۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۴
پدر مرحوم ما خیلی شوق و ذوق داشتند و برای خودشان اشعاری می خواندند در حالی که سواد هم نداشتند. زیارت عاشورا و مناجات می خواندند و علاقه داشتند که من هم در این وادی وارد شوم.
پدرم من را به مجالس سینه زنی و قرائت قرآن می برد و تشویقم می کرد که قرآن بخوانم. مادر خدا بیامرزم هم خیلی چشم پراشکی داشت و خیلی هم برايم دعا می کرد.از جمله دعاهایی که می کرد زماني بود که آقایان را بالای منبر می دید و از خدا می خواست که فرزندان ایشان هم در این راه بیفتند. من هم اگر چیزی داشته باشم از دعاهای پدر و مادر است.پدر بنده هم صدا و صوت داشت و صدای بنده هم بیشترش ارثی است و به طبع آنها صدایی دارم .
تا اینکه در کلاس حاج آقا جواد نامی شرکت کردم که ایشان ما را که کوچک بودیم جمع کرد و یک هیئتی راه انداخت که از عمر اين هيئت پنجاه سال می گذرد؛ به نام هیئت محبان العباس که روی پرچم آن سال تأسیس 1345خورده است. ایشان هیئت را خودکفا بار آورد. خودشان منبر می رفتند و ما هم چند نفر بودیم که پای منبر می خواندیم.کم کم سینه زنی راه انداختند و ما وارد این وادی شدیم.
_ در این راه حتماً استادانی داشتید؟
این طور نبوده است كه به طور مستقیم پای کلاس فلان مداح بنشینم و این توفیق را نداشتم. ولی در محافلشان از آنها استفاده می کردم. از محضر علمایی بهره می بردیم مانند مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود تحریری که سالها در جلسات ما منبر می رفت و در منزلشان هم یک جلساتی داشت در روزهای چهارشنبه که خودشان پای چایی می نشستند و گریه می کردند و حال بکاء خیلی خوبی داشتند. شهید آشیخ محمود غفاری که ایشان هم از روحانیون برجسته ای بودند و از ایشان بهره های فراوانی بردم، نکاتی به من می گفتند و تذکراتی می دادند و گاهی شعرهایی می دادند و از شعرهای ایشان استفاده می کردم.حجت الاسلام محمد علی جاودان که از ایشان هم خیلی بهره مي برم.به هر جهت بهره برداری من از در این وادی از این آقایان بوده است. از مداحان هم به طور غیر مستقیم بهره بردم.
-كساني كه شما نام برديد بيشتر اساتيد اخلاق هستند. چقدر براي يك مداح ضرورت دارد كه با يك استاد اخلاق مرتبط باشد؟
مسلماً ضرورت دارد و آدم هر چقدر گدای اینها باشد خوب است. به فرمایش امام علی(ع) که می فرمایند هر که یک راهنمای حکیمی نداشته باشد هلاک و نابود می شود. که فرمایش امیرالمؤمنین ملوک الکلام و کلام الملوک است.اگر بخواهد خود جوش و خود سر پیش برود هم خودش به سوی نابودی می رود و هم اطرافیانش را به گمراهی می کشاند.نه اینکه در یک برهه از زمان از محضر استاد استفاده کند و بعد جدا شود بلکه باید همیشه و در همه حال باید دستش در دست یک عالم و استاد ترجیحاً روحانی و مجتهد باشد والا به گمراهی می رود.
آن مداحی که هزار تا جوان پای منبرش می آیند خیلی نیاز دارد از کسی که دستش در دست امام زمان(عج) باشد بهره ببرد.و الا یک سری مشکلاتی که الان می بینیم در جامعه به وجود می آید. مسیرهایی را می روند که درست نیست و یک سری تبعات این چنینی دارد. بنابراین لازمه هر کاری داشتن استاد است.
در کسب و کارهای معمولی و فیزیکی اگر اشتباهی هم بشود صنعتی اشتباه ساخته می شود ولی در این وادی یک انسان خراب می شود اگر دستش در دست استاد نباشد.بنا به دامنه فعالیت باید استادهای مختلف در زمینه های مختلف به طور مثال در زمینه ادبیات، تاریخ، شعر به طور خاص و اخلاق داشته باشد.الان یکی از معضلات جامعه مداحی این است که کمتر تن می دهند كه زانو بزنند و اشکالاتشان را برطرف کنند.
البته تلاش های زیادی در این راه شده که در رأس آنها خود مقام معظم رهبری بیش از سی سال و دیگران تلاش هایی را کردهاند.
_ اینکه یک جوان بیست و چند ساله، چند هزار نفر پای منبرش می نشینند و مشهور ميشود به نظر شما چه مشكلاتي ميتواند به بار بياورد؟
اینکه آدم برای شهرت نباید کار کند. برای شهرت قدم برداشتن به اصطلاح دینی یک نوعی ریا است.کار را باطل می کند.کار باید برای خدا باشد. باید در جایی که احساس می کند طالب شهرت است کناره بگیرد.
زمانی مردم استقبال می کنند و شهرت به وجود می آید در صورتی که خودش دنبال این نبوده، در این صورت هم باید خیلی به خدا پناهنده شد. چون شهرت خیلی سخت است. در گذر از اسم شهرت آفت اندر شهرت است/ بلبل از شهرت به قید و بند محبوس است و بس.
بلبل چون مشهور است در قفس محبوسش می کنند تا برایشان بخواند.این که آدم در یک جمعیت برای خدا بخواند خیلی سخت است.بنابراین اول باید آدم از شهرت پرهیز کند و ثانيا اگر خدا خواست و مشهور شد خیلی به عنایت خدا نیاز هست و باید ارتباط خاصی با خدا برقرار کرد و مدام اظهار کند که من کسی نیستم و همیشه این را بگوید و فراموشش نشود.
اگر آدم مشهور نشود بهتر می تواند پیش برود ولی اگر مشهور شود هر کاری کند همه او را می بینند. بعضی آقایان مشهور را دیدم در حرم امام رضا(ع) که نمی توانستند خودشان زیارتنامه بخوانند به دلیل اینکه همه بهشان سلام می کردند و سرشان را پایین انداخته بودند و کسی زیارتنامه را برایشان می خواند. اینها موانع است. اهل علم و علما می گویند که تا وقتی که مشهور نشوی می توانی پیش بروی.مشهوریت مانند ترمز عمل می کند. بنابراین باید به خدا پناه برد.
_ شما به عنوان یک مداح برایتان فرقی نمی کند که پای منبر شما 5 نفر باشد یا 500 نفر؟
ولی در مسائل انقلابی هم چیزی کم نگذاشته و نمیگذارند
یه مقدار یاد بگیرید و اینقدر نگید ما به سیاست کاری نداریم...
سلامتیش صلوات