کد خبر : ۹۱۵۲۶
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۱

چرا پیامبر(ص) به اجبار مردم را به یکتاپرستی دعوت نمی‌کرد؟

خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «ما تو را مسئول اعمال آنها قرار نداده‌ایم و براى اجبار آنها به ایمان، مبعوث نشده‌اى». ایمان به خدا و مبانى اسلام هیچ‌گونه جنبه تحمیلى نمى‌تواند داشته باشد، زیرا ایمان اجبارى ارزشى ندارد.
 عقیق:آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 104 تا 107 سوره مبارکه «انعام» به نشانه‌هاى خداشناسی و دلایل اجبار نکردم پیامبر(ص) برای دعوت به حق اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«قَدْ جَاءَکُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّکُمْ ۖ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا ۚ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ * وَکَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ وَلِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا ۗ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا ۖ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ؛ دلایل بصیرت آفرین از طرف پروردگارتان براى شما آمد، کسى که (به وسیله آن،) بصیرت و آگاهى یافت، به سود خود اوست و کسى که از دیدن آن چشم پوشید، به زیان خودش مى‌باشد، و من نگاهبان شما نیستم(و شما را بر قبول ایمان مجبور نمى‌کنم). و این گونه آیات(خود) را شرح مى‌دهیم، بگذار آنها بگویند: «تو درس خواند‌ه‌اى (و از دیگرى آموخته‌اى)»! سرانجام مى‌خواهیم آن را براى کسانى که آماده درک حقایقند، روشن سازیم. از آنچه که از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پیروى کن، هیچ معبودى جز او نیست و از مشرکان، روى بگردان. اگر خدا مى‌خواست، (همه به اجبار ایمان مى‌آوردند، و) هیچ یک مشرک نمى‌شدند و ما تو را نگهبان (اعمال) آنها قرار نداده‌ایم و وظیفه اجبار آنها را ندارى». (انعام/ 104 تا 107)

در آیه نخست مى‌فرماید: «دلایل و نشانه‌هاى روشن در زمینه توحید، خداشناسى و نفى هرگونه شرک که مایه بصیرت و بینایى است براى شما آمد» (قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ).

«بَصائِر» جمع «بصیرة» از ماده «بصر» به معنى دیدن است، ولى معمولاً در بینش فکرى و عقلانى به کار برده مى‌شود.

و گاهى به تمام امورى که باعث درک و فهم مطلب است، اطلاق مى‌گردد، و در آیه فوق به معنى دلیل و شاهد و گواه آمده است و مجموعه دلایلى را که در آیات گذشته در زمینه خداشناسى گفته شد در بر مى‌گیرد، بلکه مجموع قرآن در آن داخل است.

سپس براى این که: روشن سازد این دلایل به قدر کافى حقیقت را آشکار مى‌سازد و جنبه منطقى دارد، مى‌فرماید: «آنهایى که به وسیله این دلایل چهره حقیقت را بنگرند به سود خود گام برداشته‌اند، و آنها که همچون نابینایان از مشاهده آن خود را محروم سازند به زیان خود عمل کرده‌اند» (فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها).

و در پایان آیه از زبان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى‌گوید: «من نگاهبان و حافظ شما نیستم» (وَ ما أَنـَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظ).

در این که منظور از این جمله چیست؟ مفسران دو احتمال داده‌اند:

نخست این که: من حافظ اعمال، مراقب و مسئول کارهاى شما نیستم، بلکه خداوند همه را نگاهدارى مى‌کند و پاداش و کیفر هر کس را خواهد داد، وظیفه من تنها ابلاغ رسالت و تلاش و کوشش هر چه بیشتر در راه هدایت مردم است.

دیگر این که: من مأمور و نگاهبان شما نیستم، که با جبر و زور شما را به ایمان دعوت کنم، بلکه تنها وظیفه من بیان منطقى حقایق است و تصمیم نهایى با خود شما است.

و مانعى ندارد که هر دو معنى از این کلمه، اراده شود.

در آیه بعد، براى تأکید این موضوع که تصمیم نهایى در انتخاب راه حق و باطل با خود مردم است، مى‌گوید: «این چنین ما آیات و دلایل را در شکل‌هاى گوناگون و قیافه‌هاى مختلف بیان مى‌کنیم» (وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیاتِ).

در نتیجه جمعى به مخالفت برخیزند و بدون مطالعه و هیچ‌گونه دلیل، بگویند: «این درس‌ها را از دیگران (از یهود و نصارى و کتاب‌هاى آنها) فرا گرفته‌اى» (وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ).

و تا براى «جمع دیگرى که آمادگى پذیرش حق را دارند، صاحب بصیرتند و عالم و آگاهند، به وسیله آن چهره حقیقت را تبیین نماییم» (وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْم یَعْلَمُونَ).

تهمت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) از نظر فراگیرى تعلیماتش از یهود و نصارى، مطلبى است که بارها از طرف مشرکان عنوان شد و هنوز هم مخالفان لجوج آن را تعقیب مى‌کنند:

در حالى که اصولاً در محیط جزیره عربستان، درس و مکتب و علمى نبود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را فرا گیرد.

مسافرت‌هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خارج شبه جزیره به قدرى کوتاه بود که جاى این گونه احتمال ندارد.

معلومات یهود و مسیحیان ساکن محیط حجاز نیز به قدرى ناچیز و آمیخته با خرافات بود که اصلاً قابل مقایسه با قرآن و تعلیمات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نبود.

توضیح بیشتر درباره این موضوع را در ذیل آیه 103 سوره «نحل» به خواست خدا خاطر نشان خواهیم ساخت.

در سومین آیه، وظیفه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در برابر لجاجت‌ها، کینه توزى‌ها و تهمت‌هاى مخالفان، مشخص ساخته، مى‌فرماید: «از آنچه از طرف پروردگار بر تو وحى مى‌شود، پیروى کن، از فرمان خدایى که هیچ معبودى جز او نیست» (اتَّبِـعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ).

و نیز «وظیفه دیگر تو این است: از مشرکان، نسبت‌هاى ناروا و سخنان بى‌اساس آنها اعراض نما» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ).

در حقیقت این آیه یک نوع دلدارى و تقویت روحیه نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، که در برابر این گونه مخالفان در عزم راسخ و آهنینش کمترین سستى حاصل نشود.

از آنچه گفتیم به خوبى روشن مى‌شود جمله وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ: «از مشرکان روى بگردان و به آنها اعتنا نکن» هیچ‌گونه منافاتى با دستور دعوت آنها به سوى اسلام و یا جهاد در برابر آنان ندارد.

بلکه منظور این است: به سخنان بى‌اساس و تهمت‌هاى آنها، اعتنا نکند و در راه خویش، ثابت قدم بماند.

در آخرین آیه مورد بحث، بار دیگر این حقیقت را تأکید مى‌کند که خداوند نمى‌خواهد آنها را به اجبار وادار به ایمان سازد و «اگر مى‌خواست همگى ایمان مى‌آوردند و هیچ‌کس مشرک نمى‌شد» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکُوا).

و نیز توجه مى‌دهد: «ما تو را مسئول اعمال آنها قرار نداده‌ایم و براى اجبار آنها به ایمان، مبعوث نشده‌اى» (وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً).

همان طور که «تو وظیفه ندارى آنها را به اجبار به کار خیر دعوت کنى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیل).

تفاوت «حفیظ» و «وکیل» در این است که: «حفیظ» به کسى مى‌گویند که از شخص یا چیزى مراقبت کرده و او را از زیان و ضرر حفظ مى‌کند، اما «وکیل» به کسى مى‌گویند که براى جلب منافع براى کسى تلاش و کوشش مى‌نماید.

شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که نفى این دو صفت (حفیظ و وکیل) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) به معنى نفى اجبار بر دفع زیان یا جلب منفعت است.

و گرنه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از طریق تبلیغ و دعوت به کارهاى خیر و ترک کارهاى شرّ این دو وظیفه را در مورد آنها به صورت اختیارى انجام مى‌دهد.

لحن این آیات، از این نظر بسیار قابل ملاحظه است که ایمان به خدا و مبانى اسلام هیچ گونه جنبه تحمیلى نمى‌تواند داشته باشد، بلکه از طریق منطق، استدلال و نفوذ در فکر و روح افراد باید پیشروى کند، زیرا ایمان اجبارى ارزشى ندارد.

مهم این است که مردم حقایق را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.

قرآن بارها در آیات مختلف، روى این حقیقت تأکید کرده و بیگانگى اسلام را از اعمال خشونت بارى همانند اعمال کلیسا در قرون وسطى و محکمه تفتیش عقاید و امثال آن اعلام مى‌دارد و به خواست خدا در آغاز سوره «برائت» علل سخت‌گیرى اسلام در برابر مشرکان مورد بحث قرار مى‌گیرد.

منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین