عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۸۹۵۸
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۴۴
پاسخ سوزنچی به اظهارات محقق داماد؛
اگر اسلام حقیقی بر کسی عرضه شد و او علی‌رغم شناخت حق، مسلمان نشد، قطعا مجرم است، آن هم جرمی نابخشودنی، چرا که لحن عتاب‌آلود آیات قرآن بر ثبوت این جرم دلالت دارند.
عقیق:چندی پیش مصطفی محقق داماد در همایش بزرگداشت روز شیخ اشراق با بیان اینکه نباید جامعه را به کافر و مومن تقسیم کرد، گفت: حربه تکفیر ناشی از تقسیم بندی انسان ها به مومن و کافر است. به نظر من باید این تقسیم بندی را کنار گذاشت و به تقسیم بندی جدیدی که انسان ها را به مسالم و محارب تقسیم می کند تن داد. 

وی می افزاید: تکفیر ناشی از آن تقسیم بندی است در صورتی که اسلام به معنی سلام به معنای عشق، دوستی و... اسلام انسانها را به مسالم و محارب تقسیم کرده است. هر کسی که محارب نیست، ما حق نداریم با او حرب کنیم و اگر محارب است ما باید از خودمان دفاع کنیم.

در این بین حسین سوزنچی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با اشاره به آیه ۳۵ سوره قلم و تفسیرهای معطوف به آن به اظهارات آیت الله محقق داماد پاسخ داده است. متن پاسخ حجت الاسلام سوزنچی را در ادامه می خوانید؛

أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ 

سوره قلم (۶۸) آیه ۳۵   

ترجمه: آیا پس [انتظار دارید] مسلمانان [= تسلیم‌شدگان در برابر حقیقت] را همانند مجرمان قرار دهیم؟!

شأن نزول: در مقابل بلایی که بر صاحبان باغ نازل شد و خداوند آن را به عنوان مایه عبرت کفار معرفی کرد، از حال متقین خبر داد که نزد پروردگارشان بهشت‌های پرنعمت دارند. 
در این زمینه روایت شده است که وقتی این آیه (إِنَّ لِلْمُتَّقینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ) نازل شد، کفار قریش گفتند: اگر چنان باغهای بهشتی‌ای وجود داشته باشد، حظ و بهره ما از آن، از شما بیشتر خواهد بود؛ و نیز نقل شده که گفتند: همان طور که خداوند در دنیا ما را بر شما برتری داد در آخرت هم بر شما برتری خواهد داد و لااقل به اندازه شما به ما هم خواهد داد. پس این آیه نازل شد که: «آیا پس [انتظار دارید] مسلمانان را همانند مجرمان قرار دهیم؟»
البحر المحیط فی التفسیر، ج‏۱۰، ص۲۴۵ 

۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

همانا آنچه هست حق است و باطل، ایمان است و کفر، علم است و جهل، سعادت است و شقاوت، بهشت است و جهنم؛ و هرگز حق و باطل در دل کسی جمع نشود که خداوند متعال فرموده است «خداوند برای هیچ مردی دو دل در سینه‌اش نگذاشته است» (احزاب/۴)؛ و همانا مردم هلاک شدند آن هنگام که بین امامان هدایت و پیشوایان کفر تفاوتی نگذاشتند و گفتند اطاعت از هرکسی که بر جایگاه پیامبر ص تکیه زند واجب است، نیکوکار باشد یا بدکار، و از این راه وارد شدند؛ در حالی که خداوند سبحان فرموده است: «آیا پس مسلمانان [= تسلیم شدگان در برابر حق] را همانند مجرمان قرار می‌دهیم؟ شما را چه می‌شود؟! چگونه حکم می‌کنید؟!» (قلم/۳۵-۳۶)

بحار الأنوار، ج‏۶۶، ص۸۲  و ج‏۹۰، ص۵۸

تَفْسِیرُ النُّعْمَانِیِّ، بِالْإِسْنَادِ الْآتِی فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) قَالَ:
... وَ إِنَّمَا هُوَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ إِیمَانٌ وَ کُفْرٌ وَ عِلْمٌ وَ جَهْلٌ وَ سَعَادَةٌ وَ شِقْوَةٌ وَ جَنَّةٌ وَ نَارٌ لَنْ یَجْتَمِعَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ فِی قَلْبِ امْرِئٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» وَ إِنَّمَا هَلَکَ النَّاسُ حِینَ سَاوَوْا بَیْنَ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ بَیْنَ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ وَ قَالُوا إِنَّ الطَّاعَةَ مَفْرُوضَةٌ لِکُلِّ مَنْ قَامَ مَقَامَ النَّبِیِّ ص بَرّاً کَانَ أَوْ فَاجِراً فَأْتُوا مِنْ قِبَلِ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»...

۲) امیرالمومنین (ع) در فرازی از دعای کمیل می‌فرمایند:

[خدایا با توجه به فضل و رحمت گسترده‌ات] من یقین دارم که اگر نبود که حکم کرده‌ای به عذاب کردن منکرانت؛ و مقدر فرموده‌ای جاودانه [در آتش] ماندن دشمنانت را، حتما آتش [جهنم] را سرد و سلامت می‌کردی، و برای هیچکس قرارگاه و جایگاهی در آن نمی‌گذاشتی؛ ولیکن - ای خدایی که نام‌هایت تو مقدس است- سوگند خورده‌ای که آن را از کافریان پر کنی، «اعم از جنیان و انسانها، همگی» (هود/۱۱۹)، و دشمنانت را در آن جاودانه باقی گذاری؛ و تو – ای که ثنای تو عظیم است - در حالی که کریمانه انعام می‌فرمودی، در همان ابتدا فرمودی: «آیا پس [انتظار دارید] کسی را که مومن است همانند کسی باشد که فاسق است؟ قطعا یکسان نیستند» (سجده/۱۸)

مصباح المتهجد، ج‏۲، ص۸۴۸

رُوِیَ أَنَّ کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ النَّخَعِیَّ رَأَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع سَاجِداً یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ.
... فَبِالْیَقِینِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جَاحِدِیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِیکَ لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا کَانَ لِأَحَدٍ فِیهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْکَافِرِینَ «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ» وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَکَرِّماً «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ»

۱- عده‌ای گمان می‌کنند چون لطف و رحمت خداوند گسترده است پس جهنمی در کار نیست و خداوند همه را بهشت می‌برد. مشکل اینها در آن است که مساله را تنها تک‌بُعدی می‌نگرند. 
بله، رحمت خدا گسترده است؛ اما خداوند رحمتش بر اساس احساسات بی‌منطق نیست، بلکه اگر رحمتی هم دارد هماهنگ با عدل و حکمت و سایر صفات اوست، و اینکه کسانی را که در برابر حق و حقیقت تسلیم بوده‌اند همسان با کسانی قرار دهد که در برابر حق می‌ایستادند، هم ظلم و بی‌اعتنایی است در حق حق‌پرستان، و هم تشویقی است برای مجرمان (که علی‌رغم هر جرمی، هم‌رتبه خوبان خواهند بود!)؛ پس چنین برداشتی هم با عدالت و لطف او در حق خوبان ناسازگار است و هم با حکمت او در حق گنهکاران.

امروزه یکی از ادله پلورالیسم دینی (بدین معنا که هرکسی با هر دینی باشد به بهشت می‌رود)، تمسک به همین گسترده بودن رحمت خداست. در حالی که نقطه ضعف این تحلیل آن است که، طبق توضیح فوق، نگاهی تک‌بعدی به انسان و سرنوشت او دارد.

شاید به همین جهت است که در دعای کمیل، وقتی می‌خواهد بفرماید که اگرچه اقتضای رحمت تو خاموشی آتش جهنم است، اما آتش جهنم حتما گنهکاران را در بر خواهد گرفت؛ مقدمه کلامش را عبارت «تقدست اسمائک» ‌قرار می‌دهد (حدیث۲)؛ یعنی علت اینکه جهنم را سرد و سلامت نمی‌کنی، این است که اگرچه «رحمن» هستی، اما «عادل» و «حکیم» و ... نیز هستی، و همه اسماء تو مقدس است و در تحلیل امور عالم، نمی‌توان به بهانه یک اسم، بقیه اسمائت را نادیده گرفت.

۲- کفر ورزیدن و تسلیم حق و حقیقت نشدن، بزرگترین جرم و جرمی نابخشودنی است.

یکی از مهمترین راه‌های پی بردن به معنا و لوازم معنایی یک واژه، توجه به واژه‌هایی است که در مقابل آن به کار رفته است و برای پی بردن به مراد هر گوینده‌ای از هر کلمه‌ای، یافتن مقابلات آن کلمه بسیار رهگشاست. این روش در فهم قرآن کریم هم کاربرد دارد.

پس، از تقابلی که در این آیه بین مسلمان و مجرم برقرار کرده، معلوم می‌شود اگر اسلام حقیقی بر کسی عرضه شد و او علی‌رغم شناخت حق، مسلمان نشد، قطعا مجرم است، آن هم جرمی نابخشودنی، چرا که لحن عتاب‌آلود آیه و نیز سیاق آیات - که ناظر به وضعیت اخروی افراد است – و استفاده از «اسم فاعل» که دلالت بر ثبوت فعل در فاعل دارد، همگی بر ثبوت این جرم و عدم نادیده گرفتن آن دلالت دارند.

درد دلی با دوستداران قرآن

وقتی می‌بینم روحانی‌ای که خود را اهل پژوهش می‌داند بقدری با فرهنگ و معارف قرآن کریم بیگانه است که چند روز پیش گفته است:

«باید تقسیم بندی انسان ها به کافر و مومن را کنار بگذاریم ... من به‌عنوان یک طلبه ۷۲ ساله که عمری را به پژوهش در این عرصه مشغول بودم می‌گویم که باید این تقسیم‌بندی را کنار بگذاریم و تقسیم‌بندی جدید انسان‌ها را به مسالم و محارب مطرح کنیم؛ بدین‌معنی که هرکس که صلح‌دوست است و ساتور به‌دست نیست و می‌خواهد گفت‌وگو کند دست او را بفشاریم و روی او را ببوسیم.»!

 از خود می‌پرسم آیا واقعا این شخص که ۷۲ سال از خدا عمر گرفته و خود را هم طلبه می‌خواند یکبار هم قرآن نخوانده است‼️

قرآنی که حداقل در ۱۲۶ آیه کلمه «ایمان» و هم‌خانواده‌هایش را در برابرکلمه «کفر» و هم‌خانواده‌هایش قرار داده و این تقسیم‌بندی را در ذهن هر مسلمانی تثبیت کرده است.

آیه حاضر، مسلمان نشدن را – البته اگر از روی عناد و لجاجت باشد- برای مجرم دانستن کافی می‌داند؛ آنگاه این پیرمردی که خود را طلبه می‌شمرد پیشنهاد می‌دهد تقسیم انسانها به مومن و کافر را حذف کنیم صرفا چون عده ای به نام داعش از آن سوءاستفاده کرده‌اند. (پس اصل قرآن را هم کنار بگذاریم چون معاویه‌ها در طول تاریخ از آن سوءاستفاده کرده‌اند) ‼️

و آیا قرآن کریم «طلبگی» و درس خواندن «کسی که این چنین حکم می‌کند» را در آیات بعدی زیر سوال نبرده است:

«ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فیهِ تَدْرُسُونَ؛ إِنَّ لَکُمْ فیهِ لَما تَخَیَّرُونَ؛ أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ: 
شما را چه شده؟ چگونه حکم می‏ کنید؟! آیا برای شما کتابی است که در آن درس می‌گیرید؛ که برای شما در آن است هر چه برگزینید؟ یا اینکه شما تا روز قیامت [از ما] سوگندهایی رسا گرفته‏ اید که هر چه دلتان خواست حکم کنید؟» (قلم/۳۶-۳۹)

خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

چه خوب است یکبار دیگر حدیث امیرمومنان (ع) را در مورد عاقبت کسانی که دسته‌بندی ایمان و کفر را جدی نمی‌گیرند مرور کنیم.

۳- چنانکه در شان نزول این آیه گفته شده و اغلب مفسران هم اشاره کرده‌اند عده‌ای از کفار ادعا کردند اگر آخرتی باشد خداوند در آنجا هم به ما بیش از مسلمانان – یا لااقل به اندازه آنان – عطا خواهد کرد و این آیه در رد آنهاست.

اما اگر چنین است علی‌القاعده باید می‌فرمود: «آیا انتظار دارید مجرمان را مانند مسلمانان قرار دهیم» در حالی که فرموده «آیا مسلمانان را همانند مجرمان قرار می‌دهیم؟» چرا؟

رد سخنان کافران، اگر صرفاً از باب عدالت خدا باشد، باید می‌گفت: «آیا مجرمان را مانند مسلمانان قرار می‌دهیم؟» اما به نظر می‌رسد اینجا مطلب، نه فقط از باب عدالت، بلکه از باب کرامت ویژه‌ای است که خداوند برای مسلمانان قرار داده است. یعنی خداوند می‌خواهد بفرماید: آیا شما مجرمان نمی‌دانید که من چه کرامتی برای مسلمانان قرار داده‌ام که انتظار دارید مسلمانان را همانند شما مجرمان قرار دهم؟ (المیزان، ج۱۹، ص۳۸۲)

۴- «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ» کیفر و پاداش بر اساس عدالت است و عدالت را هر وجدان و فطرت سالمی [درک می‌کند، و] می‌پسندد. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۵)


منبع:مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین