عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۹۴۸۴۸
تاریخ انتشار : ۱۸ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۱
حجت الاسلام حسنلو:
مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات گفت: امامان معصوم وارث علم الهی هستند به فضائل مادرشان تصریح کرده‎اند، در واقع آنها وارث علم فاطمه(س) هستند که مصحف فاطمه به آنها رسیده است.
عقیق:بیستم جمادی‌الثانی سال پنجم بعثت ستاره‌ای پا به در عرصه وجود نهاد که جهان نظیری مانند او پیدا نخواهد کرد، او بهانه خلقت هستی است و پیامبر اعظم(ص) بارها دخترش را در حضور مهاجر و انصار بانوى بانوان جهان از آغاز خلقت تا پایان روزگار، بهترین زنان جهان‏ و بهترین زن بهشتى‏ خوانده است به همین مناسبت با حجت‌الاسلام والمسلمین امیرعلی حسنلو مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره حدیث قدسی پیرامون جایگاه و منزلت حضرت زهرا(س) گفت‌وگو کردیم که مشروح آ‌ن در ادامه می‌آید:

*در روایتی خطاب به پیامبر(ص) بیان شده است که حضرت صدیقه طاهره(س) بهانه خلقت هستند، آیا یک بانو می‌تواند چنین جایگاهی داشته باشد و تمام هستی برای او خلق شده باشد؟

- آمده است: «عن الله تعالی  یااحمد لولاک لما خلقت الافلاک ولولا علی لما خلقتک ولولا فاطمه لما خلقتکما»(1)، از 2 منظر و 2 نوع شناخت می‌توان به عمق معنی این حدیث و فلسفه و حکمت آن پی برد:

1-شناخت فاطمه(س) با روش تبیین فضایل آن حضرت و جایگاه علمی ایشان از دو منبع شیعه و اهل سنت

در تحلیل حکمت این سخن ابتدا بهتر است نگاهی به شمه‌ای از فضایل حضرت داشته باشیم که تبیینی از حکمت این سخن در این فضایل نهفته است، فضایل و کمالات حضرت زهرا(س)، مانند فضایل سایر معصومان است چون آن حضرت دختر خاتم پیامبران است که برای تولدش رسول خدا چنین بشارت داده شد: «انا اعطیناک الکوثر»

برای درک مقام معنوی و فضایل آن حضرت کافی است که روایات رسیده از پیامبر اکرم(ص) را بنگریم. فاطمه بهترین زنان دو عالم است، افضل از همه بانوان جهان از مقام عصمت کبری برخوردار بود و از هر حیث نسبت به بانوان جهان برتری و الگوی زنان بعد از خود است «فاطمه سید زنان عالمین است».

حضرت زهرا(س) از نظر علمی در حد سایر ائمه بود

چنان که در روایات فراوان آمده است، حضرت زهرا تنها بانویی بود که در شأن همسری امیرمؤمنان بود و اگر علی نبود، برای زهرا کفوی نبود، این روایت و روایت‌های دیگری که در منابع حدیثی درباره مقام و فضیلت حضرت زهرا آمده است، همه نشانگر این است که این بانو فضایل و مقام معنوی و علمی بسیار بالایی داشت. از نظر علمی در حدی بود که سایر ائمه در آن درجه قرار داشتند.

اگر آن بانو هم‌کفوی غیر از علی نداشت، این حقیقت بیانگر عظمت علمی حضرت زهرا(س) است. از امام صادق(ع) نقل شده که سؤال فرمود: آیا می‎دانید تفسیر کلمه «فاطمه» چیست؟ راوی گوید: خیر! مولایم مرا به تفسیر آن آگاه فرمایید، فرمود: یعنی که شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار علی نبود تا قیامت کسی همشأن ایشان نمی‎شد.(2)

مقام علمی آن حضرت نیز چونان علی(ع) بعد از پیامبر سرآمد تمام بشریت است، اگر چه عرصه را به آن حضرت به قدری تنگ کردند که اندکی پس از پدر مهربانش دنیا را ترک کرد و با پهلوی شکسته به حضور پدرش شتافت.

«الله لقد فطمها الله تبارک و تعالی بالعلم و عن الطمث بالمیثاق»(3)؛ خداوند آن با نور را از علم مملو ساخت و از ناپاکی‌های زنان در عالم در منع و مبرا کرد.

«به خدا سوگند خداوند متعال آن حضرت را به قدری در علم وسعت و ظرفیت داد که از علم بشری بی‎نیاز نمود و هرگز نیازی به آموختن از دیگران نداشته باشد زیرا پدرش اولین معلم اسلام است و آخرین پیامبر است که خداوند او را با دین کامل و کتاب آسمانیش به سوی بشریت فرستاد».(4)

همچنان که علی(ع) می‎فرمود: «بپرسید از من از هر چیزی که نمی‎دانید و از هر چیزی که می خواهید زیرا که در این سینه من علومی انباشته شده که از پیامبر(ص) فراگرفته‎ام و همواره دنبال مردمی هستم که لیاقت داشته باشد، تا آن را به آنها بیاموزم». فاطمه نیز از این مقام رفیع علمی برخوردار بود، چون همشأن با علی در تمام فضایل معنوی و علمی بود، اگر ما به خطبه آن حضرت که درباره دفاع از ولایت که در مسجد ایراد فرمود خوب تأمل کنیم خطبه‎اش را هم‎سنگ خطبه‎های امیرمؤمنان خواهیم یافت.(5)

ائمه وارث علم فاطمه(س) هستند

مرحوم مجلسی درباره تفسیر حدیث امام باقر(ع) فرمود: «...فطمها الله بالعلم...»؛ یعنی به سیب کثرت علم از جهل بریده شد و به قدری علم دارد که جهالت هرگز در آن راه ندارد و از آغاز آفرینش برخوردار از علوم ربانی شده(6) بنابراین با توجه به اینکه آن حضرت تنها دختر پیامبر اکرم بوده است که فرزندانش امامان معصومی چون حسن و حسین هستند که هر یک معدن و مخرن علوم الهی بودند و در حضور آن بانو تعلیم و تربیت دیده بودند.

از طرفی آن تنها بانوی هم‌شأن امیرمؤمنان(ع) بود و از هر جهت خصوصاً از جهت علمی و همچنین یازده امام معصوم که وارث علم الهی هستند، فرزندان آن حضرت هستند و تمام آنها به فضائل آن حضرت تصریح کرده‎اند و آن حضرت در تمام فضائل با آنها شریک است(7) و آنها وارث علم فاطمه (س) هستند که مصحف فاطمه به آنها رسید.

بخشی از حکمت و سر حدیث «لولاک» در فضایل حضرت نهفته است که باید برای تکمیل آن به منابع مراجعه شود؛ منابع اهل سنت و علما و دانشمندان اهل سنت و حتی غیر مسلمان به تبیین فضایل حضرت پرداخته‌اند که در جای خود قابل تأمل است. پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمه زهرا(س) کتاب‌های زیادی نگاشته شده و سخنان زیادی گفته شده است، اما گویا اگر هزار برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشه بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره‌ای از اقیانوس بیکران فضیلت‌های حضرتش است.

آیا نمی پسندی که سیده زنان اهل بهشت باشی

*این میزان علاقه پیامبر به حضرت فاطمه(س) به چه دلیل بوده است؟

-شکی نیست که آنچه از پیامبر اکرم(ص) راجع به خصائص و ویژگی‌های فاطمه(س) صادر شده است، جز وحی الهی نمی‌باشد و محبت کردن پیامبر به خاطر عاطفه و وابستگی خانوادگی و قومی نبوده است و آنچه بیان شده یا در عمل ظاهر کرده جز حقیقت ثابت نمی‌باشد چرا که خداوند عزوجل درباره او فرموده است: «ما ینطق عن الهوی إن هو الّا وحیٌ یوحی»(8) یعنی پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید بلکه این وحی است که به او می رسد. پیامبر در همه سخنانش درباره اشخاص، چیزی را به خاطر عاطفه‌‌‌‌‌اش، بیش از استحقاق نمی‌دهد حتی اگر آن انسان دخترش باشد.

در روایات شیعه بطور متواتر نقل شده است که فاطمه زهرا(س) نزد پیامبر اکرم(ص) جایگاه ویژه‌ای دارد که در منابع اهل سنت نیز قابل قبول است، اگر چه در اواخر، منابع اهل سنت دچار سانسور شده و نسبت به خاندان پیامبر و فضائل آنها کمتر توجه کرده‌اند و تعصبات خود را در تحریف حقایق نشان داده‌اند اما در هر صورت منابع گذشته مطالب زیادی دارند که بخشی از آن‌ها می‌شود.

1. پیامبر خدا(ص) فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».(9)

2. «همانا که فاطمه پاره‌ای از من است، مرا می‌آزارد هر که وی را بیازارد»(10) و در روایتی «فاطمه پاره‌ای از من است، مرا آزرده خاطر می‌سازد هر که او را آزرده خاطر نماید و مرا شاد می‌کند هر که وی را شاد کند».(11)

3. رسول خدا(ص) به حضرت فاطمه(س)فرموده است: «خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودیت خشنود می‌شود».(12)

4. صحیح البخاری به سند خود از عایشه آورده است که گفت: «فاطمه پیش می‌آمده و راه رفتنش کم از راه رفتن پیامبر نداشت، پیامبر(ص) گفت: خوش آمدی دخترم، پس او را در سمت راست یا سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبی را محرمانه به او گفت و فاطمه گریه کرد، به او گفتم چرا گریه می‌کنی، پس از آن مطلبی را محرمانه به او گفت و او خندید. گفتم مانند امروز ندیده‌ام که شادی به اندوه نزدیکتر باشد. از او پرسیدم درباره آنچه گفته بود، پس فاطمه(س) گفت: «من راز پیامبر خدا را فاش نمی‌کنم» تا اینکه پیامبر(ص) وفات یافت، از او پرسیدم گفت: «به من محرمانه فرمود که جبرئیل سالی یکبار قرآن را بر من عرضه می‌داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمی‌بینم جز اینکه اجلم فرا رسیده باشد و تو نخستین کسی از اهل بیت من باشی که به من ملحق می‌شوی، پس من به گریه افتادم، پس فرمود: آیا نمی پسندی که سیده زنان اهل بهشت باشی و من از این جهت بود که خندیدم».(13)

5. مستدرک به سند خود از عایشه روایت کرده که به فاطمه گفت: آیا تو را بشارت دهم که از رسول خدا(ص) شنیدم که می گفت: سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد،‌ خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم»(14)

حاکم نیشابوری درباره آن گفته است: حدیثی است با اسناد صحیح، ولی آن را نیاورده‌اند (که مقصود وی بخاری و مسلم است) و صاحب ذخائر العقبی علاوه بر آن آورده «برتر از آنان فاطمه است».(15)

6. از ابن عباس نقل شده، که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «دخترم فاطمه، حوری است، آدمی، که حیض و نفاس ندارد و اینکه فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است.»(16)

7. احمد بن حنبل در مسند خود آورده است که رسول خدا(ص) هر گاه به مسافرت می‌رفت، آخرین دیدارش را با فاطمه(س) قرار می‌داد و هرگاه مراجعت می‌کرد، اولین کسی که به دیدارش می‌رفت، فاطمه بود.(17)

8. ترمذی در صحیح خود از عایشه نقل کرده که گفت: «کسی را ندیدم که به صورت و دلیل و هدایت، از فاطمه به رسول خدا(ص) شبیه‌تر باشد، گفت: وی هر گاه بر پیامبر وارد می‌شد، به سوی او بر می‌خاست و او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند».(18)

9. حاکم در مستدرک خود آورده است که پیامبر(ص) فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از درون عرش ندا سر می‌دهد: ای حاضران جمع شوید، سر به زیر انداخته، چشمان خویش را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد(ص) بر صراط بگذرد، پس او همراه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین همچون برق می‌گذرد.(19)

*به سوال اول بازگردیم چرا هدف آفرینش در فاطمه(س) خلاصه می‌شود؟ آیا رابطه‌ای میان بهانه خلقت با با پایان جهان وجود دارد؟

2- نگاه و شناخت غائی وجود فاطمه(س)

همه این گزاره‌های تاریخی و حدیثی در شناخت پاره‌ای از حکمت آن کلام نورانی پیامبر(ص) است که جایگاه فاطمه را در آفرینش تبیین می‌کند.در نگاه غائی و با شناخت از این زاویه نیز می‌توان به ابعاد موجودات نظر انداخت، نگاه غایتی به این حدیث بیشتر در تبیین حکمت و فهم آن حدیث بسیار کمک به فهم آن می‌باشد که به اختصار اشاره می‌شود:

در بینش اسلامی همه موجودات را از لحاظ وجود و ساختار براساس غایت نیز مورد شناخت و کاوش قرار داد، غایت‌گرایی یکی از ملزومات شناخت ابعاد همه موجودات و جهان آفرینش هست، اگر این مفهوم از شناخت موجودات کم شود، همه موجودات بی‌هدف و پوچ می‌نمایند، بنابراین همه موجودات در حرکت جوهری خود روی به تکاملی دارند و به سمت آن در حرکت عاشقانه هستند که در ذات آنها نهاده شده است توسط سازنده و آفریننده آن‌ها تا از مبدعی به مقصدی اعلی درحرکت باشند.

با فهم آموزه‌های مهدویت می‌توان به غایت هستی پی برد

پس جهان آفرینش داری غایت است و خداوند برای غایتی بزرگ و کمالی بی‌نهایت این عالم را آفرید و انسان و جهان را با عظمتی که هنوز برای بشر ناشناخته است خلق کرد، پیامبران را با کتاب‌های آسمانی برای آن غایت مبعوث کرد، به هر موجودی انسان توجه کند در این هستی برای غایت و هدفی ساخته شده است؛ تمام اشیاء از موجودات تک سلول تا موجودات مرکب، گیاهان، نباتات و ذره‌ای بی‌غایت نیست ؛

با این دید است که غایت قابل فهم است که به سرنوشت انسان و معارف و مفاهیم عالی بشری باید نگریسته شود، نبوت و امامت با این منظر قابل درک است، حکومت در منظومه فکری و مبانی اسلام از این منظر قداست پیدا می‌کند، در نگاه شیعه به غایت‌ها مسأله امامت و حکومت و برقراری عدالت از آمال غائی همه مقدمات خلقت است  و بشر همچنان در انتظار نیل به این آرمان بزرگ است، در بینش شیعه این آرمان بزرگ در روند تکامل تاریخ محقق می‌شود و آن زمانی است که فردی از اولیاء الهی مأمور تحقق این آرمان شود.

در تمام کتاب‌های آسمانی از این غایت و از آمدن چنین فردی سخن گفته شده است، در کتاب‌های مقدس حتی در بینش‌ها و مکاتب مختلف مانند مکتب بودا و هندوئیزم از این غایت سخن رفته و به آمدن او توجه شده است، در گزاره‌های روایی که از پیامبر(ص) رسیده است از طریق فریقین این مسأله مطرح شده است، در بینش شیعه نیز ثابت شده چنین فردی تفسیرگر غایتمندی همه آفرینش است، این شخص اسماً و رسماً معرفی شده است، او حضرت مهدی(عج) می‌باشد که از نسل و فرزندان فاطمه است، با فهم آموزه‌های مهدویت و کارکردهای این اندیشه می‌توان به غایت هستی پی برد، لذا همه مکاتب، ادیان و نحله‌ها منتظر چنین روزی هستند که آن منجی بیاید و به آرزوهای دیرین انسان جامه عمل بپوشاند و خداوند، هستی را برای این غایت آفریده است و این غایت محقق نمی‌شود مگر به ظهور او سلام الله علیه و او فرزند فاطمه(س) است، بنابراین از این منظر و با این بینش می‌توان گفت که تمام خلقت و آفرینش برای چنین غایتی آفریده شده است، پس می‌توان به یقین رسید که خداوند به پیامبرش با نگاه غائی جایگاه فاطمه(س) را بیان کرده است .

پی‌نوشت‌ها:
1- صالح بن عبدالوهاب ،کشف الآلی
2-موسوی، محمدکاظم، فاطمه از مهد تا لحد، ص65.
3-مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص14، 15،
4-موسوی، محمدکاظم، «پیشین»، ص 64.
5-ر.ک: خطابه فدک، عزالدین زنجانی، ص40.
6-مجلسی «پیشین» ج 43، ص65، 101. و ر.ک: رحمانی همدانی، ج43، ص14.
7-ر.ک: رحمانی همدانی، پیشین، ص37، 60 و ص9، 13. (فضائل حضرت زهرا از زبان فرزندانش).
8-نجم/3 و 4.
9-بخاری، صحیح البخاری، ج5، ص 26، ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ، ص 188 .
10-مسلم، صحیح مسلم، ج5، ص 54، احمد حنبل فضائل الصحابه، فضائل فاطمه حدیث 93.
11-ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 190،.
12-حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرک، علی الصحیحین، ، ج3، ص 154، ابن حجر الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج8، ص 265.
13-بخاری، صحیح البخاری، همان، ج4، ص 248، باب علامت‌های نبوت، و همینطور: مسلم، صحیح، ج5، ص 57-55 در حدیث 97 و 98 و 99 آورده است.
14- حاکم، مستدرک، ج2، ص 594، و حسام‌الدین هندی، کنزالعمال ، ج11، ص 605، حدیث 32925، آورده است که: فاطمه سیده زنان بهشت است.
15-احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، قاهره، ص 44.
16-خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ‌ج12، ص 331، حدیث 6772 و ابن حجر، صواعق، ص 160.
17- احمد بن حنبل، مسند، ج5، ص 275 و مستدرک (حاکم)، ج1، ص 489.
18- ابوعیسی، الجامع الصحیح، (سنن ترمذی)، ج5، ص 700،‌حدیث 3872.
19-حاکم، مستدرک «پیشین» ج3، ص 153، و ابن هجر هیثمی، الصواعق، المحرقه، ص 190.
منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین