عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۸۰۷۴
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۹
آیت الله قرهی:
آیت الله قرهی گفت: بالاترین نعمت در درون، نعمت عقل است. اگر عقل، عقل سلیم یعنی سالم شد؛ هادی درونی است و آن‌وقت می‌تواند به هادی برونی نیز متّصل شود.
عقیق:سیصد و هشتاد و دومین جلسه درس اخلاق آیت‌الله قرهی با موضوع قوّه‌ غضب و شجاعت؛ رذیلت یا فضیلت؟ دوازدهم تیرماه در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد. متن زیر مشروح این جلسه است.

ولیّ و سرپرست عقل سلیم کیست؟

پروردگار عالم، ما را به بهترین نعم، متنعّم کرد که نسبت به همه‌ی موجودات، افضل شویم و بالاترین نعمت در درون، نعمت عقل است. اگر عقل، عقل سلیم یعنی سالم شد؛ هادی درونی است و آن‌وقت می‌تواند به هادی برونی نیز متّصل شود. بهترین نعمت هم نعمت هدایت است. هادی بیرونی، نعمت ولایت است و هادیان الهی از ناحیه‌ی خداوند، ولیّ بر انسان و سرپرست عقل سلیم هستند.

اگر انسان بر این مطلب، تأمّل، تعقّل و تدبّر کند، می‌فهمد هادیان الهی و در رأس آنان، حضرات معصومین و بعد انبیاء عظام، رسولان، اصفیاء، اولیاء و همه‌ی بزرگان ما، سرپرست و ولیّ بر عقل سلیم هستند. لذا عقل سلیم هم به خوبی ولایت این حضرات را می‌پذیرد.

حال، اگر این عقل سلیم، مع‌الأسف گرفتار و خراب شود، طبیعی است که آن موقع تبدیل به انسانی که پست و رذل است، می‌شود و نه هدایت درونی را می‌پذیرد و نه هدایت برونی.

لذا اولیاء الهی و متخلّقین به اخلاق الهی تبیین می‌کنند: همین عقل، هم رذائل دارد و هم فضائل و محاسن. همین عقلی که بیان کردیم: اگر سلیم بود، هدایت الهی را می‌پذیرد و هادی برونی، بدین ترتیب، حاکم، ولیّ و سرپرست بر عقل - که هادی درونی است - می‌شود.

عاقبت از بین رفتن قوّه‌ غضب، عبدالشّیطان شدن است!

بیان کردیم: یکی از قوایی که عقل دارد، غضب است. در جلسات گذشته مطالبی را به صورت سلسله‌وار بیان کردیم و جورچینی راحسب آنچه اولیاء الهی و اعاظم بیان کردند، به صورت اخلاق علمی و عملی عرضه داشتیم تا قطعات این جورچین در کنار هم قرار گیرد و انسان را به آن فضائل حقیقی برساند.

در جلسات قبل بیان کردیم: چیزی در درون قوّه‌ی عقل نهفته شده است، به نام غضب. بعد به این سؤال پرداختیم که آیا این غضب، فی‌ذاته بد است یا خیر؟ بیان شد: حسب آنچه از روایات شریفه به دست می‌آید، وقتی غضب را برای بندگی خدا در اختیار بگیریم، الهی می‌شود و به عنوان شجاعت مطرح می‌شود. شجاعت هم راه‌هایی دارد که بعضی از آن‌ها را تبیین کردیم.

لذا عندالمتخلّقین و عندالعرفا، دو حال برای قوّه‌ی غضب تبیین شده است. یک حال، حال جبن است و یک حال، حال تهور است. اگر این قوّه‌ی غضبی که در درون انسان است، از دست برود، تبدیل به ترس می‌شود و حال جبن است. لذا خود غضب، فی‌ذاته حُسن است، اگر در راه خدا باشد. لذا اگر این غضب برود، جبن و ترس در درون انسان به وجود می‌آید. اگر این حال به وجود آمد، آن‌وقت دیگر انسان در مقابل دشمن، سر فرود می‌آورد و نتیجه‌ی آن، عبد الشیطان شدن هست.

چون وقتی دشمن بیان می‌کنیم، در مرحله‌ی أولی، خود شیطان لعین و رجیم است و در مرحله‌ی بعد شیاطین هستند که تبیین می‌شود: «اعوذبالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین» و قرآن هم فرمود: «من الجنة و الناس». بارها هم اشاره کردیم که با ما جنّیان کار ندارند و هر چه که هست، انس است. حالا وقتی کسی ترس در وجودش باشد و بر این دشمن خود، سر تعظیم فرود آورد، عبدالشیطان می‌شود.

پروردگار عالم برای این که دشمنی این شیطان لعین و رجیم را که اسمش از قبل، ابلیس بود، برای ما خوب جا بیاندازد، به صورت «عدوی و عدوکم» تبیین می‌کند و إلّا کسی جرأت ندارد با خدا دشمنی کند. لذا به ما گوشزد می‌کند مراقب او باشید که دشمن من و دشمن شماست. مگر شیطان می‌تواند در مقابل ذوالجلال و الاکرام، ادّعا و اظهار وجودی کند؟! همه، مخلوق حضرت حقّ هستند و حتّی نیاز به کن فیکون نیست و اراده‌ی ذاتیّه احدیّت، خلقت‌ساز است و بیان «کن فیکون» هم برای این است که من و شما ادراک کنیم و إلّا خدا، بشو هم نمی‌خواهد، اراده کند، تمام است. اگر اراده کند، خلق می‌کند و اگر اراده کند، همه چیز را جمع می‌کند. همه چیز به اراده‌ی احدیّت است و اگر اراده کند، تمام است. حالا شیطان می‌تواند مدّعی باشد که من، دشمن خدا هستم؟! خیر، شیطان اصلاً نمی‌تواند اظهار وجودی در مقابل خدا داشته باشد و بیان «عدوی و عدوکم» در مورد او، فقط از باب ادراک ماست.

لذا خداوند می‌فرماید: شیطان با راهی که من می‌گویم و راه شما که همان راه من است، دشمنی می‌کند، نه این که بالجد دشمن من باشد، چون قدرت دشمنی ندارد. البته دشمنی می‌کند، امّا قدرت آن را ندارد.

کما این که پروردگار عالم بیان فرمود: شیطان قسم خورده که «فبعزتک لاغوینهم اجمعین»، امّا حضرت حقّ فرمود: او نمی‌تواند بر مؤمنین مسلّط شود و این، یک قاعده است.

لذا حتّی بیان «و مکروا و مکر الله» از این باب است که خدا می‌خواهد بفرماید: این‌ها تصوّر کردند مکر می‌کنند، حالا جواب آن را هم ببینند و إلّا مگر کسی می‌تواند به خدا مکر کند که خدا، جواب مکرش را بدهد؟! لذا تمام این مطالب، از این باب است که جنس عداوت را تبیین کند که در مقابل خدا، هیچ است.

امّا علی ایّ حال، خدای متعال می‌فرماید: شیطان همین را می‌خواهد که شما بترسید و در مقابل شیطان، سر تعظیم فرود آورید، تا شما را از راه بندگی دور کند. لذا شجاعت برای این است که در مقابل دشمن، نترسید؛ چون این ترس، عامل می‌شود که شما بندگی خدا را نکنید. دشمن در ابتدا تطمیع می‌کند، اگر نشد، تهدید می‌کند و این تهدید عامل این قضیّه می‌شود.

گرچه عندالعرفا، خود تطمیع هم نوعی ورود از راه ترس است. یعنی اگر کسی شجاع باشد و جبنی بر او نباشد، طبعاً تطمیع نمی‌شود و ایستاده است. امّا در حال عمومی و عندالناس، تطمیع و تهدید را دو چیز بیان می‌کنند، ولی عندالعرفا، یکی است.

علی ایّ حال وقتی شیطان لعین و رجیم، کاری کرد که انسان بترسد، این ترس دیگر عامل بندگی شیطان و بندگی نفس دون، آن اعداء عدو «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» می‌شود.

چرا اسلام با بعضی‌ها، دشمن است؟!

لذا این که ما می‌گوییم: با بعضی از کشورها، دشمن هستیم، دلیل دارد و إلّا اسلام، دین سلم و دوستی است و با کسی دشمنی ندارد. اصلاً اسلام بنای دشمنی با احدی را ندارد. امّا این دشمنی ما با یک عدّه، از این باب است که آن‌ها راه بندگی را می‌بندند.

لذا می‌بینید که امروزه به راحتی در اروپا، هم‌جنس‌بازی جا می‌افتد و قانون هم می‌شود. در حالی که نیمچه عقل سلیم انسانی ادراک می‌کند که این کار، کار زشتی است. امّا این مطلب که از قبل در آن‌جا جا افتاده بود، امروز قانونی هم می‌شود که ازدواجش هم رسمی است. وقتی سر تعظیم فرو بیاورید، همین می‌شود، آرام آرام همه به سمت شیطان می‌روند.

لذا اسلام با خود انسان‌ها که مخالف نیست، با افکار شیطانی، مخالف است. یعنی اگر افکار همان افراد برگردد و افکار الهی شود، طبیعی است برای ما هیچ فرقی نمی‌کند. به تعبیر قرآن «شعوباً و قبائل» برای این است که «لتعارفوا» همدیگر را بشناسند. امّا آنچه مهم است، این است که در ادامه می‌فرماید: «إن اکرمکم عندالله اتقاکم».

ما برای چه باید با آمریکایی مخالف باشیم؟! حتّی با یهودی هم برای چه باید مخالف باشیم؟! امّا این که با یهودی مخالف هستیم، به این علّت است که پیامبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: به عدد یک انگشت یک دست هم این‌ها مسلمان نمی‌شوند و به تعبیری، پاهایشان را در یک کفش کردند تا با انبیاء مخالفت کنند «و یقتلون النبیین بغیر الحق» و آن‌ها را بکشند و با دین خدا مخالفت کنند. اصلاً حالشان، این حال است و جنود شیطان شدند و از دسته‌ی «من الجنة و الناس» هستند و شیطان مجسّم شده‌اند. لذا درست بشو نیستند، مگر چه بشود!

پس برای همین است که با این‌ها مخالفیم و إلّا با خود انسان، مخالفتی نداریم. امیرالمؤمنین می‌فرمایند: شنیدم یک خلخالی از پای زن یهودی کشیدند، جا دارد انسان بمیرد. لذا ما با خود این‌ها کاری نداریم و اتّفاقاً اگر تحت سیطره‌ی اسلام درآیند، در امنیّت هستند. در مباحث یهودشناسی - که آن مطالب هم بحث اخلاق است و به هم گره خورده است - بیان کردیم: پیامبر اکرم در یثرب (مدینة النبی) که وارد شدند، با یهودیان عهد و پیمان بستند و حتّی بیان کردند: خون شما، خون ماست. امّا این‌ها نامردی کردند. لذا این، شیطان می‌شود. پس ما با خود انسان، مخالف نیستیم. ما با آن آرمان‌های شیطانی مخالفت می‌کنیم.

اصل شجاعت در دین هم، به تعبیر بزرگان و اعاظم، استقامت کردن برای احکام دین است.

قوی‌ترین و عاجزترین افراد چه کسانی هستند؟

وجود مقدّس حضرت مولی‌الموالی، اسدالله الغالب، علی‌بن‌أبی‌طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) می‌فرمایند: «لَا قَوِیَ‏ أَقْوَی‏ مِمَّنْ قَوِیَ عَلَی نَفْسِهِ فَمَلَکَهَالَا عَاجِزَ أَعْجَزُ مِمَّنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ‏ فَأَهْلَکَهَا»[۱]. بعد هم به صورت زیباتری می‌فرمایند: «أَقْوَی النَّاسِ أَعْظَمُهُمْ سُلْطَاناً عَلی نَفْسِهِ لِدینه». قوی‌ترین و زورمندترین، کسی نیست، إلّا (وقتی «لا» قبل از اثبات شیء بیاید، معنای إلّای حصریّه را می‌دهد) کسی که بر نفسش، قوی باشد و مالک آن شود. یعنی کسی که بر نفسش، چیره شود، قوی‌ترین است. در ادامه هم می‌فرمایند: هیچ عاجزی نیست، مگر کسی که نفسش را به حال خودش بگذارد و رها کند.

مثل این که گاهی انسان می‌گوید: من دیگر نمی‌توانم. این همان چیزی است که شیطان می‌خواهد. خدا آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن، سلطان‌العارفین، ملّا فتحعلی سلطان‌آبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند. ایشان می‌فرمایند: یکی از جملاتی که از زبان انسان عاجز بیرون می‌آید و شیطان به دنبال همان است و به همه‌ی جنود خودش (چه جنّیان و چه دیگران) اعلان پیروزی می‌کند، این است که کسی بگوید: دیگر نمی‌توانم.

لذا بیان شده: بین گناهان کبیره - که بستر حرام، تهمت، غیبت که «أشد من الزنا» است و ... از گناهان کبیره هستند - بزرگ‌تر از همه‌ی گناهان، یأس است. یعنی همین که مأیوس شود و بگوید: نمی‌توانم، من که خوب نمی‌شوم، من که بعید است و ... .

لذا فرمودند: عاجزترین انسان‌ها هم همین کسی است که بگوید: نمی‌توانم و نفس خودش را واگذار کند. آن‌وقت عامل می‌شود که نفس، او را هلاک کند.

لذا همان‌طور که بیان کردیم: غضب، فی‌ذاته خوب است، امّا شرط دارد، ولی اگر این غضب نباشد، حال انسان، این می‌شود که دیگر می‌گوید: نمی‌تواند و خودش را در مقابل شیطان، رها می‌کند. پس خصوصیّت غضب و شجاعت، این است که می‌گوید: می‌توانم و می‌ایستد. یک بار گناه کرد، دوبار گناه کرد، سه بار گناه کرد، ده بار گناه کرد، به شرط توبه، انابه و استغفار، خدا می‌آمرزد.

البته این مطلب بدان معنا نیست که توبه را به استهزا بگیریم، باید مقاومت کنیم که گناهی انجام نشود، امّا اگر خدای ناکرده شد، بدانیم که می‌توانیم با استغفار آن را درست کنیم.

لذا شجاعت هم همین است که مقاومت کنیم گناهی صورت نگیرد، امّا اگر رهایش کنیم، مسلّط می‌شود. اتّفاقاً یک معنای شجاعت این است که وقتی شیطان می‌خواهد بیاید و ما را فریب بدهد، بگوییم: نه. امّا حالا اگر یک بار چنین اتّفاقی افتاد و فریب خوردیم، بلافاصله چند کار را انجام دهیم:

۱.       صدقه بدهیم

۲.       سریع استغفار کنیم

۳.       دو رکعت نماز بخوانیم

البته فقط وسوسه‌ها از ناحیه‌ی شیطان است و فردای قیامت هم در محاجّه‌ای که بین ما و اوست، می‌گوید: من که شما را وادار نکردم، من فقط وسوسه کردم. امّا باید دقّت کنیم که تمام این فعالیّت‌های شیطان برای یک مطلب است و آن، این که برای خدا سجده نکنیم و نماز نخوانیم.

چون او به واسطه‌ی سجده نکردن به آدم، رجیم شد. شیطان نفهمید که سجده‌ی به آدم هیچ، مهم این بود که او نافرمانی خدا را کرد. در حالی که باید هر چه خداوند می‌گفت، او اطاعت می‌کرد. «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین». وقتی هم سؤال شد که چرا؟ گفت: «خلقتنی من نار و خلقته من طین». من از آتش هستم، آتش، گرما و نور دارد. در قدیم، وقتی شب می‌شد و در صحرا می‌ماندند، آتش روشن می‌کردند که به وسیله‌ی نور آن، دیگران بفهمند که کسی این‌جا هست و گرم هم شوند. امّا خاک سرد است و گرما و نوری ندارد.

لذا چون شیطان سجده نکرد و رجیم شد، می‌خواهد انسان را به گناه بیاندازد تا انسان دیگر سجده به خدا و عبادت خدا را نکند. برای همین حسب روایات شریفه و آنچه اولیاء خدا مکرّر توصیه کردند، وقتی نعوذبالله انسان به گناهی مبتلا شد، ضمن این که در همان لحظه استغفار کند و صدقه بدهد، باید دو رکعت نماز بخواند.  

لذا وقتی شجاع نباشی، عاجز می‌شوی. آن کسی، عاجز است که نفس خودش را رها کند، بگوید: نمی‌تواند که در این صورت، شیطان ملعون، او را به هلاکت می‌اندازد.

زمانی می‌آید که گناه، تمیز می‌شود!

فرمودند: «أَقْوَی النَّاسِ أَعْظَمُهُمْ سُلْطَاناً عَلی نَفْسِهِ لِدینه»، قوی‌ترین مردم کسی است که برای دینش، به نفسش تسلّط داشته باشد. بحث دشمن بودن انقلاب ما با برخی‌ها همین است. این‌ها بحث اخلاق است که بیان می‌کنم، دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست.

ببینید اگر برای دینمان استقامت به خرج ندهیم، چه می‌شود؟ دیگر این‌قدر عادی شده که حتّی در کشور ما هم مطالب فسادی که در غرب رواج یافته، دارد شیوع پیدا می‌کند. مثلاً در عالم آن‌ها عادی شده است که فردی سال‌ها همسر و بچّه داشته، ولی ازدواج نکرده و حالا تازه یادش آمده که ازدواج کند. مع‌الأسف چنین مطالبی دیگر قبح ندارد و گناه محسوب نمی‌شود و شیطان هم همین را می‌خواهد.

خدا گواه است، سال ۵۹-۶۰ (قریب به چهل سال پیش) بود که ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) می‌فرمودند: عزیزم، یک موقعی می‌رسد که گناه، بین مردم، تمیز می‌شود! در آن زمان، ما معنی این حرف آقا را نمی‌فهمیدیم، امّا الآن می‌بینیم که همان‌طور شده است. خیلی راحت و تر و تمیز و به تعبیر امروزی‌ها اتوکشیده گناه می‌کنند، مثلاً در اروپا، سال‌های سال در کنار هم زندگی می‌کنند، بچّه‌دار هم می‌شوند، اگر خواستند بعد از مثلاً ده سال با هم ازدواج می‌کنند! امّا این درد است که گاه مع‌الأسف در ایران خودمان هم این مطالب شنیده شده است.

اتّفاقاً خیلی عجیب است که اسم چنین کار سیاه و عمل شنیع زنا را هم ازدواج سفید می‌گذارند. تازه می‌فهمم این که آقا سال‌ها قبل فرمودند: یک زمانی می‌آید که گناه، تمیز است، یعنی چه. این که اولیاء خدا و عرفای عظیم‌الشّأن، آینده را می‌بینند و روایت شریفه بیان می‌کند، همین است.

لذا این‌جاست که انسان باید شجاعت داشته باشد و نه بگوید. حالا روایات را بیان می‌کنم که می‌فرمایند: از نشانه‌های آخر الزمان این است که گناه، طوری در جامعه، عادی می‌شود که کسی رویش نمی‌شود بگوید: این، گناه است.

برای من و شما دیگر الآن عادی شده و هیچ کسی نمی‌گوید که اگر یک مقداری از موی سر بیرون بود و لباس، چسبان بود، این، گناه است. چون از بس جلو رفته که برایمان عادی شده است و نهایتاً اگر اصلاً روسری نداشته باشد، می‌گوییم گناه است.

در روایات بیان می‌کند: مردم گناه را می‌بینند و هیچ نمی‌گویند و بعد هم می‌فرماید: علّتش، لقمه است. وقتی جامعه را به لقمه‌ی حرام و شبهه‌ناک مبتلا کردند، دیگر شجاعت گفتن هم نیست. من طلبه وقتی می‌بینند یک عدّه روزه می‌خورند، می‌گویم: چه بگویم؟! حتّی دیگر نه قدرت تحکّم، بلکه قدرت تبیین هم ندارم. حال شجاعت این‌جاست. این که می‌گویند: شجاع باشید، برای همین است.

شجاعت خوب و شجاعت بد!

لذا این مطالب از درون انسان شروع می‌شود و اگر این قوّه‌ی غضب، لله شد، درست خودش عین قوّه‌ی عقل است. امّا اگر ضعیف شد، شجاع و متوجّه نبودیم، معلوم است که دیگر آرام آرام شیطان بر ما مسلّط می‌شود و دیگر هر چه شیطان بگوید، گوش می‌دهیم.

شما نگاه کنید که شیطان چقدر قوی کار می‌کند که حتّی اگر دیگر ترسی نباشد، این شجاعت را به سمت تهور می‌برد و مثل داعش ملعون می‌شود. منتها از این طرف نسبت به شیطان، سر تعظیم فرو آوردند و می‌بینیم دختران و زنان جوان را به عنوان جهاد نکاح برای خود می‌آورند. خدا کند این مطالبی که انسان می‌شنود، دروغ باشد، امّا یکی می‌گفت: مفتی وهّابی، در یک روز برای ما سی نفر را در نظر می‌گرفت، یکی را می‌آورد، می‌گفت: با این یک ربع، سی دقیقه و بعد می‌گفت: حالا این را فسخ کردم و یکی دیگر! این‌گونه دین  و همه چیز را به سخره می‌گیرند و این، می‌شود همان که شیطان می‌خواهد.

لذا وقتی انسان شجاعت داشته باشد، ضمن این که سلم و دوستی با مردم دارد، امّا وقتی می‌داند دین دارد پایمال می‌شود، می‌ایستد و استقامت می‌کند. چون اصلاً دین برای رهایی انسان از بندگی شیطان و نفس آمده است که او را به مقام اعلای انسانیّت برساند. لذا شجاعت در این جا به درد می‌خورد که انسان در مقابل دشمن بایستد. امّا در مقابل مردم، ضعیف و خاضع و خاشع خواهند بود.

بیان کردیم که ما با انسان‌ها، فرد، فرد که مشکل نداریم. اگر فرض بگیریم که یزید و شمر هم خوب می‌شدند، ما مشکلی نداشتیم. چون اسلام برای همین آمده که این‌هایی که بت‌پرست بودند را خوب کند. واقعاً اگر خوب می‌شدند، چه اشکال داشت؟!

قوی‌ترین و زورمندترین فرد کیست؟

روایتی بیان کنم که تمام این مطالب در آن، وجود دارد. وجود مقدّس حضرت زین‌العابدین، امام‌العارفین، آقا علی‌بن‌الحسین در معانی الاخبار، جلد یکم می‌فرمایند: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِقَوْمٍ یُرَبِّعُونَ حَجَراً »  پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)داشتند از جایی رد می‌شدند، دیدند گروهی دارند سنگی را بلند می‌کنند، فرمودند: «فَقَالَ مَا هَذَا»، گفتند: « قَالُوا نَعْرِفُ بِذَلِکَ أَشَدَّنَا وَ أَقْوَانَا»، ما داریم با این کار نشان می‌دهیم که کدام یک از ما قوّت بیشتری دارد و مقاوم هست. « فَقَالَ ص أَ لَا أُخْبِرُکُمْ‏ بِأَشَدِّکُمْ‏ وَ أَقْوَاکُمْ»، می‌خواهید شما را خبر بدهم که کدام‌یک از شما قوی‌ترین و شدیدترین قوا را دارید؟ « قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ»، گفتند: بله ای رسول خدا. حضرت فرمودند: « قَالَ أَشَدُّکُمْ وَ أَقْوَاکُمُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ یَتَعَاطَ مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ»، قوی‌ترین شما، کسی است که خشنودی او برای خدا باشد و کاری کند که او را به گناه نیاندازد.

یعنی اگر یک موقع خوشحال و پولدار است، مجلس گناه نگیرد. بعضی تا به دوزار پول می‌رسند، ویلایی می‌گیرند، در شب جمعه که شب مناجات، توبه و انابه است و وقتی غروب شب جمعه می‌شود تا غروب جمعه، تمام ابواب رحمت الهی باز می‌شود؛ به جای این که این شب را به عبادت و استغفار بپردازند، شب جمعه، نعوذبالله شب گناه می‌شود، می‌روند که بساط گناه را راه بیاندازند.

فرمودند: قوی‌ترین فرد آن است که اگر راضی و خشنود بود، به گناه نیفتد. هر موقع هم خشنود نیست، این ناخشنودی، او را از راه حقّ جدا نکند. دیگر حرف‌های بیهوده نزند و به اشتباه نیافتد.

لذا چنین کسی، شجاع‌ترین و قوی‌ترین انسان‌هاست که مراقب کند در خشنودی، گناه نکند و اگر هم اوضاع بر او تنگ شد، مطالبی را به زبان جاری نکند که شیطان، همان را می‌خواهد.

شیطان، دو حال برای انسان‌ها به وجود می‌آورد:

۱.       انسان آن‌قدر از دنیا راضی شود که گناه کند.

۲.       انسان آن‌قدر ناراحت شود که در این حال هم گناه کند، آن هم بدین صورت که حرف‌های ناروایی بزند.

فرمودند: «وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ یَتَعَاطَ مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ»، مشخّصه‌ی دیگر قوی‌ترین فرد این است که هر موقعی هم که قدرت پیدا کرد، گناه نکند. خصوصیّت اسلام همین است که اگر کسی قدرت پیدا کرد، باید مراقب ضعفا باشد و حقّ کسی را نخورد. چنین کسی شجاع است.

راه برون‌رفت از غضب بیجا و مقابله با نفس دون

پس بدانیم قوّه‌ی غضب فی‌ذاته خوب است. امّا باید بدانیم چگونه بر آن مسلّط شویم که در راه خدا خرج شود و در راه غیر خدا خرج نشود و با شیطان مقابله کنیم.

یکی از راه‌هایی که انسان می‌تواند همیشه خودش را در حصن حصین قرار دهد که نکند غضب بیجا بر او غلبه پیدا کند، توسّل است. عزیزان من، توسّل به آقا جان، امام زمان، اهمیّت بسزایی دارد. چون این یک قاعده است که هر کس در زمان هر امامی بود، باید به آن امام زمان خودش متوسّل شود. البته کلهم نور واحد، امّا امروز باید به آقا جان، حضرت حجّت متوسّل شویم که آنچه خوبان، همه دارند، او یک جا دارد.

لذا راه برون‌رفت از غضب بیجا و مقابله با نفس دون، توسّل به امام زمان است که با این توسّل، انسان، قوی می‌شود.

این توسّل، راه‌هایی دارد که یکی از آن‌ها، این است که هر ساعت، یک دعای سلامتی بخوانید. طوری نباشد که اگر ما دو جلسه نگفتیم، خدای ناکرده شما فراموش کنید. بدانید که این حصن حصین است که هر ساعت، این دعا را بخوانید. اوایل ساعتتان را کوک کنید و در تلفن همراهتان زنگ بگذارید، تا یادتان نرود، امّا آرام آرم وجودتان عادت می‌کند.

یک راه دیگر هم این است که هر شب، قبل از خواب، دقایقی با آقا جان، امام زمان صحبت کنید. این توسّل غوغا می‌کند. انسان قبل از این که بخوابد، بعد از این که وضو گرفته «الوضوء نور» و دیگر می‌خواهد بخوابد، دو، سه دقیقه با آقا جان خلوت کند. من بیان کردم که اگر کسی جدّی جدّی هر شب، بدون انقطاع حتّی یک شب، این کار را ادامه دهد، وقتی به یک سال نرسیده چیزهایی متوجّه می‌شود. امّا اگر به فرض هیچ چیزی هم متوجّه نشود، همین قدر که اجازه دادند انسان با آقا جان حرف بزند، مطلب خیلی بزرگی است. فکر می‌کنید به همه اجازه می‌دهند؟!

یک کسی آدم، گفت: آقا، من خیلی کارها می‌کنم، حتّی یک مدّت موبایلم را هم زنگ گذاشته بودم، نمی‌دانم چطور می‌شد که گاهی فراموش می‌کردم، خوابم می‌رفت و کسل بودم، گاهی دو سه روز می‌خوانم، گاهی یکی دو هفته قطع می‌شود و ... . گفتم: شما دو تا مشکل دارید: یکی این که پدر و مادرت را خیلی اذیّت می‌کنی و یکی هم این که چشمت بد کار می‌کند و باید آن را کنترل کنی. خودش بیان کرد: بله، من نسبت به پدر و مادر، خیلی بی‌ادب هستم. گفتم: اگر این بی‌ادبی نسبت به پدر و مادر، از بین برود، کنترل چشم هم به وجود می‌آید. بعضی از مطالب به هم گره خورده است.

لذا اگر به من و شما هیچ چیزی هم ندهند، همین که اجازه بدهند هر شب حرف بزنیم، این، خودش حصن حصین است. آن‌وقت دیگر خیلی از چیزها برایمان درست می‌شود.

السلام علیک یا مولای یا بقیة الله

آقا جان، ماه مبارک رمضان تمام شد، نمی‌دانیم در آن مقدّرات، برایمان چه امضاء فرمودی. ماهی که تمام فضائل در آن بود، یک آیه می‌خواندیم، ختم قرآن بود، نفسمان تسبیح بود، تا یک سال دیگر چه کسی زنده و چه کسی مرده باشد! آقا جان، باز هم دست ما را بگیر و رهایمان نکن. بدی‌های ما را نادیده بگیر، عنایت کن. ما قلب نازنینت را به درد می‌آوریم و اشک چشمانت را جاری می‌کنیم، امّا دست ما را بگیر؛ به خودت قسم دوستت داریم. به خدا قسم گاهی وقتی خلوت می‌کنیم از خودمان و از گناهمان بدمان می‌آید، دست ما را بگیر.

«یا وَصِیَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّهَ اَیُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّه یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَی اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَاوَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّه»

پی نوشت:
[۱]. غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۷۹۴، حدیث: ۴۸۱ و ۴۸۲.

منبع:مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین