عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۹۳۷۸۷
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۴
گفت و گو با حجت الاسلام خانجانی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: ما در«توهم دین داری» زندگی می کنیم؛ آنچه که امروز سمت و سوی زندگی ما را جهت دهی میکند «پسند جامعه» است؛ دین دار بودن سخت است چون میل و ذایقه ما تغییرکرده است...
عقیق:ما در «توهم دین داری» زندگی می کنیم؛ آنچه که امروز سمت و سوی زندگی ما را جهت دهی میکند «پسند جامعه» است؛ دین دار بودن سخت است چون میل و ذایقه ما تغییر کرده است... این جملات بخش هایی از گفت و گوی خبرنگار قران و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام قاسم خانجانی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که تفصیل آن را در ادامه می خوانید؛

ضمن سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید بفرمایید که از نظر شما ما امروز در رابطه با موضوع تدین و دینداری دچار چه آفت ها و آسیب هایی شده ایم؟

تدین یعنی ما تمام رفتار، گفتار و نوع دینداریمان را و همه شئون زندگیمان را مطابق میل و پسند امام تنظیم کنیم. به عبارت دیگر یک التزام عملی نسبت به دستورات اهل بیت داشته باشیم. آفتی که از آن صحبت می کنیم این است که ما بیش از آن که به واقعیتها و به مباحث اصلی منطبق بر تعالیم اهل بیت بپردازیم، تنها ظاهر و پوستهای را گرفته ایم و فقط در حد شعار باقی ماندهایم. یعنی نمازمان در حد شعار است؛ نه این که نماز نمی خوانیم، می خوانیم اما این نماز آن نمازی که باید «تنهی عن الفحشاء والمنکر» باشد نیست؛ روزه هایمان هم همینطور. برخی از احکام را نیز یا رها کرده ایم و یا نسبت به آن بسیار کم توجه هستیم و تصور می کنیم امام زمان علیه السلام با شعار دادن ظهور می کنند.

یعنی یکی از آفتها این است که ما فقط شعار می دهیم و نسبت به احکام و واجبات و محرمات دین بی توجه هستیم؟

 ما باید بدانیم که حضرت ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بیش از آن که به نماز و عبادات و شعار ما نگاه کنند ( که از بسیاری از آنها هم فقط پوستهای باقی مانده ومغزو باطنی ندارد) اما به هر حال حضرت بیش از این عبادات، به زندگی ما نگاه می کنند؛ به تعبیر دیگر ایشان بیش از آنکه به جمعیت و کمیت ما در مساجد و نمازها (که البته در جای خود بسیارمهم است) نگاه کنند به بازار ما نگاه می کنند، به انصاف و رعایت حلال و حرام در بازار نگاه می کنند؛ بیش از آن که به شعار من نگاه کنند به کسب و کار من، نوع معامله من و انجام واجبات من نگاه می کنند. چه طور می شود کسی را که در بازار در حق همنوع خود اجحاف میکند و انصاف را رعایت نمی کند منتظر امام زمان دانست؟

امروز وقتی به جامعه نگاه می کنیم متأسفانه در بسیاری از موارد آنچه که اهل بیت از ما خواسته اند، رعایت نمی شود. در معامله ها، در روابط و ارتباطها و در تعامل با دیگران اصولا رعایت دستورات اهل بیت بسیار کمرنگ است. یک مثال عینی این موضوع همین است که تا خبری از یک موضوع پخش می شود (حتی نه واقعیت آن) به عنوان مثال این که فلان جنس کم شده یا تقاضا برای آن بالا رفته است، بلافاصله می بینیم که سوءاستفاده ها شروع می شود. این مسئله متاسفانه حتی در عبادتهای ما نیز وجود دارد به عنوان مثال در زیارت اربعین وقتی استقبال زیاد می شود قیمت کرایه ماشین برای مرز نیز چند برابر می شود و این تازه برای اربعین و برای زیارت کربلا است. یعنی برای یک کار عبادی، آن هم در جامعه اسلامی، این گونه اجحاف و بی انصافی می شود و در عین حال همه ی ما هم شعارهای زیبا و دلنشین انتظار سر می دهیم. این افراد کیانند؟ مگر از کشورهای خارج آمده اند؟ خیر! آنها هموطنان ما هستند که در کنار ما زندگی می کنند و حتی مثل خود ما شعار انتظار سر می دهند اما این انتظار واقعی نیست این توهم انتظار است برای همین نتیجه ای هم ندارد و اثر نمی کند.

این را باید بدانیم که امام زمان پیش از و بیش از آن که به شعار و حرف ما نگاه کنند به عمل ما نگاه می کنند؛ به بازار ما، به زندگی ما، به حجاب زنان ما، به هزینه های ازدواج های ما، به جهیزیه های آنچنانی دختران ما، به تجمل و اشرافیگری ما در زندگی، به مسابقه ما برای رفاه بیشتر بدون توجه به دیگران، در حالی که دختران دم بخت جامعه ما محتاج هزینه ازدواجند، به فقیران جامعه ما که بخشی از آن در اثر بی توجهی ماست، به مفاسد اجتماعی ما، به سرسری گرفتن عبادات ما، به رعایت نکردن حقوق دیگران، به بی بند و باری ما در کنترل زبان و چشم و اعضای دیگر، و به خیلی از مسائل دیگر و در یک کلام به رعایت واجب و حرام در جامعه ما نگاه می کنند.

 

چرا این آفت یعنی«توهم دینداری» امروز فراگیر شده است؟ چرا جامعه ما به شکل عام در این «توهم» فرو رفته است؟

 

پاسخ این سوال را با یک مثال ساده بیان می کنم شما اگر وضعیت امروز جامعه را با 10 سال پیش مقایسه کنید به عنوان مثال در باب حجاب؛ آیا امروز دین تغییر کرده ؟ و یا تعریف حجاب و سایر ارزش های دینی عوض شده است؟ هیچکدام؛ بلکه مسئله این است که آنچه زندگی ما را جهت می دهد و سمت و سوی زندگی ما را جهت دهی می کند «رضایت امام زمان» نیست بلکه «مد روز» و«پسند جامعه» است.

یک مثال ساده ی این ظاهرگرایی همین است که ما می بینیم دختران و زنان ما با وضعیت ظاهری آنچنانی و حجاب اینچنینی، در مراسم قرآن به سر گرفتن، در مجالس عزاداری محرم و مراسم دینی دیگر هم شرکت می کنند. یعنی ما دین داری را محدود به یک بخشی از سال می کنیم نه همه سال. دین داری ما فقط در محرم و ماه مبارک رمضان گل میکند آن هم به آن شکل که اشاره شد ولی سایر مسایل ما از کسب و کار و تجارت تا تعامل با مردم، هیچ ربطی با دین ندارد. روابط ما با دیگران، تربیت فرزند ما، کسب و کار و رعایت حقوق دیگران و بسیاری از مسایل زندگی ما هیچ یک مطابق دین نیست. دینداری از این دست، که فقط در حد شعار و لقلقه زبان باقی می ماند، آن هم در برخی مناسبتها و روزهای خاص، چه اثری می تواند داشته باشد؟

 امروز این همه در فضای مجازی هشدار داده می شود چرا هر روز آمار استفاده های نامناسب از این امکانات بالا می رود؟ این اتفاق در داخل همین جامعه رخ می دهد هر چند این تکنولوژی و محصولات و واردات برنامه ها از خارج است اما همین مردم هستند که از آن استفاده می کنند، همین مردمی که شب های احیا قرآن بر سر می گیرند و محرم را در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی شرکت می کنند (که البته منظور همه جامعه نیست).

ماغالبا دستورات دینی را می دانیم؛ ارزشهای دینی را هم می شناسیم؛ و از نظر خودمان هم آدم های متدینی هستیم پس مشکل چیست؟

این دقیقا همان عاملی است که باعث افزایش ناهنجاریها در جامعه ما شده است. ما به ظاهرگرایی، ظاهربینی و محدود شدن به ظواهر اکتفا کرده ایم. به این دلیل که پرداختن به حقیقت دین و آنچه اهل بیت از ما می خواهند برای ما سخت است (نه این که در اصل دشوار باشد) یا بهتر است بگوییم سخت شده و ما خودمان آن را سخت کرده ایم و هر روز هم سخت تر می شود، چون مطابق میل و ذائقه ما نیست. ممکن است این دستورات یک روز مطابق میل و ذائقه ما بوده به عنوان مثال در سال های اول انقلاب یا در دوران دفاع مقدس که با همین طرز فکر آن دوران اداره شد اما امروز این نوع تفکرها، حداقل درمیان مردم کمتر دیده می شود. یعنی ذائقه ما تغییر کرده است.

«استحاله ای» که مقام معظم رهبری به آن اشاره می کنند، همین است. یعنی ما از نظر فکری در برخی از تعریف های دینی و برداشت هایمان استحاله شده ایم؛ فکر و برداشت های ما دیگر مطابق با آن فکرو برداشت های 20 سال پیش نیست. البته ممکن است در گفتار این گونه نباشیم یعنی اگر از ما بپرسند که آیا مفهوم دین یا ارزش های دینی تغییر کرده؟ ما همان تعریف 20 سال پیش را ارایه دهیم و درگفتار هیچ تغییری وجود نداشته باشد اما در عمل آنچه که ما از آن به عنوان «التزام عملی به دستورات «دین» یاد می کنیم به شدت کمرنگ شده است.

تا وقتی اینگونه باشد و این شیب به سمت سقوط ارزش های دینی آرام آرام در جامعه اثرگذار شود ممکن است روزی به جایی برسیم که همان بلایی که بر سر آندلس (اسپانیای امروز) با 800 سال حکومت اسلامی آمد در جامعه ما نیز اتفاق بیفتد. اسپانیایی که 800 سال حکومت اسلامی داشت ؛ 800 سال حکومت اسلامی قابل مقایسه با 10 سال و 20 سال یا 40 سال نیست که ما دلمان را خوش کنیم و بگوییم ما بعد از37 سال، هنوز انقلاب مان را حفظ کرده ایم. ( بله حفظ کرده ایم و انشاءالله حفظ خواهیم کرد)

اما اگر مراقب نباشیم ۴۰ سال که چیزی نیست 800 سال حکومت اسلامی نیز با همین استحاله فکری و با همین ابزارها ازبین می رود. اگر مراقب نباشیم جامعه ما روزی با حدی از استحاله مواجه می شود که چیزی از ایران اسلامی سال 57 و 58 باقی نمانده است. تعارف ندارد؛ این سنت الهی است که اگر مردمان توجه نکنند این بلا برای آنها اتفاق می افتد؛ خداوند هیچ قوم و خویشی با کسی ندارد. اینکه تصور کنیم آنها مردم آندلس در آن روزگار بودند و ما امروز دردانه های خدا هستیم، چنین نیست. بلکه اگر چنین طرز تفکری در ما راه یافت بیشتر ما را به سمت سقوط می کشاند چون خود را تافته جدابافته می دانیم. اگر این آفت را جدی نگیریم خواهیم دید که در گفتارو در ظاهر همه چیز خوب است اما در باطن مانند یک میوه کرم زده از درون می پوسد. که البته انشاءالله چنین نخواهد شد.


منبع:شبستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین