کد خبر : ۳۵۹۳
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۱ - ۲۱:۰۰

مهم ترین نیازهای تربیتی انسان مسلمان چیست؟

در مقابلِ انسان های آزده، افراد دیگری بودند که برای حفظ زندگی خویش حاضر شدند به هر حقارت و ذلتی تن در دهند؛ عبدالله بن عمر که روزی دست بیعت به علی بن ابیطالب (ع) نداد، پس از سال ها ناگزیر شد از سر ترس و برای حفظ جان خویش با حجاج بن یوسف ثقفی بیعت کند و حجاج برای تحقیر او به جای دست، پایش را دراز کرد و عبدالله بن عمر با پای وی بیعت نمود؛ در تاریخ معاصر فردی مانند بنی صدر که رئیس جمهور یک کشور بود ناگزیر شد برای فرار از کشور و حفظ جان خویش با لباس و آرایش زنانه از کشور بگریزد؛ افرادی مانند مسعود رجوی و مجاهدین به اصطلاح خلق(منافقین) که روزی ادعای مبارزه با امپریالیسم را داشتند به دامن دشمن و رژیم وابسته به آمریکا(صدام) پیوسته وسرانجام در دامن غرب ماوی گزیدند. نمونه های ریز و درشت دیگری از این دست بسیارند؛آدم هایی که برای حفظ زندگی وحیات خویش به هر حقارت و ذلتی تن می دهند.

عقیق: تربیت انسان بر پایه فضایل و مکارم اخلاقی یکی از اهداف مهم ادیان الهی است. پیامبران و پیشوایان معصوم(ع) الگوهای عینی و عملی در این زمینه اند. در فرازی از زیارت عاشورا آمده است: خدایا! زندگی و مرگ مرا مانند زندگی و مرگ محمد(ص) و آل محمد قرار بده. برای روشن شدن بیشتر این معنا و اینکه مرگ و زندگی ما به عنوان مدعیان مسلمانی و تشیع تا چه اندازه با زندگی و مرگ محمد (ص) و آل محمد (ص) همخوانی و شباهت دارد، باید با شخصیت فکری و رفتاری آن بزرگواران آشنا شویم.

یکی از ارزش ها و فضایل مهم اخلاقی که در ادیان الهی به ویژه اسلام مورد تاکید و توصیه فراوان قرار گرفته و در زندگی و مرگ پیامبر اکرم(ص) و خاندان گرامی آن حضرت به منصه ظهور رسیده است، حریت و آزادگی است و در این میان حسین بن علی(ع) را به حق می توان بزرگترین آموزگار و الگوی عملی حریت و آزادگی نامید؛ چرا که شرایطی مانند حادثه عاشورا برای هیچ یک از پیامبران، پیشوایان و اولیای الهی پیش نیامد؛ حادثه ای که در آن گروهی از مردان و زنان و در راس آنها حسین بن علی(ع) اوج آزادگی و حریت را با کامل ترین شکل ممکن آن به نمایش گذاشتند. بررسی و تحلیل این موضوع به فهم بهتر و بیشتر حریت و آزادگی و مصادیق آن و نیز فراز یاد شده از زیارت عاشورا و میزان شباهت زندگی و مرگ ما به مرگ و زندگی آن الگوهای الهی کمک شایانی می کند. بدیهی است که حریت و آزادگی و آراستگی به آن یکی از اصلی ترین نیازهای تربیتی انسان مسلمان، مخصوصا شیعیان، بلکه هر انسان دیگری به ویژه در عصر حاضر است.

آزادی یا آزادگی؟

انسان موجودی دو بعدی است و هر یک از دو ساحت وجودی او (جسم و جان) قید و بند ویژه ای دارد؛ توضیح اینکه گاه جسم و تن آدمی در بند و زنجیر می شود و او با عناوینی مانند اسیر، برده و زندانی موهبت آزادی را از دست می دهد. در چنین شرایطی او آزادی و اختیار بسیاری از مسائل مربوط به خود را ندارد و دیگران تصمیم می گیرند که چه لباسی را بپوشد، چه غذایی را بخورد، چه کاری را انجام دهد و حتی چه اندازه از هوای آزاد استفاده کند و مسائل بسیار دیگری از این قبیل. گاهی نیز جسم انسان آزاد و رهاست، اما به یک معنا در زندان بزرگی به وسعت یک جامعه زندگی می کند و این در صورتی است که فعالیت ها و رفتارهای مشروع سیاسی و اجتماعی وی محدود و انسان از بسیاری از حقوق اجتماعی خویش محروم شود. دراین هر دو مورد از مفهوم «آزادی» که یک مفهوم حقوقی و اجتماعی است استفاده شده و گفته می شود که انسان از آزادی محروم است یا آزادی ندارد. اما گاهی افزون بر جسم و تن انسان، همه فعالیت ها و رفتارهای اجتماعی او نیز آزاد، ولی جان و روان وی در غل و زنجیر است و وابستگی ها و دلبستگی های رنگارنگ همانند بندهایی گران و نامرئی، اراده و همه افکار و عقاید، امیال و گرایش ها و گفتار و موضع گیری های او را به زنجیر کشیده و جهت می دهد. در چنین شرایطی انسان آزاد است، ولی «آزادگی» و «حریت» ندارد. در صورتی که انسان بتواند نه بر اساس این علقه ها و وابستگی ها، بلکه بر مبنای وظیفه الهی و انسانی خود عمل کند، او را دارای حریت و آزادگی خوانند. به عبارت دیگر اگر سخنان، رفتار و کردار و موضع گیری های انسان تابعی از علقه ها، وابستگی ها و منافع شخصی نباشد و او بر اساس وظایف و رسالت الهی و انسانی خود و فضایل و ارزش های اخلاقی عمل کند، دارای آزادگی و حریت خواهد بود. بررسی زمینه های آزادگی حسین بن علی(ع) و اشاره به نمونه های جزئی تر آن به روشن شدن بیشتر این موضوع کمک می کند.

ملزومات آزادگی

به طور کلی، دلبستگی و وابستگی به دنیا و مظاهر دنیایی و تلاش برای به دست آوردن یا حفظ و نگهداری آن به هر قیمت ممکن اساس اسارت جان و مایه ذلت و خواری انسان است و آزادگی و حریتِ آدمی را از بین می برد. امام علی(ع) ترک شهوات، امیال و خواهش های نفسانی را مایه آزادگی و حریت و بنده شهوت را خوارتر و ذلیل تر ازبرده انسان می خواند. وابستگی و دلبستگی انسان ها هر چند درپاره ای موارد با یکدیگر متفاوتند، ولی برخی از آنها در همه افراد مشترک است. دلبستگی به حیات و زنده ماندن، دلبستگی به زن، فرزند و بستگان و نیز مقام، ریاست و موقعیت اجتماعی از مهم ترین مواردی است که می تواند با اثرگذاری بر حریت و آزادگی انسان، سخنان، رفتار و کردار و تصمیم گیری های او را به سمت و سوی نادرست و ناصوابی سوق دهد. بررسی حادثه عاشورا نشان می دهد که چگونه امام حسین(ع) به صورت کامل از همه این علقه ها و دلبستگی ها در راه خدا و دین اسلام دل کند و هیچ چیزی نتوانست او را از انجام رسالت بزرگ الهی بازدارد.

1- دلبسته نبودن به زندگی: انسان به صورت فطری زندگی و حیات را دوست دارد. همه به صورت طبیعی از مرگ هراسان و گریزانند. اصل این دلبستگی از نظر اسلام نکوهیده و مذموم نیست، نادرست و ناپسند این است که دلبستگی و علاقه به زندگی و زنده ماندن به قدری شدید باشد که انسان حاضر باشد برای حفظ حیات خود همه چیز و همه کس را قربانی کند، از همه چیز بگذرد، روی همه چیز پا بگذارد و چه بسا به هر خواری و ذلتی تن در دهد تا به هر قیمتی که شده زنده بماند. آموزهای دینی به ویژه عملکرد امام حسین(ع) و یاران شهیدش نشان می دهد که نباید برای زنده ماندن چنین بهای سنگینی پرداخت. بررسی برخی از سخنان و رفتارهای آن حضرت موید این معناست:

الف- مرگ با عزت: امام حسین(ع) به خوبی می دانست که در صورت بیعت نکردن با یزید، دستگاه حاکم به هیچ قیمتی او را رها نخواهد کرد و ناگزیر خون وی و یارانش را خواهند ریخت. در نامه یزید به حاکم کوفه تاکید شده بود در صورت بیعت نکردن حسین(ع) سر او را از تن جدا کرده و به شام بفرستند. خیلی ها با اشاره به این مساله از سر خیر خواهی به آن حضرت توصیه می کردند که با یزید بیعت کند، ولی امام بارها و بارها این در خواست و پیشنهاد را به شدت رد و تاکید کرد که کسی چون او با فردی مانند یزید که شرابخوار، فاسق و آدم کش است و آشکارا مرتکب فسق و فجور می شود بیعت نمی کند. بیعت حسین(ع) به عنوان نواده پیامبر اکرم(ص) به حکومت  نامشروع یزید مشروعیت دینی و شرعی می داد و این به مرور زمان نابودی اسلام را در پی می آورد. به تعبیر خود آن حضرت اگر شخصی مانند یزید زمامدار جامعه اسلامی شود باید فاتحه اسلام خوانده شود. بر همین اساس آن حضرت زندگی کردن در سایه بیعت با یزید را ذلت بار می خواند و می فرمود: مرگ با عزت نیکوتر از زندگی با ذلت است.

آن حضرت در روز عاشورا پیش از آغاز نبرد، سوار بر شتر رو به کوفیان کرده و آنان را به سبب پیمان شکنی ملامت و سرزنش نمود و در ادامه فرمود: هان! حرامزاده فرزند حرامزاده(عبیدالله بن زیاد) مرا میان مرگ و ذلت مخیّر کرده است. ذلت و خواری از ما دور باد و اصولا خدا و رسول (ص)، مومنان و دامن های پاکی که حسین در آن پرورش یافته است پذیرش ذلت را بر ما نمی پسندند.

ب- شعار آزادگی: آزادگی و ذلت ناپذیری از شعارهای اصلی امام حسین(ع) در روز عاشورا بود. امام در گرماگرم نبرد رجز می خواند و می گفت: الموت اولی من رکوب العار/ و العار اولی من دخول النار؛ مرگ بهتر از زیر بار ننگ و عار رفتن است/ و عار و ننگ بهتر از رفتن به جهنم است. حریت و آزادگی و ذلت ناپذیری آن حضرت به اندازه ای بود که در لحظات واپسین زندگی حتی حاضر نشد لباسی را که به نوعی اختصاص به ذلت زدگان و خوارشدگان است بر تن کند. امام بر اساس شیوه رایج در جنگ های آن روز می دانست که پس از شهادت همه سلاح، لباس و دارایی او را به عنوان غنیمت جنگی به غارت و یغما خواهند برد؛ برای همین لباس بی ارزشی را خواست که در خور غارت شدن نباشد و کسی در آن رغبت نکند. امام می خواست آن را از زیر جامه های خود بپوشد تا پس از غارت لباس ها، بدنش عریان نماند. لباسی موسوم به«تُبّان» برایش آوردند که چیزی همانند مایوهای شنای امروزی بود، ولی امام آن را نپوشید و فرمود: این لباس کسانی است که مهر خواری و ذلت بر پیشانی آنان زده شده است.

ج- مرگ با عزت یاران حسین(ع): هیچ یک ازیاران حسین(ع) نیز زیر بار ذلت بیعت با یزید و رها کردن امام و پیشوای خود نرفتند. عباس بن علی(ع) با قاطعیت تمام دست رد به سینه دشمن زد و امان نامه آنان را رد کرد. علی اکبر(ع) خطاب به پدر گرامی خود گفت: اگر ما بر حقیم باکی از مرگ نیست. قاسم نوجوان (ع) مرگ در راه خدا را شیرین تر و خوشگوارتر از عسل خواند. زهیر بن قین گفت که اگرهزار بارکشته شده و دوباره زنده شود باز هم از یاری حسین(ع) دست برنخواهد داشت. و سرانجام همه یاران حسین(ع) درکمال حریت و آزادگی دست از زندگی شسته و در آغوش شهادت آرمیدند.

قصه آزادگی و حریت حسین(ع) و یارانش بعدها همانند مشعل هدایتی فراروی بسیاری از انسان ها پرتو افشانی کرد. و چنین بود که بسیاری از پیروان و شاگردان مکتب اهل بیت (ع) نیز مرگ را بر زندگی با ذلت و حقارت ترجیح دادند. زمانی که امیر کبیر با دسیسه چینی برخی درباریان فاسد و وابسته به انگلیسِ ناصرالدین شاه از مقام صدارت برکنار شد، سفیر روس به وی پیشنهاد کرد تا با پناهنده شدن به سفارت روس جان خود را حفظ کند، اما وی به شدت آن را رد کرد و سرانجام به دست همان توطئه گران کشته شد. در جریان حوادث مشروطه به شیخ فضل الله نوری پیشنهاد دادند پرچم انگلیس یا روس را بر بام خانه اش برافرازد تا جان خود و خانواده اش را ازخطر و تعرض بدخواهان برهاند، ولی شیخ شهید گفت: من موی سر و روی خود را برای اسلام سفید کرده ام و هرگز پس از عمری زیستن در زیر بیرق اسلام حاضر نیستم برای حفظ جان خود به زیر بیرق کفر بروم! و سر انجام به دست مشروطه طلبان غربگرا و به اتهام مخالفت با مشروطه بر دارشد. حتی غیر مسلمانانی مانند گاندی، رهبر فقید و استقلال طلب هند به اعتراف خود درس آزادگی و حریت و مبارزه با ظلم را از حسین بن علی(ع) آموخت.

در مقابلِ انسان های آزده، افراد دیگری بودند که برای حفظ زندگی خویش حاضر شدند به هر حقارت و ذلتی تن در دهند؛ عبدالله بن عمر که روزی دست بیعت به علی بن ابیطالب (ع) نداد، پس از سال ها ناگزیر شد از سر ترس و برای حفظ جان خویش با حجاج بن یوسف ثقفی بیعت کند و حجاج برای تحقیر او به جای دست، پایش را دراز کرد و عبدالله بن عمر با پای وی بیعت نمود؛ در تاریخ معاصر فردی مانند بنی صدر که رئیس جمهور یک کشور بود ناگزیر شد برای فرار از کشور و حفظ جان خویش با لباس و آرایش زنانه از کشور بگریزد؛ افرادی مانند مسعود رجوی و مجاهدین به اصطلاح خلق(منافقین) که روزی ادعای مبارزه با امپریالیسم را داشتند به دامن دشمن و رژیم وابسته به آمریکا(صدام) پیوسته وسرانجام در دامن غرب ماوی گزیدند. نمونه های ریز و درشت دیگری از این دست بسیارند؛آدم هایی که برای حفظ زندگی وحیات خویش به هر حقارت و ذلتی تن می دهند.


منبع: خبرگزاری شبستان

کد خبرنگار: 211007


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین