عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت (ع)منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و ولادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.
سرویس شعر آیینی عقیق: به مناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و ولادت  حضرت اباعبدالله الحسین (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.


مهدی رحیمی :

فطرس رسیده جا به کبوتر نمی رسد

حتی فرشته پیش تو با پر نمی رسد

پس با وجود این همه شعبان که رفته است

دیگر گناهکار به محشر نمی رسد

با یاحسین مست ترینیم به مقصدش

هر قدر کاه گشت سبک تر،نمی رسد

گاهی برای ما نرسیدن رسیدن است

آن جا که دست شاه به نوکر نمی رسد

دنیای بی حسین اگر آخر غم است

دنیای با حسین به آخر نمی رسد

کوهی به کوه نه که در این روزگار پَست

دست برادری به برادر نمی رسد

در هیچ لحظه ای به جز از لحظه ی اَخا

در نقشه ها فرات به کوثر نمی رسد

ارث پدر گلوی بریده ست لاجَرَم

وقتی که اکبر است به اصغر نمی رسد

وقتی که نیستند علی های کربلا

انگشترت مگر که به دختر نمی رسد؟؟

در آخرین دقیقه به داد گلوی تو

حتی نه بوسه های پیمبر نمی رسد

حق در مَثَل همیشه به حق دار می رسد

با این حساب شمر به حنجر نمی رسد

با این حساب بر تن او پاره هم شود

پیراهن حسین به لشگر نمی رسد

این شاکلید قصه ی صحرای کربلاست

سر می دهد حسین ولی سر نمی رسد


ناصرحامدی:

باز باران است،باران حسین بن علی
عاشقان جان شما،جان حسین بن علی
 
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
 
شمرها آغوش وا کردند،اما باک نیست
وعده ی ما دور میدان حسین بن علی...
 
در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا
عطر باران عطر قرآن حسین بن علی
 
هر کجای خاک من بوی شهادت می دهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
 
دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی
دست های ما به دامان حسین بن علی


قاسم نعمتی:

مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست

بیدل از عشق شدن شیوة دلداری ماست

 

مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم

دردبیچارة این لذت بیماری ماست

 

بیدلی اول راه است خدارا عشق است

دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست

 

هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم

چوبة دار فقط مسند سرداریِ ماست

 

هرکجا جلوة یاراست همانجا عرش است

نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست

 

دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین

می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین

 

هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی

دلِ مارا به حریم تو نموده راهی

 

نوکر خانة تو عارفِ بالله شود

علی اکبربشود «جُونِ» سیاهی گاهی

 

نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتراست

ماجرایی شده این قصة خاطرخواهی

 

زلف ِ خود پهن نمودی و شکارم کردی

به هدایت برسد صید تو از گمراهی

 

خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا

بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی

 

درد و دل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد

چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی

 

خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین

شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی

 

چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب

پسرِ فاطمه این سائل خود را دریاب

 

اثر بارش باران به چمن می ماند

عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند

 

از گل تربت تو بوی حرم می آید

عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند

 

خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم

چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند

 

چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدند

بشود دوستی آن دم که کهن می ماند

 

با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست

  بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند

 

بوی سیب از همه ی کرببلا می آید

اشک مادر اثرش روی بدن می ماند

 

هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود

پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند

 

صد هزاران چو اویس ،خاک ره زینب نیست

عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟

 منبع :حسینیه شعر شاعر








ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین