عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۹۴۵۷۲
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۳:۱۸
بررسى نام‌هاى خدا که در قرآن و یا سایر منابع اسلامى آمده، نشان مى‌دهد هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس مى‌سازد و تنها نامى که اشاره به تمام صفات و کمالات الهى دارد، «اللّه» است.

عقیق:آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل سوره مبارکه «حمد» که تنها سوره‌ای است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» به عنوان آیه مستقل محسوب می‌شود، به جامع‌ترین نام خداوند متعال اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ * مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ * إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ *صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ؛ بنام خداوند بخشنده مهربان ، حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. بخشنده و مهربان است. مالک روز جزاست. (پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم. ما را به راه راست هدایت کن. راه کسانى که به آنان نعمت دادى، نه کسانى که مورد غضب واقع شده اند و نه گمراهان». (حمد/ 1 تا 7)

آیا «بسم اللّه» جزو سوره است؟

در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى در این مسأله نیست، که «بسم اللّه» جزء سوره «حمد» و همه سوره‌هاى قرآن است، اصولاً ثبت «بسم اللّه» در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره‌ها، خود گواه زنده این امر است، زیرا مى‌دانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است، و ذکر «بسم اللّه» در آغاز سوره‌ها از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) تاکنون معمول بوده است.

و اما از نظر دانشمندان اهل تسنن، نویسنده تفسیر «المنار» جمع آورى جامعى از اقوال آنها به شرح زیر کرده است: در میان علماء گفتگو است که: آیا بسم اللّه در آغاز هر سوره‌اى جزء سوره است یا نه؟

دانشمندان پیشین از اهل «مکّه» اعم از فقهاء و قاریان قرآن از جمله «ابن کثیر» و اهل «کوفه» از جمله «عاصم» و «کسائى» از قراء، و بعضى از صحابه و تابعین از اهل «مدینه» و همچنین «شافعى» در کتاب جدید، و پیروان او و «ثورى» و «احمد» در یکى از دو قولش، معتقدند: جزء سوره است.

همچنین علماى امامیه و از صحابه ـ طبق گفته آنان ـ على(علیه السلام) و ابن عباس و عبداللّه بن عمر و ابو هریره، و از علماى تابعین سعید بن جبیر و عطا و زهرىو ابن المبارک این عقیده را برگزیده‌اند.

سپس اضافه مى‌کند: مهم‌ترین دلیل آنها اتفاق همه صحابه و کسانى که بعد از آنها روى کار آمدند بر ذکر «بسم اللّه» در آغاز هر سوره‌اى ـ جز سوره «برائت» ـ است، در حالى که آنها متفقاً توصیه مى‌کردند قرآن را از آنچه جزء قرآن نیست پیراسته دارند، و به همین دلیل «آمین» را در آخر سوره «فاتحه» ذکر نکرده‌اند...

سپس از «مالک» و پیروان «ابو حنیفه» و بعضى دیگر نقل مى‌کند که آنها «بسم اللّه» را یک آیه مستقل مى‌دانستند که براى بیان آغاز سوره‌ها و فاصله میان آنها نازل شده است.

و از «احمد» (فقیه معروف اهل تسنن) و بعضى از قاریان کوفه نقل مى‌کند آنها «بسم اللّه» را جزء سوره «حمد» مى‌دانستند، نه جزء سایر سوره‌ها.

از مجموع آنچه گفته شده چنین استفاده مى‌شود: حتى اکثریت قاطع اهل تسنن نیز «بسم اللّه» را جزء سوره مى‌دانند.

در اینجا بعضى از روایاتى را که از طرق شیعه و اهل تسنن در این زمینه نقل شده یادآور مى‌شویم: (و اعتراف مى‌کنیم که ذکر همه آنها از حوصله این بحث خارج، و متناسب با یک بحث فقهى تمام عیار است).

1 ـ «معاویة بن عمار» از دوستان امام صادق(علیه السلام) مى‌گوید از امام پرسیدم هنگامى که به نماز بر مى‌خیزم «بسم اللّه» را در آغاز حمد بخوانم؟

فرمود: بلى!

مجدداً سؤال کردم هنگامى که حمد تمام شد و سوره‌اى بعد از آن مى‌خوانم «بسم اللّه» را با آن بخوانم ؟ باز فرمود آرى.

2 ـ «دارقطنى» از علماى سنت به سند صحیح از على(علیه السلام) نقل مى کند: مردى از آن حضرت پرسید «السبع المثانى» چیست؟

فرمود: سوره حمد است.

عرض کرد: سوره «حمد»، شش آیه است فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» نیز آیه‌اى از آن است.

3 ـ «بیهقى»، محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از طریق «ابن جبیر» از ابن عباس چنین نقل مى‌کند: إِسْتَرَقَ الشَّیْطانُ مِنَ النّاسِ، أَعْظَمَ آیَة مِنَ الْقُرْآنِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ:

«مردم شیطان صفت، بزرگترین آیه قرآن، بسم اللّه الرحمن الرحیم را سرقت کردند» (اشاره به این که در آغاز سوره ها آن را نمى خوانند).

گذشته از همه اینها سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن بسم اللّه را در آغاز هر سوره‌اى مى خواندند، و متواتراً نیز ثابت شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله)آن را نیز تلاوت مى‌فرمود، چگونه ممکن است چیزى جزء قرآن نباشد و پیامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت کنند.

و اما این که: بعضى احتمال داده‌اند «بسم اللّه» آیه مستقلى باشد که جزء قرآن است اما جزء سوره‌ها نیست، احتمال بسیار سست و ضعیفى به نظر مى‌رسد، زیرا مفهوم و محتواى بسم اللّه نشان مى‌دهد براى ابتدا و آغاز کارى است، نه این که خود یک مفهوم و معنى جدا و مستقل داشته باشد، در حقیقت این جمود و تعصب شدید است که ما بخواهیم براى ایستادن روى حرف خود هر احتمالى را مطرح کنیم و آیه‌اى همچون «بسم اللّه» را که مضمونش فریاد مى‌زند سر آغازى است براى بحث‌هاى بعد از آن، آیه مستقل و بریده از ما قبل بعد بپنداریم.

تنها ایراد قابل ملاحظه‌اى که مخالفان در این رابطه دارند این است که مى‌گویند: در شمارش آیات سوره‌هاى قرآن (به جز سوره حمد) معمولاً «بسم اللّه» را یک آیه حساب نمى‌کنند، بلکه آیه نخست را بعد از آن قرار مى‌دهند.

پاسخ این سؤال را «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» به روشنى داده است، او مى‌گوید: هیچ مانعى ندارد که «بسم اللّه» در سوره «حمد» به تنهائى یک آیه باشد و در سوره‌هاى دیگر قرآن جزئى از آیه اول محسوب گردد (بنابراین مثلاً در سوره کوثر «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر» همه یک آیه محسوب مى‌شود).

به هر حال مسأله آن قدر روشن است که مى‌گویند: یک روز «معاویه» در دوران حکومتش در نماز جماعت «بسم اللّه» را نگفت، بعد از نماز جمعى از مهاجران و انصار فریاد زدند: أَسَرَقْتَ أَمْ نَسِیْتَ؟:«آیا بسم اللّه را دزدیدى یا فراموش کردى»؟

«اللّه» جامع‌ترین نام خداوند

در جمله «بسم اللّه» نخست با کلمه «اسم» روبرو مى‌شویم و به گفته علماى ادبیات عرب، اصل آن از «سُمُوّ» (بر وزن غُلوّ) گرفته شده که به معنى بلندى و ارتفاع است، و این که به هر نامى «اسم» گفته مى‌شود به خاطر آن است که مفهوم آن بعد از نامگذارى از مرحله خفا و پنهانى به مرحله بروز و ظهور و ارتفاع مى‌رسد، و یا به خاطر آن است که لفظ با نامگذارى، معنى پیدا مى‌کند و از مهمل و بى‌معنى بودن در مى‌آید و علوّ و ارتفاع مى‌یابد.

به هر حال، بعد از کلمه «اسم»، به کلمه «اللّه» برخورد مى‌کنیم که جامع‌ترین نا‌م‌هاى خدا است، زیرا بررسى نام‌هاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى‌دهد هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس مى‌سازد، تنها نامى که اشاره به تمام صفات و کمالات الهى، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان «اللّه» است.

به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالباً به عنوان صفت براى کلمه «اللّه» گفته مى‌شود به عنوان نمونه: «غفور» و «رحیم» که به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى‌کند (فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیم).

«سمیع» اشاره به آگاهى او از مسموعات، و «علیم» اشاره به آگاهى او از همه چیز است (فَإِنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ).

«بصیر»، علم او را به همه دیدنى ها بازگو مى کند (وَ اللّهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُون).

«رزاق» به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى‌کند و «ذو القوه» به قدرت او، و «متین»به استوارى افعال و برنامه‌هاى او (إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین).

و بالاخره «خالق» و «بارء» اشاره به آفرینش او، و «مصوّر» حاکى از صورت گریش مى‌باشد (هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنى).

آرى تنها «اللّه» است که جامع‌ترین نام خدا مى‌باشد، لذا ملاحظه مى‌کنیم در یک آیه بسیارى از این اسماء، وصف «اللّه» قرار مى‌گیرند: هُوَ اللّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّر: «او اللّه است که معبودى جز وى نیست، او حاکم مطلق است، منزه از ناپاکى‌ها، از هر گونه ظلم و بیدادگرى، ایمنى بخش، نگاهبان همه چیز، توانا و شکست ناپذیر، قاهر بر همه موجودات و با عظمت».

یکى از شواهد روشن جامعیت این نام آن است که ابراز ایمان و توحید تنها با جمله «لا اله إِلاّ اللّه»مى‌توان کرد، و جمله «لا اله إِلاّ العلیم، الا الخالق، الا الرازق» و مانند آن، به تنهائى دلیل بر توحید و اسلام نیست، و نیز به همین جهت است که در مذاهب دیگر هنگامى که مى‌خواهند به معبود مسلمین اشاره کنند «اللّه» را ذکر مى کنند زیرا توصیف خداوند به «اللّه» مخصوص مسلمانان است.

رحمت عام و خاص پروردگار

مشهور در میان گروهى از مفسران این است که: صفت «رحمان»، اشاره به رحمت عام خدا است که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار مى‌باشد زیرا «باران رحمت بى‌حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بى‌دریغش همه جا کشیده» همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهره‌مندند، و روزى خویش را از سفره گسترده نعمت‌هاى بى‌پایانش بر مى‌گیرند، این همان رحمت عام او است که پهنه هستى را در بر گرفته و همگان در دریاى آن غوطه‌ورند.

ولى «رحیم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع، صالح و فرمان بردار است; زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگى این را یافته اند که از رحمت، بخشش و احسان خاصى که آلودگان و تبهکاران از آن سهمى ندارند، بهره‌‌مند شوند.

تنها چیزى که ممکن است اشاره به این مطلب باشد آن است که: «رحمان» در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آن است، در حالى که «رحیم» گاهى به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است مانند: وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً: «خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است» و گاه به صورت مطلق مانند سوره «حمد».

در روایتى نیز از امام صادق(ع) مى‌خوانیم که فرمود: وَ اللّهُ إِلَهُ کُلِّ شَیْء، الرَّحْمنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ، وَ الرَّحِیمُ بِالْمُؤْمِنِینَ خاصَّةً: «خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است».

از سویى دیگر «رحمان» را صیغه مبالغه دانسته اند که خود دلیل دیگرى بر عمومیت رحمت او است، و «رحیم» را صفت مشبهه که نشانه ثبات و دوام است و این ویژه مؤمنان است.

شاهد دیگر این که «رحمان» از اسماء مختص خداوند است و در مورد غیر او به کار نمى رود، در حالى که «رحیم» صفتى است که هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال مى‌شود، چنان که درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قرآن مى‌خوانیم: عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیم:

«ناراحتى‌هاى شما بر پیامبر گران است، و نسبت به هدایت شما سخت علاقمند است، و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم مى‌باشد».

لذا در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: اَلرَّحْمانُ إِسْمُ خاصٍّ، بِصِفَة عامَّة، وَ الرَّحِیْمُ إِسْمُ عامٍّ بِصِفَة خاصَّة: «رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد (نامى است مخصوص خدا ولى مفهوم رحمتش همگان را در بر مى گیرد) ولى رحیم اسم عام است به صفت خاص (نامى است که بر خدا و خلق هر دو گفته مى شود اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد)».(24)

با این همه، گاه مى‌بینیم «رحیم» نیز، به صورت یک وصف عام استعمال مى‌شود البته، هیچ مانعى ندارد تفاوتى که گفته شد در ریشه این دو لغت باشد، اما استثناهائى نیز در آن راه یابد.

در دعاى بسیار ارزنده و معروف امام حسین(ع) به نام دعاى «عرفه» مى خوانیم: یا رَحْمانَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ رَحِیمَهُما: «اى خدائى که رحمان دنیا و آخرت توئى و رحیم دنیا و آخرت نیز توئى»!

سخن خود را در این بحث با حدیث پر معنى و گویائى از پیامبر اکرم(ص)پایان مى دهیم آنجا که فرمود: إِنَّ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ مِأَةَ رَحْمَة، وَ إِنَّهُ أَنْزَلَ مِنْها واحِدَةً إِلَى الأَرْضِ فَقَسَمَها بَیْنَ خَلْقِهِ بِها یَتَعاطَفُونَ وَ یَتَراحَمُونَ، وَ أُخَرُ تِسْعَ وَ تِسْعِیْنَ لِنَفْسِهِ یَرْحَمُ بِها عِبادَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ!: «خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد که یکى از آن را به زمین نازل کرده است، و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عواطف و محبتى که در میان مردم است از پرتو همان است، ولى نود و نه قسمت را براى خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن مى‌سازد».


منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین