عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۹۴۵۲۶
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۳
حیدری تهرانی:
«سیده نساء العالمین من الأولین و الآخرین» لقب تشریفاتی نیست! به این دلیل است که ایشان مسئولیت دفاع از کلمه توحید را در طول تاریخ بر عهده گرفته است؛ بار سنگینی که هیچ کسی جرأت نداشت.
عقیق:سخنرانی حجت الاسلام حیدری تهرانی با موضوع «جامعه زنان مسلمان؛ عفت و عطوفت انفعالی یا عفت و عطوفت انقلابی» در فاطمیه دوم پس از نماز مغرب و عشا و به دعوت مسجد حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) واقع در شهرک پردیسان، هزاره چهارم برگزار شد.

در ادامه متن این سخنرانی از نظر شما می گذرد:

مرحوم علامه مجلسی در جلد سیزدهم بحارالأنوار، باب پنجم ذیل احوال مؤمن آل فرعون، روایتی را از ابن عباس نقل می کند که نبی اکرم (ص) فرمود: «لما أسری بی مرّت بی رائحه طیبه» وقتی من در شب معراج به آسمان ها رفتم، بوی خوشی استشمام کردم. از جبرئیل پرسیدم این بوی خوش چیست؟ عرض کرد: «رائحه ماشطه آل فرعون و أولادها» این بو، رائحه آرایشگر آل فرعون و فرزندانش است. در همان جا جبرئیل امین، داستان این مخدره بزرگوار را برای نبی اکرم (ص) تعریف کرد. ظاهرا این آرایشگر آل فرعون و دربار او، همسر مؤمن آل فرعون بوده و در هنگام آرایشگری برای دختر فرعون، وسیله‌ای که به دست داشت بر زمین می افتد و هنگامی که می خواهد آن را بردارد، ذکر شریف «بسم الله» را بر زبان جاری می کند.

وقتی دختر فرعون که در آنجا بوده این اسم را می شنود، می گوید «الله» کیست؟ پروردگار ما فرعون است. پدر من پروردگار است. او در جواب می گوید: نه، پروردگار من خدای موسی است، البته باید روایات ملاحظه شود و در این باره تفقه شود، اما محتمل است که این واقعه بعد از شهادت مومن آل فرعون باشد، چون حسب روایات، مومن آل فرعون خزانه دار فرعون بوده و سالها ایمانش را کتمان کرده (یکتم ایمانه) اما بعد از اینکه ماجرای سحره و اعتراف آنها به حقانیت حضرت موسی محقق شد، او نیز ایمان خود را اظهار کرد و همراه با سحره به شهادت رسید. شاید همسر او نیز بعد از شهادت او، خود را موظف به اعلام موضع دیده و لذا بر سر موضع توحیدی خود ایستاد و فرعون اعلام کرد اگر تو به خدای موسی اعتقاد داری، تو را با تمام فرزندانت آتش خواهم زد! دستور داد آتشی در تنور افروختند و در مقابل چشم این مخدره الهی، تک تک فرزندانش را در تنور آتش انداختند. وقتی نوبت به نوزاد شیرخوارش رسید، او به تکلم در آمد و گفت: «إصبری یا امّاه انک علی الحق» به خودش شک راه مده و صبر کن و بر همین مدار حق باقی بمان. نهایت امر او و نوزادش را نیز در  تنور آتش انداختند. اینها مخدراتی هستند که بوی خوش آنها در آسمانها پیچیده است. این عظمت فعل و موضع گیری‌شان در مقابل دستگاه کفر، آسمان ها را معطر کرده و نام و یادشان را در تاریخ جاودان کرده؛ به نحوی که در مقامات روحانی نبی اکرم (ص) در معراج نیز ذکر و یاد آنها برقرار است.

 شبهای گذشته عرض شد که اساس مأموریت انبیاء و اوصیای الهی، «موضع گیری در مقابل دستگاه کفر و به تزلزل در آوردن قدرت ائمه کفر» است و معجزات نیز به عجزدرآورنده قدرت ملاء و مترفین و مستکبرین و طواغیت است. انبیاء الهی در ابتدای بعثت خود در یک فضای راحت و ساده و پر از صلح و صفا قرار نداشتند. اینطور نبوده که جمع بزرگی نشسته باشند و به انبیاء بگویند شما که ادعا دارید، بیایید و توضیحاتی در مورد اعتقادات حقه بفرمایید تا ما گوش دهید. بعد هم بگویند عجب! چه استدلالات خوبی بود! چرا تا به حال ما به این حقائق توجه نداشتیم و سپس مومن بشوند. خیر، انبیاء الهی وقتی مبعوث شدند، در مقابل جامعه مادی و نظم حاکم قرارگرفتند. فرعون ها و نمرودها برای خودشان دستگاه ساخته بودند، فدایی و جان برکف تربیت کرده بودند، نیرو جمع کرده بودند، طبقه حاکم و محکوم ساخته بودند، نظم مادی بر جامعه حاکم کرده بودند و بشریت را به استعمار و استحمار و استثمار خود در آورده بودند تا با بیگاری‌کشیدن از مردم، بهتر و راحت‌تر به اهواء خود برسند، لذا تا زمانی که این نظم و این قدرت مادی نشکند، مردم قلوبشان به سوی حق منعطف نمی شود بلکه در اوج ظلماتی که طواغیت و ائمه کفر ایجاد کرده‌اند، گرفتارند.

افکار و روحیاتشان در آن نظم مادی گرفتار شده و درگیر قوت لایموتی هستند که اگر سلطان اجازه دهد، بتوانند اندکی از دسترنج خود بردارند تا زندگی را بگذرانند. لذا شما می بینید در قرآن کریم از زبان کفار خطاب به انبیاء الهی می شود: «ما نفقه کثیراً مما تقول» ما خیلی از حرف های شما را نمی فهمیم! چون ارتکازات و افکار و روحیات متناسب با نظم مادی شکل گرفته و پرورش یافته و آن جامعه نیز اسیر قدرت ائمه کفر است.

 انبیاء الهی با آیات و معجزات و موضع گیری‌های الهی به سوی قدرت و نقطه کانونی دستگاه کفر مبعوث می شدند تا آنها را به شکست و عجز بکشانند تا پس از روشن شدن حقانیت انبیاء الهی، اگر مردم جرأت کردند بتوانند از حول نمرودها و فرعون ها پراکنده شوند و بر محور نبی الهی جمع شوند. این مأموریت سخت و پیچیده و دشوار بدون همراهی همه‌جانبه‌ی مخدراتِ انبیاء و اولیای الهی ممکن نبوده است که یک نمونه آن ماشطه آل‌فرعون بود. این عفت و عطوفت انقلابی او آنقدر عظمت دارد که نبی اکرم (ص) در شب معراج، با اثر فعل او مواجه می شود. اگر بخواهیم از تمام مخدرات انبیاء الهی در طول تاریخ به محوریت حضرت زهرا (س) الگوگیری کنیم، نباید آنها را منحصراً در عبادات فردی چون نماز و روزه و حجاب و تربیت فرزند و همسرداری تعریف کرد!

اگرچه این بزرگواران در تمام احکام فردی نیز در بالاترین سطح ممکن انجام وظیفه می کردند اما بُعد اصلی و هویت اصلی شخصیت آنها باید به همراهی با انبیاء و اولیای الهی در دفاع از توحید و شکستن نظم مادی و ضربه به قدرت دستگاه کفر تعریف شود. این همراهی سراسر ریسک و خطر بوده است. دفاع از کلمه توحید در مقابل دستگاه کفر که قدرت مستقر بر ارواح و افکار و اجساد بوده است، سراسر ریسک و خطر بوده است. در واقع دفاع از پرستش خدای متعال یک حکم اعتقادی است و بر همه احکام فقهی حاکم و از همه آنها اشرف است و شب گذشته عرض شد که در هر دوره از تاریخ، این حکم اعتقادی یک شکل خاص پیدا می کند.

 خدای متعال در سوره قصص می فرماید: «و أوحینا إلی أم موسی أن أرضعیه فإذا خفت علیه فألقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی إنا رادوه إلیک و جاعلوه من المرسلین» در روایاتِ ذیل این آیه شریفه آمده که از گفت‌وگوهای بنی اسرائیل به فرعون خبر رسیده بود که به زودی فرزندی به دنیا می آید که فرعون و اصحابش را هلاک خواهد کرد. یعنی توصیف دشمن از حضرت موسی (ع) هم مبتنی بر این است که انبیاء آمده اند تا به نقطه های کانونی دستگاه کفر ضربه بزنند؛ چون در غیر این صورت، بندگان خدای متعال امکان تنفس در منطقه توحید را پیدا نمی کنند. وقتی فرعون این خبر را شنید دستور داد تمام مردان بنی اسرائیل را با آن جمعیت کثیر ـ که حسب برخی روایات 700 هزار نفر بودند ـ به زندان انداختند، یعنی فرعون میان تمام زنان و مردان بنی‌اسرائیل جدایی انداخت تا آن نطفه منعقد نشود. نوزادان و کودکانی هم که در آن زمان به دنیا می آمدند، محکوم به ذبح بودند. بر تک‌تک زنان باردار بنی اسرائیل یک قابله قبطیه را مأمور کرد تا هرگاه نوزاد به دنیا آمد، فوراً ذبح شود.

وقتی حضرت موسی (ع) به دنیا آمد مادر بزرگوار ایشان ـ که می‌خواهیم عرض کنیم ایشان نیز چون حضرت زهرا (س) یک امتحان پیچیده در دفاع از کلمه توحید انجام داد و خدای متعال او را بر این اساس معرفی می کند و نه صرفاً به عبادات فردی ـ به گریه افتاد. سپس قابله قبطیه به او گفت چرا گریه می کنی؟ جواب روشن بود چون قابله برای کشتن نوزاد او مأموریت داشت. اما خدای متعال محبت و علاقه ای برای حضرت موسی (ع) قرار داده بود به طوری که هر کس این نوزاد را می دید، شیفته او می شد. در روایات، آیه «و القیت علیک محبه منّی» به همین مطلب تفسیر شده است. آن قابله گفت من که با یک نگاه شیفته این نوزاد شدم بانی ذبح او نمی شوم و لذا خبر ولادت حضرت موسی (ع) را پنهان کرد.

 خدای متعال به مادر موسی دستور داد که به او شیر بده و اگر از جان او ترسیدی او را ـ که چند صد سال به بنی اسرائیل وعده ظهورش را داده بودند ـ به وسط دریا بیفکن! این چه امتحان سخت و پیچیده ای است. او نبی الهی است و مأموریت حفاظت از کلمه توحید را بر عهده دارد و قرار است دستگاه کفر فرعونی را بشکند و توحید را به منصه ظهور برساند و مادرش نیز بر این امر آگاه است. اما دستور الهی این است که او را در دریا بیانداز! زنان مومنه ما که پر از عطوفت و محبت هستند، حتی هنگام عبور از یک کوچه خلوت هم دست کودک خود را رها نمی کنند، اما خدای متعال به این مخدره الهی دستور می دهد نوزاد را در آب بیانداز! سختی این امتحان به قدری است که خدای متعال می فرماید: «إن کادت لتبدی به لولا أن ربطنا علی قلبها» اگر ما قلب او را محکم نکرده بودیم نزدیک بود خبر را افشاء کند.

دستگاه فرعون، دستگاهی است که برای حفظ حیات خود زنان و مردان یک جامعه 700 هزار نفری را از هم جدا می کند و نوزادان را به کشتن می دهد و این بانوی الهی در چنین فضای وحشتناکی، چنین ریسکی را برای تداوم پرستش خدای متعال بر روی کره زمین متحمل می شود! خدای متعال در قرآن کریم او را به این موضع‌گیری‌ها و این مأموریت‌ها تعریف می‌کند. اگر قرار است حضرت زهرا (س) الگوی جامعه زنان مسلمان باشد، نباید فقط به نماز و روزه و همسرداری و خانه داری و... تعریف شود. چرا که هم در گذشته و هم در حال، زنان مسلمان برای حفاظت از کلمه توحید باید یک سری توانایی‌ها و حساسیت‌ها و علوم و دانش‌هایی داشته باشند تا بتوانند با مردان مبارز در راه اسلام همراهی کنند. خصوصا در دوران امروز که جاهلیت و کفر به شکل مدرن و پیچیده درآمده است. اگر ما زنان مسلمان را صرفاً به انجام احکام فردی _که قطعا نورانی هستند_ دعوت کنیم عفت و عطوفت انفعالی در برابر کفر پیش خواهد آمد؛ در حالیکه مخدرات انبیاء و اوصیای الهی عفت و عطوفت انقلابی داشتند و ریسک و پذیرش خطرهای بزرگ در راه حفاظت از کلمه توحید بر دوش آنها بوده است. مادر حضرت موسی (س) حسب برخی روایات، تابوت را از مومن آل فرعون گرفت و نوزاد را در آن قرار داد و تابوت را به دریا انداخت.

 از طرف دیگر فرعون و همسرش حضرت آسیه که در تفریح‌گاهی در کنار ساحل بودند، دیدند شی سیاهی به روی امواج نیل به آنها نزدیک می شود. آن را از آب گرفتند. تا فرعون نوزاد را مشاهده کرد محبت شدیدی بر قلبش افتاد اما بر خلاف فطرتش موضع گیری کرد و گفت این نوزاد از بنی اسرائیل است و باید کشته شود. اما حضرت آسیه (س) جان حضرت موسی (ع) را نجات داد: «لاتقتلوه عسی أن ینفعنا أو نتخذه ولداً». مرحوم مجلسی در جلد 13 بحار نقل کرده است که حضرت آسیه نیز از بنی اسرائیل و اهل ایمان بود ولی تقیه می‌کرد: «کانت من بنی إسرائیل و کانت مؤمنة مخلصه و کانت تعبد الله سرّا» این خیلی منزلت عجیبی است! شما تصور کنید زن مومنی را که مجبور باشد با کافر جنایتکاری مثل فرعون زندگی کند و ملکه دربار شود و در این زندگی، نه تنها اسیر جلال و جبروت مادی دستگاه نشود بلکه نقش حفاظت از نبی الهی را بعهده بگیرد و پس از آن موضعی در برابر امام کفر بگیرد که به شهادت او منجر شود: «ضرب الله مثلا للذین آمنوا إمرأه فرعون إذ قالت ربّ إبن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظالمین» خدایا برای من پیش خودت یک خانه‌ی بهشتی بنا کن! بر حسب روایات، حضرت آسیه هنگامی که دید ماشطه فرعون را به همراه فرزندانش در آتش سوزاندند، دست از تقیه برداشت و به فرعون فرمود: «الویل لک یا فرعون ما أجرأک علی الله جل و علا» وای بر تو! چه باعث شده که در برابر خدای متعال این‌قدر جسور باشی و چنین جنایت وحشیانه‌ای مرتکب شوی؟!

این جمله را در برابر کسی گفت که بنی اسرائیل را به بردگی کشیده بود! این بانوی الهی یک تنه در مقابل این شخص بدتر از حیوان وحشی ایستاد. این در حالی بود که که تمام زنان درباریان و وزراء و مقامات و لشکریان و خدم و حشم و کنیزان، زیر دست ملکه دربار هستند و ملکه در دستگاه سلاطین، منزلت اجتماعی بسیار بالایی داشت. یعنی موضع گیری او، دربار فرعون را دو پاره می‌کرد. لذا فرعون دستور داد این مخدره الهی را به چهارمیخ بکشند. چرا باید با او چنین کنند؟ چون اگر ملکه دربار با امپراطور همراهی نکند، نصف دربار قیام می کنند و یا حداقل برایشان تردید ایجاد می شود و آبرو و وجهه و ابهت امپراطور فرو می‌ریزد. طبق روایات، حضرت موسی برای حضرت آسیه (س) دعا کرد تا درد شکنجه بر ایشان اثر نکند و طبق روایات حضرت آسیه (س) در این لحظه یعنی در اوج مجاهدت و تحمل شدیدترین فشارها برای حفاظت از کلمه توحید و مبارزه با دستگاه کفر، دعای فوق را از خدا مسئلت کرد. خدای متعال ندا داد سرت رو بالا بیاور و نگاه کن که در بهشت چه خانه‌ای برایت بنا کردیم. در این لحظه لبخند بر لبان حضرت آسیه (س) نقش بست. فرعون گفت: این مجنون را نگاه کنید در حال شکنجه نیز لبخند می‌زند! عاقبت این بانوی عظیم الشأن در همان جا به شهادت رسید.

 مخدراتِ انبیاء و اوصیای الهی چنین عناصری هستند و بُعد اصلی شخصیتشان باید به این صورت تشریح و تبیین شود. همراهی این بزرگواران در افق و هم‌وزن ماموریت انبیاء و اوصیای الهی بوده که کلمه توحید در مقابل وحشی‌گری دستگاه کفر محافظت شده است. لذا مرحوم شیخ صدوق در أمالی، مجلس هشتاد و هفتم روایتی نقل کردند که وقتی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها با نبی اکرم (ص) ازدواج کردند، زنان مکه این بانو را بایکوت کردند: «هَجَرَتْهَا نِسْوَةُ مَکَّةَ فَکُنَّ لَا یَدْخُلْنَ عَلَیْهَا وَ لَا یُسَلِّمْنَ‏ عَلَیْهَا وَ لَا یَتْرُکْنَ امْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَیْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِیجَةُ لِذَلِک‏» شاید مومنین ساده‌دل درک نکنند اما کفار خوب می فهمند که برای حفظ حکومت و حاکمیت خود باید زنان‌شان را با خود همراه کنند. لذا با هماهنگی کامل زنان کفار با ائمه کفر در مکه، حضرت خدیجه توسط زنان مکه بایکوت شدند به نحوی که دیگر با او رفت و آمد نمی کردند حتی به او سلام هم نمی کردند و اگر زنی هم نزد ایشان می رفت او را رها نمی‌کردند و مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند.

در واقع کفار به خوبی درک می‌کنند که برای حفظ دستگاه کفر چگونه موضع گیری اجتماعی کنند و زنانشان را در این موضع‌گیری و رفتار اجتماعی مشارکت بدهند چون می دانند در غیر اینصورت جامعه‌شان دو شقه و دو پاره می شود. در چنین وضعی آیا قابل قبول است که مومنین زنان‌شان را در تکالیف فردی منحصر کنند و در زمانی که دستگاه کفر به وحدت جامعه مسلمین هجمه و حمله می برد، مشارکت نیمی از جامعه را در دفاع از کلمه توحید از دست بدهند؟! عفت و عطوفت انفعالی اینجا رخ می دهد.

 این تحریم و بایکوت اجتماعی برای حضرت خدیجه کبری (س) که دارای منزلت اجتماعی بالایی بود رخ داده است، شخصیتی که کاروان های تجاری او را مردان رهبری می کردند. نقل است کلیدهای اموال ایشان توسط مردان پر زور حمل می شده است. کسی که در اوج ارتباطات اجتماعی بوده است، با این بایکوت دچار چه فشار شدیدی شده است و چه هزینه سنگینی را برای همراهی با نبی‌اکرم و مبارزه با دستگاه کفر متحمل شده است؟ لذا در روایت امالی نقل شده است که به حضرت (س) احساس تنهایی شدیدی دست داد: «فاستوحشت خدیجه لذلک» در این زمان است که حضرت فاطمه زهرا (س) از درون رحم مادر خود، او را تسکین و تسلیت می دهد: «کانت فاطمه تحدثها من بطنها و تصبّرها» یعنی حضرت فاطمه زهرا (س) نه تنها تکیه گاه حضرت هاجر و مادر موسی و خواهر موسی و ماشطه آل‌فرعون و حضرت آسیه صلوات‌الله‌علیهن‌اجمعین هستند، بلکه تکیه‌گاه حضرت خدیجه کبری سلام‌الله‌علیها در شدیدترین مصائب و مأموریت ها در جهت محافظت از کلمه توحید هستند. «سیده نساء العالمین من الأولین و الآخرین» یک لقب تشریفاتی نیست! این به دلیل این است که ایشان مسئولیت دفاع از کلمه توحید را در طول تاریخ بر عهده گرفته است؛ بار سنگینی که هیچ کسی جرأت ندارد به طرف آن نزدیک شود: «یا ممتحنه الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره». لذا در جامعه ای که زنان کفار در اوج هماهنگی با ائمه کفر عمل می کنند و بعد از رحلت حضرت خدیجه کبری (س)، یار و پشتیبان نبی اکرم (ص) حضرت صدیقه طاهره (س) هستند. جامعه ای که حضرت خدیجه (س) را بایکوت کردند، حضرت زهرا (س) را که در سن سه سالگی هستند، به طریق اولی بایکوت می کنند. در تمام آن دورانی که حضرت زهرا در مکه زندگی کردند، همان اوج تنهایی که بر حضرت خدیجه تحمیل شد، در سن سه سالگی و چهار سالگی و پنچ سالگی بر صدیقه طاهره تحمیل شد اما ایشان به نحوی با نبی‌اکرم همراهی کردند که به «ام‌ابیها» ملقب شدند. این چه عظمتی است؟! حال در چنین جامعه ای که مردانش آنطور به نبی اکرم (ص) حمله ور هستند و دائما در حال اهانت و توهین به ایشان هستند و زنانشان اینطور حضرت خدیجه (س) و صدیقه طاهره (س) را بایکوت می کنند، در اوج عدم امنیت جانی وقتی نبی اکرم (ص) تصمیم به مهاجرت می گیرند حضرت زهرا (س) چه شجاعتی دارند که در مکه باقی می مانند. این ریسک بسیار بزرگی هست. در این جامعه نا امن که تصمیم گرفتند نبی اکرم (ص) را بکشند و حامیانی مثل حضرت خدیجه (س) و حضرت ابوطالب (ع) نیز رحلت کردند و نبی اکرم (ص) نیز هجرت کردند، چطور حضرت قبول می کنند که در مکه باقی بمانند تا امیرالمومنین امانات را تحویل بدهد و بعد به سمت مدینه حرکت کنند! اینها ریسک های بزرگ در راه پرستش خدای متعال و دفاع از کلمه توحید است. حضرت زهرا (س) اولاً باید در این سطح تعریف بشود اگرچه بیان سطوح دیگر شخصیت ایشان نیز لازم است.

 مقام معظم رهبری (حفظه الله) در بیانات دیروز فرمودند که: «انقلاب با خطر ارتجاع از اهداف انقلاب اسلامی» مواجه است و وظیفه من این است که خطر را به مردم گوش‌زد کنم. نخبگان به هوش باشید! مدیران به هوش باشید! مردم حساسیت داشته باشید و ما را رصد کنید!» خب این حساسیت چطور باید باشد؟ آیا می شود حساسیت را در دل نگه داشت؟! این حساسیت که مردم به آن امر شده‌اند، نباید بروز و ظهور اجتماعی داشته باشد؟! نباید بر اساس یک تحلیل  و سازماندهی شکل بگیرد؟! اگر انقلاب اسلامی امروز حافظ کلمه توحید و به اهتزاز درآورنده ی پرستش اجتماعی خدای متعال در جهان معاصر است_که ان شاء الله در شب های آینده استدلال آن را عرض خواهیم کرد_ خب جامعه زنان چگونه باید حساسیتشان را بروز بدهند؟! آیا فقط باید به حضور در راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن و 9 دی  اکتفاء کرد؟! این هشدار توسط مقام معظم رهبری (حفظه الله) است که خودشان دائما می فرمایند آینده امیدبخش است ولی با این وجود اعلام خطر می کنند و می گویند مردم حساس باشید! آیا این حساسیت نباید در جامعه زنان مسلمان متبلور شود؟! نباید از خطرهای پیش رو تحلیل داشته باشند تا بتوانند نسبت به آن موضع گیری کنند؟! موضع گیری کنند تا جامعه مردان را به خروش و غیرت بیاندازند. شب اول عرض شد وقتی زنان مدینه خدمت حضرت فاطمه زهرا (س) رسیدند و عرض کردند که ای دختر رسول خدا چگونه صبح کردی؟ حضرت در جواب خطبه ای خواند که خواص مردان مدینه از مهاجرین و انصار را به حرکت انداختند: «أصبحت والله قالیه لرجالکنّ» من بغض شدیدی از مردان شما دارم و آیات خلود در جهنم را بر مردان اینها تطبیق دادند.

وقتی زنان مدینه سخنان حضرت (س) را به مردان خود انتقال دادند، چهره های سرشناس مهاجرین و انصار مدینه را به لرزه در آمدند و خدمت حضرت رسیدند و در موضع انفعال، مجبور به پاسخ گویی در برابر حضرت (س) شدند. حضرت صدیقه طاهره (س) این طور خانه های کفر و نفاق را از درون و با مدیریت عواطف زنان به لرزه در می آورد. آنها نیز این آوار را بر سرشان می دیدند اما باز تجلد و تجزم و انکار می کردند: «و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلماً» امروز زنان جامعه انقلابی ما کجا هستند؟!

آیا می توان گفت ما انقلابی هستیم چون در دو سه راهپیمایی در طول سال شرکت می کنیم؟! اگر انقلاب در خطر است که مقام معظم رهبری (حفظه الله) امر فرمودند حساسیت داشته باشید تا عدالت خواهی که مورد خطر قرار گرفته است لطمه نخورد، خب عدالت خواهی و تحقق آن در جامعه، بحث علمی لازم ندارد؟! موضع گیری سیاسی لازم ندارد؟! رصد و تشکل لازم ندارد؟! ما سازمان زنان لازم نداریم؟! چطور به تکالیفمان عمل کنیم؟! اینها ابزارهای ادای تکلیف برای حفاظت از اعتقادات و کلمه توحید در مقابل کفر است.

 باید ببینیم امثال ما چه ضعف و تقصیری داشته‌ایم که در امر عدالت اینقدر ضعیف کار کردیم که مقام معظم رهبری بعنوان نائب عام حضرت ولی عصر (عج) در موضعی قرار بگیرند که بگویند ما باید عذر خواهی کنیم! این مصیبت امروز جامعه ماست. این مصیبت دوستداران مقام معظم رهبری (حفظه الله) است. همه می دانیم که ایشان نسبت به امر عدالت خواهی از تمام ما شدیدتر هستند و اگر کاری از دستشان بر می آمده انجام دادند، چرا محقق نشده است؟! مگر حوزه های علمیه نباید بازوی علمی نظام جمهوری اسلامی باشند؟! تحلیل حوزه از عدم تحقق عدالتخواهی چیست؟ پیشنهاد و راهکار حوزه برای تحقق آن چیست؟!

ما چه ضعف و تقصیری از خودمان نشان دادیم که امروز مقام معظم رهبری (حفظه الله) در موضع معذرت خواهی قرار بگیرد؟! ما باید از ساحت مقدس حضرت زهرا (س) و حضرت ولی عصر (عج) معذرت بخواهیم که به نائب عامشان کمک نکردیم! همه ما مسئول و مؤاخَذ هستیم. این همه شعار دادیم: «ای رهبر آزاده آماده ایم آماده!» این آمادگی در هر صنف و قشری به تبع خودش تعریف می شود. اگر باید عدالتی در عالم خارج محقق شود، حوزه‌های علمیه باید آن را بر اساس منابع دینی تعریف کنند به نحوی که قابل‌اجرا باشد؛ چون ما که نمی توانیم انتظار داشته باشیم نسخه های مادی غرب، عدالت را محقق کنند! ما بعنوان متکفلین فهم از دین و فهم از اسلام در کجای این مساله قرار داریم؟! واقعا امثال بنده باید از رفتار خود استغفار کنیم که نائب عام حضرت ولی عصر (عج) را در این موضع قرار دادیم.

پس حضرت زهرا (س) دفاع از «کلمه توحید» در مقابل هجمه های دستگاه کفر را به اعلی مرتبه و با موضع گیری های شدید و با دقیق ترین رفتارهای اجتماعی و با شکستن نقطه های کانونی قدرت کفر و نفاق انجام دادند. ما برای زنان خود چه تعیین تکلیف و وظیفه ای کردیم که در این مسیر به راه بیفتند؟! مردان ما چه وظائفی را انجام دادند که بر در خانه حضرت ولی عصر (عج) عذر داشته باشیم؟! لذا این عفت و عطوفت نباید انفعالی شود. نباید به ظرفیت گذشته ـ گرچه در زمان خود، حق و نورانی بوده ـ اکتفاء شود.

 نه شرایط امروز اجازه می دهد که در تعیین و تشخیص هندسه وظائف جامعه زنان مسلمان به ظرفیت های گذشته اکتفاء کنیم چون هجمه دشمن پیچیده شده است، نه حقیقت رفتار مخدراتی چون حضرت زهرا (س) و حضرت خدیجه (س) و دیگر همسران انبیاء (س) در طول تاریخ این مفهوم را به ما می رساند که در یک سری رفتارهای فردی محدود شده باشند. «ضرب الله للذین آمنوا إمرأه فرعون إذ قالت ربّ إبن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظالمین»و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین.


منبع:مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین