۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۱۷
عقیق:این آرزو یک آرزوی بسیار ارزشمند به شمار میآید که برای نیل به آن، انسان در کنار سایر ویژگیهای لازم، باید از ویژگی دیگری به نام حسن خلق نیز بهرهمند باشد. حسن سلوک با مردم و روبهروشدن با آنان با چهرهای باز و صمیمی، زمینه به واقعیت پیوستن چنین آرزویی را برای انسان فراهم میکند، در صورتی که کجخلقی از او چهرهای ناخجسته و ملالآور خواهد ساخت. البته مزایای حسن خلق به همین جا ختم نمیشود؛ کسی که خوشخو است، افزون بر این منافع اجتماعی، به لحاظ روانی نیز از خاطری آسودهتر و قلبی آرامتر برخوردار خواهد بود که به موجب آن، میتواند زندگی لذتبخشتری را سپری کند. از این گذشته، اگر ملکه حسن خلق در نفس او تثبیت شده باشد، این نشان میدهد او حتماً صفات اخلاقی دیگری را از قبیل خیرخواهی، انسان دوستی، سعه صدر، که وجود حسن خلق وابسته به آنهاست تا حدی واجد است. همه این امور زمینه را فراهم میکند که او به لحاظ اخلاقی انسانی کاملتر و در نتیجه نزد خداوند محبوبتر و در آخرت زندگی سعادتمندانهتری داشته باشد. به همین جهت حسن خلق، ملاک ارزشها، رشته پیوند آنها، معیار شایستگی، کسب مجد و عظمت و نیل به محبت و عزت به شمار میآید. معصومین (ع) از خلق کریم به بزرگی یاد مینمایند و زیوریافتگان به آن را بهطور اعجابانگیزی میستایند و با شیوههای گوناگون تشویقی به آن ترغیب میکنند.
حسن خلق در آينه قرآن و احاديث
به جهت تاثیر یگانه خوشخلقی در جلب قلوب بندگان، خدای مهربان، افزون بر آراستن پیامبران و سفیران خود به صفاتی چون علم، شجاعت، صداقت و...، آنها را انسانهایی عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقّق بخشیدن به اهدافالهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشادهرویی با مردم رو به رو میشدند که نه تنها هر انسان حقیقتجویی را به آسانی شیفته خود میساختند و او را از نور هدایت خود بهرهمند میساختند؛ بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب مینمودند.
1-«به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم و (مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند، پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب، و در كارها، با آنان مشورت كن!»( آل عمران: 159)
در این آيه، مسأله «حسن خلق» به عنوان يكى از ويژگىهاى اخلاقى پيامبر(ص) و از عوامل محبوبیت ایشان در جامعه اسلامى معرفی شده است. بنابراين خُلق و خوى نيكوى پيامبر(ص) يك رحمت الهى درباره او و درباره تمام امّت بود.
در آیهای که گذشت، به نقطه مقابل آن؛ يعنى خشونت و كجخلقى نيز اشاره شده كه اثر مستقيم آن، پراكندگى مردم از دور انسان است. به تعبير ديگر، حسن خلق خميرمايه پيوند و نزدیکی انسانها به یکدیگر و کجخلقی عامل پراکندگی و دوری آنها از هم میشود.
2ـ «و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى!» (قلم: 4)
این آيه نيز اشاره به حسن خلق عجيب پيامبر اسلام (ص) است كه از آن به اخلاق عظيم تعبير شده است. بدون شک، خوشرفتاری ایشان با مردم یکی از مصادیق خلق عظیم پيامبر (ص) است. برخی مفسران خلق عظيم پيامبر (ص) را به صبر در راه حق، وسعت بذل و بخشش، تدبير امور، رفق و مدارا و تحمّل سختىها در راه دعوت به سوى خدا، گذشت، جهاد در راه پروردگار و نیز ترك حرص و حسد تفسير كردهاند اين موضوع نشان مىدهد این گروه از مفسران، خلق عظيم را منحصر به خوشخويى، نرمش و مدارا ندانسته؛ بلكه آن را مجموعهاى از صفات والاى انسانى شمردهاند و به تعبير ديگر تقريباً همه، اخلاق حسنه را در خلق عظيم به طور جمعى ديدهاند و اگر در بعضی از روایات خلق عظیم به اسلام یا آداب قرآنی تفسیر شده به خاطر آن است که اسلام و قرآن دربردارنده مجموع فضایل اخلاقی است.
در حديثى از رسول خدا (ص) مىخوانيم: «بيشترين چيزى كه امت من به سبب آن وارد بهشت مىشوند تقوا و حسن خلق است».. ( الکافی،ج 2، ص 100)
در اين حديث حسن خلق همتراز تقوا قرار داده شده و به عنوان يكى از دو عامل اصلى ورود در بهشت معرفى شده است.
در حديث ديگرى اميرمؤمنان على(ع) مىفرمايد: «كسى كه ايمانش از همه كاملتر باشد، حسن خلقش از همه بيشتر است.» (همان،ص 387)
خوشاخلاقی از چنان اهمیتی برخوردار است که در روز قیامت نخستین چیزی که در ترازوی سنجش اعمال بنده میگذارند، اخلاق نیک اوست و چیزی به اندازه آن، ترازوی عمل انسان را سنگین نمیسازد. رسول خدا (ص) فرمود: «اول چيزى كه در ميزان عمل بنده نهاده مىشود حسن خلق او است.» (بحارالانوار ، ج68، ص385)
حسن خلق آری، بی تفاوتی نه!
ناگفته پيداست كه بایستگی حسن خلق نمیتواند مجوز بیتفاوتی انسان در برابر منکرات قرار گیرد؛ بلکه برای دستیابی به هدف گسترش اخلاق نیک در جامعه که همانا ساختن محیطی شایسته برای زندگی، رشد و کمال است، باید با مظاهر گناه و منکرات که مانع دستیابی به این هدف هستند، به نحوی شایسته و مناسب برخورد نمود. انسان میتواند اهتمام خود به معروف و انزجارش از منکر را با رویی گشاده و نه صرفا با قهر و غضب، ابراز کند. او میتواند در برخورد با گناهکاران با بیان سخنان نیکو و گفتن خوبیهای آنان، امید مرده در دلهای آنان را زنده کرده و از خشونت، گفتار ناروا و بازگو نمودن لغزشهای آنها پرهیز نماید و بدین وسیله مجرمان را به پیمودن راه درست امیدوار و نسبت به دین و آموزههای آن علاقهمند سازد. پیامبر اکرم (ص) به ابن جندب میفرماید: «اى پسر جندب، در حقّ گنهكارانى كه اهل دعوت شمايند، جز نيك مگو. و (همه) براى توفيق آنان به خداوند دلگرم باشيد و مسألت كنيد كه توبه آنها پذيرفته آيد.»(تحف العقول، ص 302)
بداخلاقی و علل آن
نقطه مقابل حسن خلق و خوشخویی، بدخلقی یا سوء خلق است که عبارت است از همان ترشرویی، بدزبانی و امثال اینها. سوء خلق از نتایج غضب است، چنانکه حسن خلق ثمره حلم و بردباری بهشمار میرود. بدون شک، بدخویی و کجخلقی انسان را از خدا و خلق دور میکند و تجربه گواه بر این است که طبع مردم از بدخو متنفر است و خود فرد بداخلاق لحظهای از اندوه و رنج خالی نیست، از اینرو امام صادق (ع) میفرماید: «هر که بدخو است خود را شکنجه میدهد.» (بحار الانوار، ج 70، ص 298)
برای آراسته شدن به خوش خلقی باید به کشف ریشههای بداخلاقی و ریشهکن ساختن آنها پرداخت. بداخلاقی دارای ریشههای متعددی است از جمله:
1ـ بيماريهاي جسماني: تندخويي از جمله خصلتهايي است كه نوعاً ريشه در بيماريهاي جسماني داشته و در بسياري از موارد از ضعف بنيه، خستگي مفرط، كار زياد و مشغوليت بيش از حد توان سرچشمه ميگيرد؛ زيرا سبب بداخلاقي از غدد داخلي، ورم مغز و برخي ديگر از بيماريهاي جسمي سرچشمه گرفته كه بايد در صدد معالجه آن برآمد.
2ـ فشارهاي روحي و عقدههاي رواني: برخي از كساني كه تندخو هستند معمولاً در محيطهايي قرارداشتند كه با آن سازگاري نداشتند. رفتار ناهمگون محيط با چنين افرادي سبب ايجاد عقدههاي روحي و رواني آنها ميشود و اين افراد به خاطر خلأ روحي و كمبود محبت دچار بداخلاقي ميشوند.
3ـ تربيت ناصحيح: برخي ديگر از مصاديق تندخويي در كساني بروز ميكند كه افراد تأثيرگذار جامعه مانند پدران و مادران و آموزگاران به گونهاي ناصحيح آنان را تربيت كردهاند و سبب ايجاد اختلال رواني و در نتيجه تندخويي در افراد گردیدهاند.
توجه به اين نكته نيز در تمام مباحث اخلاقى لازم است كه بدون امدادهاى الهى فراهم كردن فضايل اخلاقى ممكن نيست، بايد دست به دامن لطف الهى زد و با تمام وجود از پيشگاهش توفيق به دست آوردن اين فضایل را طلب نمود. در حديثى از رسول خدا (ص) مىخوانيم: «اخلاق، موهبت الهى است، هنگامى كه خداوند بندهاى را (به خاطر نيّات و اعمالش) دوست دارد، اخلاق نيك به او مىبخشد و هنگامى كه بندهاى را (به خاطر نيّات و اعمالش) مبغوض دارد اخلاق سوء به او مىدهد». (بحار الانوار، ج 68، ص 394)