عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم ماه عزاداری حضرت سید الشهدا (ع) عقیق هر روز تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند
سرویس شعر آیینی عقیق: به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم ماه عزاداری حضرت سید الشهدا (ع)  عقیق هر روز  تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند:



محسن حنیفی :
من پیک عشق هستم و نامه بر حسین

اول فدایی حرم خواهر حسین

لب تشنه ام ولی نزنم لب به آبها

سیراب میشوم فقط از ساغر حسین

گرد و غبار چهره ام امضا نموده است

مسلم جبین نسوده به غیر از در حسین

فطرس کجاست تا ببرد این پیام را؟

باید سلام من برسد محضر حسین

دلواپسم برای النگوی دخترش

دلواپس ربودن انگشتر حسین

مثل تنور لحظه به لحظه گداختم

نقشه کشیده اند برای سر حسین

خولی و شمر از عددی حرف میزنند

حرف ازدوازده شد و از حنجر حسین

روی قناره تشنه ی صوت حجازی ام

تا که علم شود نوک نی منبر حسین

پایین پای اکبر او مدفن من است

در کوفه نیست مقبره ی نوکر حسین

موسی علیمرادی:
محمل صبرم ز اشک دیده در گِل مانده است

از که جویم نسخۀ درمان که دل درمانده است

 خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید

یا که در بسته  به رویم یا که از خود رانده است

 آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند

هر کسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است

 سوختم از  نیشخند مردم  اما بیشتر

خنده های حرمله قلب مرا سوزانده است

 از سه شعبه دایه می سازند و از نی گاهوار

وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است

 تیر و نیزه هر کدامش قبله گاهی یافته

 کوفه سوی اکبرت هر نیزه را چرخانده است

 قول سوغاتی به دخترها پدرها می دهند

گوشواره خواستن هاشان مرا ترسانده است

 بس که مشتاق تماشای اسیری منند

کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است

تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود

خون سرخم کوچه های کوفه را پوشانده است

سهم من چندین اگر سنگ است از این بام ها

باقی اش آقا برای کودکانت مانده است


هادی ملک پور:

نماز و روزه ی شک دار و حج حیرانی

شده جدیدترین شیوه ی مسلمانی

هزار خدعه و نیرنگ کار روزانه

قنوت های شب و سجده های طولانی

نه اعتماد به لبهای دائم الذکر است

نه اعتبار به آن پینه های پیشانی

حساب سود و زیان برده خواب را از چشم

زبان به لقلقه ی آیه های قرآنی

به برق سکه بهار وفایشان پاییز

درخت وعده ی شان میوه اش پشیمانی

مجاهدان مسیر تزلزل و تردید

مبلغان دورویی و سست پیمانی

حریص های به ظاهر بریده از دنیا

که نیست در دلشان هیچ رحم و وجدانی

نوشته ام که بیایی ولی ... نیا برگرد

که این بساط نباشد برای مهمانی

نیا که چشم به راه رسیدنت هستند

سه شعبه ، نیزه و شمشیرهای برانی

نداشت عشق تو جز مبتلا شدن راهی

به غیر مرگ غم تو نداشت تاوانی

اگر که ناله ی مسلم نکرد تاثیری

دلم خوش است در این لحظه های پنهانی-

مرا تو بر سر دار العماره می بینی

مرا تو سوی خودت با اشاره می خوانی


فاطمه معصومی :

بکش مانند میثم غرق در خون بر سر دارم

که پیش تو خجالت میکشم از این که سر ...دارم

شبم در پرتو مهر تو مثل روز روشن شد

خدا را شکر چون آفاق از نور تو سرشارم

توان وصف طوفانی که در جانم نهادی نیست

جز اینکه بین هر روضه شبیه ابر میبارم

بگو با دشمنم گر دست هایم قطع هم گردد

نخواهد آمد آن روزی که دست از دوست بردارم

تمام عمر من با گریه پای روضه ات سر شد

به شوق لحظه ای که سر به دامان تو بگذارم









ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین