عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۵۹۸۴
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۷
گفت‌وگو با دکتر حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی
عشق مردم به امام حسین (ع) باعث شده که افرادی در این قشر توجهی به افزایش ظرفیت خود نکنند و هر چه خلا دارند با عشق مردم به امام حسین (ع) پر کنند...
عقیق:رضا دستجردی: با دکتر حسن بنیانیان که سال‌ها در عرصه فرهنگ تجربه اجرایی دارد و حالا رئیس کمیسیون فرهنگی- اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی است درباره وضعیت هیئت ها و آسیب ها و قوت ها به گفت و گو نشستیم. حاصل این گپ و گفت را بخوانید؛

 ارزیابی شما از تغییر و تحول الگوهای عزاداری در ماه محرم و عاشورا طی دهه های   اخیر چیست؟ عمدتاً چنین تلقی شده که شاهد گسترش ظاهرگرایی و افول محتوا، به موازات افزایش کمّی اعمال و مناسک بوده‌ایم.

البته این مطلب در رابطه با همه هیئت ها صدق نمی کند، هستند هیئت هایی که به واسطه فرهیختگی موسسین آنها، از انحراف ها و بی کیفیتی دور مانده اند اما در کلیت به نظر می رسد که ما باید به همه عزیزانی که به نحوی در برپایی هیئت ها مشارکت می کنند یادآوری کنیم که لازم است اهمیت و کارکرد هیئت را بار دیگر مرور کنند، هیئت یکی از اجزای نظام تبلیغات اسلامی است که در طول چند سده اخیر عامل انتقال دین به دیگر نسل ها بوده و نقش بزرگی در انتقال مفاهیم اعتقادی و اخلاقی ایفا نموده است، منتها همانطور که شما اشاره کردید عزاداری یک فعالیت اجتماعی هم هست که متاثر از تحولات اجتماعی می باشد، پس تغییراتی در آن اتفاق می افتد، این تغییرات می تواند مدیریت شود و در راستای ارتقای اثربخشی عزاداری ها به پیش رود، می توان هم رهایش کرد تا منطبق با تحولات جامعه در بعضی از موارد دچار عقب ماندگی و پس رفت شویم، به نظر می رسد در کنار کارهای مثبتی که ما برای ارتقای کارکرد این هیئت ها کرده ایم که یکی از آنها داشتن یک مجله علمی با هدف ارتقای دانش و مهارت در این حوزه است، در بخش هایی هم دچار لغزش و کم توجهی شده ایم، اهمیت این موضوع به واسطه شرایطی که داریم به اندازه ای هست که به سازمان تبلیغات اسلامی پیشنهاد کنیم که دوره های آموزش 10 الی 15 روزه ای را پیش بینی کند و همه هیئت ها، موسسین و افراد موثر در هیئت ها در آنها شرکت نمایند تا بتوان اثربخشی این هیئت ها را ارتقا بخشید. مقام معظم رهبری هم رهنمودها و تذکرات بسیاری داشته اند، خیلی از آموزه هایی هم که در تبلیغات نوین مطرح شده را نیز می توان در این هیئت ها به کار گرفت تا اثرشان ارتقا پیدا کند. همانطور که شما اشاره کردید به دلیل اینکه این هیئت ها هم کارکرد عقلانی و هم کارکرد احساسی دارند، و از طرف دیگر باید در شرایطی که تهاجم سنگین فرهنگی در کشور پدیدار شده و جریان های مختلف فرهنگی نیز تلاش می کنند تا مخاطبین را از آن خود کنند، هیئت ها هم گاهی برای جذب مخاطب دچار لغزش هایی می شوند. مهارت جذب مخاطب در چارچوب اصول و مبانی، خود موضوع درسی است که می توان در آن بحث کرد که چگونه هم اصول و مبانی اسلامی را مراعات کنیم و هم مهارت جذب مخاطبین جدید را پیدا نماییم.

ما فکر می کنیم به دو نوع تحول در هیئت ها نیاز داریم، یکی اینکه تحول هیئت ها می بایست به سمتی پیش رود که ما نه تنها مخاطبین مذهبی را در ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان داشته باشیم، بلکه برخی فعالیت ها را نیز در این هیئت ها سامان دهیم که در طول سال و در همه اعیاد، مخاطبین مذهبی خود را داشته باشند، دوم اینکه مردم در خیلی از جاها از آموزه های دینی عقب اند و حکومت نسبت به این موضوع مسئولیت دارد، یعنی به همان میزان که می گوییم اقشار مذهبی توفیق پیدا کرده اند به هیئت بیایند و از آموزه های اسلامی استفاده کنند، باید بگوییم نسبت به افراد غیر مذهبی یا کمتر مذهبی هم مسئولیت داریم که این آموزه ها را فراگیرند. باید در هیئت هایمان، مهارت آموزی ها، ایده پردازی ها و خلاقیت هایی ایجاد شود تا هیئت ها در محیط هایی هم که هیئت های مذهبی در آن وجود ندارد امتداد پیدا کنند، مثل مجتمع های مسکونی جدید یا برج هایی که در شهرهای بزرگ ساخته می شود، این مراکز از ماهواره های مرکزی برخوردارند و هیچ ارتباطی با نهادهای فرهنگی داخل ندارند، اگر هیئت ها از تجربیات خود استفاده کنند و مدیران هیئت ها نیز قدری سعه صدر داشته باشند، آموزش ببینند و نگاه شان عوض شود، آن وقت می توان ایده پردازی کرد و در عرصه های عزاداری حضور پیدا کرد، این حضور می تواند در موضوعات مختلف باشد، از جمله هنر که در این رابطه موثر است، البته در محتوا هم باید مجموعه اقداماتی را صورت دهیم. این کلیت ذهنی من است که اصل هیئت باید توسعه یافته و تقویت شود، هم به لحاظ عمقی برای ایده پردازی، هم به لحاظ سطح برای حضور در عرصه هایی که هیئت ها حضور ندارند، تا در طول سال از این ابزار برای مسائل فرهنگی کشور بهره گیریم.
 
 اگر از دید تحقیقی و پژوهشگرانه به سیر آیین های عزاداری نگاه کنیم، آیا تصور می کنید که  عزاداری های ما از آن خط اصیل فاصله گرفته است؟
برکات هیئت ها بسیار زیاد است، با این وجود دچار آفاتی هم شده اند. به طور کلی می توان گفت که نظام تبلیغ دینی ما دچار افت کیفیت شده که البته صرفا خاص نظام تبلیغاتی دین ما نیست، کل فعالیت های فرهنگی کشور، چه فعالیت هایی که نهادها انجام می دهند، چه آنهایی که بخش مردمی صورت می دهند، و چه فعالیت های فرهنگی که در سازمان های دولتی انجام می گیرد، دچار انواع آسیب ها و آفت هاست، که از عمده این آفات، کمبود شدید اثربخشی است، این معضل، موضوعی است که باید همه جا راجع به آن بحث کنیم، به همین خاطر مدتی است که ما در حال بحث در خصوص ضرورت تدوین پیوست فرهنگی برای هیئت، منبر و مسجد هستیم، تا طرح بحث کرده و اهداف مان را مرور کنیم، که این مسجد در حال حاضر در این محله چه کار می کند؟ قرار بوده چه کند و چه فعالیت های بالقوه ای را می تواند داشته باشد؟ بحث می کنیم تا بتوان کلیت هیئت، مسجد و روحانیت را آسیب شناسی کرد، نتیجه آن این است که روحانی و هیئت امنا از خود سوال می کنند مسجد ما برای توسعه فرهنگ دینی چه کار می کند و چه کار می توانستیم بکنیم؟ پس تلاش در جهت عمق بخشیدن به مطالعات و آموزش های افرادی است که در عرصه تبلیغ دینی کار می کنند.
 
ارزیابی شما از وضعیت فعلی فعالیت های فرهنگ دینی به ویژه عناصری چون هیئت، منبر، مداح و آیین ها چیست؟
همانطور که می دانید من جزو آن نفراتی هستم که کتابی برای مداحان نوشتم با این موضوع که مداحان چگونه فرهنگ سازی دینی کنند. مداح چون از شعر و موسیقی بهره می گیرد، خود جزو هنرمندان و اثرش جزو هنرهای بسیار موثر در جامعه است و مخاطب بسیار وسیعی دارد، طبیعتا اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم، اولین موردی که به ذهن می رسد میزان استقبال جامعه از مداحان است، متاسفانه برخی مداحان به ضرورت توسعه و تعمیق دانش و مهارت و افزایش ظرفیت های هنری خود توجه نمی کنند، عشق مردم به امام حسین (ع) باعث شده که افرادی در این قشر توجهی به افزایش ظرفیت خود نکنند و هر چه خلا دارند با عشق مردم به امام حسین(ع) پر کنند، در حالی که حوادث کربلا و ایام عاشورا و همه تلاش هایی که ائمه اطهار کردند برای ترویج دین بود، نه اینکه جلسه ای در هیئت تشکیل شود، یک مداح مخاطب داشته باشد، پول خرج کنیم و نذری بدهیم و مردم گریه کنند، اینها همه مقدمه ایست بر اینکه آموزه های دینی به رفتار مخاطبین ما منتقل شود و حضور دین با جامعیت خود یعنی حضور اعتقاد، ارزش دینی در کنار رفتارهای دینی، شیرینی دین داری را به خود افراد و جامعه بچشاند، البته مداحان می توانند خودشان ملاک هایی برای ارزیابی عملکرد خود داشته  باشند، جلسه گردانی بهتر، انتخاب شعر صحیح، و هنرنمایی های مابین قرائت شعر، تقویت باورهای دینی مخاطب، میزان افزایش احترام به مبانی دینی، انجام عبادت های الهی، حلال خوری و سایر ویژگی های یک انسان مومن، ملاک هایی است که می توان کارکرد فرهنگی یک هیئت را با آن ارزیابی نمود، اگر این اتفاق نیفتاد، باورهای دینی تقویت نشد و به رفتار افراد انتقال نیافت، دچار خسران و زیان می شویم.
تصور کنید بیماری را به بیمارستان برده اید و فقط به او مسکن زده اند و دردش آرام شده، اگر به واسطه این درمان سطحی چند ماه بعد آن بیماری توسعه بیشتری پیدا کرد شما به این بیمار خدمت نکرده اید، به این بیمار آسیب زده اید، چون مسکن در کنار درمان اصلی کفایت می کند، اگر در هیئت های ما کار نشود، اثرشان به مسکن های دینی تبدیل می شود، افراد گناه کنند، روز عاشورا می آیند گریه می کنند، سبک می شوند، بعد دوباره می روند گناه کنند، این خطر بزرگی است، این کفران نعمت است، کفران عشق به امام حسین (ع) است که برخی مداحان ناخودآگاه در این فرآیند مداخله می کنند، و حاصل هیئت شان می شود همین گریه کردن هایی که منجر به ترک گناه نمی شود، البته هیئت هایی هم هست که این اتفاق در آنها می افتد، افراد به واسطه حضور مستمر در هیئت و ظرفیتی که درون آن هیئت پیش بینی شده رفتارهایشان اصلاح می شود، ایمان شان تقویت می شود. دارم در ذهنم برای هیئت، یک کارنامه درست می کنم که بگویم یک سرفصلش، میزان تقویت ایمان افراد است، شاخص دیگر میزان افزایش دانش دینی افراد است، سرفصل مهم بعدی این است که آیا موفق شده اید به ترک گناهان افراد کمک کنید، آیا توجه مراجعین به هیئت ها به معروف ها در رفتار روزمره شان افزایش پیدا کرده است؟ بچه هایی که به این هیئت ها می آیند رفتارشان نسبت به پدر، مادر و همسرشان بهبود پیدا کرده است؟ به نظرم می رسد که می توان این شاخص ها را به صورت علمی اندازه گیری کرد و گفت که این افرادی که به هیئت ما می آیند رفتارهایشان چه تغییری می کند، حال اگر رفتارها تغییر نکرد باید به این نکته عنایت کنیم که نیاز به دین یک نیاز فطری است، اگر این نیاز را اشباع کنیم بدون اینکه رفتارها را دینی کرده باشیم فرصت ها را سوزانده ایم، مثل همان کسی که به بیمارستان رفته ولی درمان نشده، می خواهم بگویم هیئت این نیست که اثرش از صفر شروع شود و به ده، بیست یا صد برسد، یک هیئت می تواند نقش مخرب هم ایفا کند، اگر مداحش شعر بی ربط بخواند یا اینطور القا کند که همین که به هیئت آمده اید خدا شما را می بخشد یا امام حسین (ع) عاشق آدم گنهکار است، اینها را شنیده ام، یک پشتی نرم زیر سر مخاطب بگذارید که شما در طول سال کارت را بکن، همین که هیئتی هستی کفایت می کند، اینها یعنی سوزاندن این ذخیره الهی که با هزینه سنگین شهادت امام حسین (ع) به دست ما رسیده است، با عنایت به اهمیت این موضوع، هر عزیز مداحی که مخاطب پیدا کرد شرعا باید دوره های آموزشی را طی کند و تلاش کند که این رویکرها را در شعر، نحوه جلسه گردانی و ... و یا اگر مدیر هیئت است در اداره محیط و هیئت انجام دهد، چون ما فکر می کنیم هیئت بدون روحانی باسواد هیئت نیست، می توانید خورشت قیمه را بدون گوشت تصور کنید؟ ترکیب یک روحانی که بتواند به مخاطب، دانش و معرفت دینی بدهد، در کنار یک مداح باسواد که قدر باشد احساسات را تحریک کند و خودش هم با روحانی هم افزایی کند، هیئت سازنده ای خواهد شد. اگر در هیئت، روحانی نباشد تا بخشی از معارف دینی را تبیین کند و فقط مداح حضور داشته باشد، شاید توانسته باشیم تا حدودی نیاز روحی افراد را به احساسات دینی تامین کنیم ولی رفتار اصلاح نمی شود، ایمان تقویت نمی شود و در حقیقت ما فقط پوسته ای از هیئت داریم، همه جا پر از هیئت است ولی بدحجابی و طلاق و دروغ و سرقت هم در حال افزایش است، بخشی از آسیب های هیئت های ما اینجا ظاهر می شود، واقعیت این است که طلاق باید در خانواده های هیئتی بسیار کم باشد، اگر نیست برای این است که هیئت مان کاستی دارد، همانطور که فعالیت های فرهنگی مسجد محله مان کاستی دارد، همانطور که منبرهای بدون هیئت مان کاستی دارد، همین هاست که نتیجه اش به این شکل در جامعه ما ظاهر می شود. حال ممکن است فردی چون حوصله یا علاقه ندارد که تغییری در روش خود دهد بگوید که اینها شعار یا تاثیر تهاجم فرهنگی است، بنده می گویم در گذشته که تهاجم فرهنگی نبود، اما امروز که هست تو در مقابل این تهاجم فرهنگی چه تغییری در شیوه مداحی ات داده ای؟ بالاخره دشمن یک برگ جدید رو کرده، ما هم باید برای مقابله با آن یک برگ جدید رو کنیم، فرض کنید دشمن با موشک دور برد به ما حمله می کند، ما همچنان در مرزها ایستاده ایم و با اسلحه M1 مبارزه می کنیم، مسلم است که شکست می خوریم، وقتی دشمن خودش را مجهز می کند، ما هم باید خودمان را به همان شکل مجهز کنیم، اگر تهاجم فرهنگی در گذشته نبوده و الان هست، اگر ماهواره در گذشته نبوده و الان هست، اگر شبکه های مخرب اجتماعی در گذشته نبوده و الان هست، تو به عنوان مداح برای مقابله با اینها چقدر کتاب خوانده ای، چقدر تشنه بوده ای که برایت کلاس های آموزشی بگذارند، چرا خود تو به سازمان تبلیغات اسلامی یا نهادهای دیگر نیامدی که بگویی چرا برای ما دوره آموزشی نمی گذارید؟ مخاطب ما دارد از دست می رود، مسئولیت مخاطب به عهده ماست، بگویید چرا برای ما آموزش نمی گذارید؟ چرا مثلا در مجله خیمه راجع به این موضوع که من مداح در مقابله با اینترنت یا ماهواره چه کار می توانم بکنم، چه چیزی در لابلای مداحی مطرح کنم، من رئیس هیئت چه تغییراتی در برنامه هایم بدهم چیزی مطرح نمی شود؟ اینها همه سوالاتی است که ما برای درمانشان  راه حل داریم، اما مشروط بر اینکه آن تشنگی ایجاد شود.

به باور شما سیاست‌گذاری‌های فرهنگی نهادهای دولتی و حکومتی تا چه اندازه در خط سیر و تغییر و تحول اشکال عزاداری در ایران موثر بوده است؟
ما چاره ای نداریم جز اینکه در موضع حکومت، با توجه به اطلاعاتی که از مجموعه مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور داریم، در امر سیاست گذاری در جهت رفع نواقص وکاستی های فعالیت های فرهنگی از جمله عزاداری ایفای نقش کنیم، منتها در کشور ما تا اسم سیاست گذاری و ایفای نقش می آید بلافاصله تلقی نوعی دخالت مخرب در اذهان شکل می گیرد، ممکن است برخی بگویند همه جا را خراب کردید، اینجا را دیگر خراب نکنید، بگذارید اینها خودشان کار خودشان را کنند، من عرض می کنم اولا کلیت حکومت نسبت به این موضوع مسئول است، به این معنی که دولت، حوزه رهبری، تمامی مراجع تقلید و هر آن کسی در موقعیتی قرار می گیرد که در حوزه مسائل فرهنگی کشور نفوذ کلام پیدا می کند، نسبت به تحولات کشور مسئولیت دارد و باید ببیند در توسعه بخش های مختلف فعالیت های فرهنگی موثر، بومی و سازنده خودمان چه کمکی می تواند بکند، یک شهردار را تصور کنید، این فرد که از طریق مردم و شورای شهر رای جمع می کند، نماینده مردم است، از واجب ترین کارهای او به عنوان شهردار این است که نقشه شهر را جلویش بگذارد و ببیند کجا مسجد دارد، کجا مسجد ندارد، کجا مسجد نیاز دارد، کجا مسجدش به تعمیر و توسعه نیاز دارد، و خودش در شورای شهر پیشنهاد دهد که ما قصد داریم این مقدار از منابع مان را به توسعه مساجد اختصاص دهیم، اما بحث مهم این است که این کمک را طوری انجام دهد که مشارکت فعال مردم در این فرآیند از میان نرود و تقویت شود، ضمنا بابت پولی هم که در این طرح هزینه می کند دخالتی در محتوا نکند، دخالت در محتوای فنی مسجد وظیفه روحانیت است، شهردار تنها می تواند زمین آزاد کند و بخشی از منابع را صرف مشارکت های مردمی کند تا مسجد ساخته شود، ما باید به سمت این دست راه حل های بینابین پیش برویم، حالا اگر یک شهردار گفت مسجد را من می سازم و نیازی به دخالت مردم نیست، نقشش تخریبی خواهد بود، مسجد ساخته شده است اما شما دارید فرصت مغتنم و مهم مشارکت مردم در ساخت مسجد را می سوزانید و آمادگی های مردم را از بین می برید، مسجد را باید مردم بسازند، شرایط امروز به گونه ای است که خصوصا در شهرک هایی که جدیدا گروه های مستضعف در آن ساکن می شوند مردم از یک طرف به مسجد نیاز دارند، از طرفی هم پولی برای ساخت مسجد ندارند، اگر شهردار با کمک متمولان مناطق دیگر، مسجدی در این شهرک ها نسازد، باید پاسخگوی تمام مصیبت های ناشی از سو تدبیر در تربیت بچه های مردم باشد، حال اگر شهردار، بودجه را گرفت اما کار مسجدسازی را رها کرد و به جای آن، پارک های بزرگ ساخت مردم برایش دعا می کنند اما معلوم نیست خدا او را دعا کند چون نیاز واجب مردم را رها کرده است، ساخت پارک و فضای سبز خیلی خوب است ولی برای بعد از زمانی است که مسجد ساخته شد. بنابراین اصل سیاست گذاری به مفهوم هدایت نیازها به سمت اولویت ها و ساماندهی عرصه های مختلف متناسب با موقعیت های گوناگون جغرافیایی است، مثلا در ایام محرم و صفر در خیابان ایران، در هر کوچه دو الی سه مسجد به همراه هیئت های متعدد فعالیت می کنند اما در برخی مناطق تهران، هیچ رنگ و بویی از عاشورا نیست، شورای شهر تهران در این زمینه مسئول است، البته می تواند از مسئولیت فرار کند و بگوید صدها سال مردم خودشان مسجد می ساختند، جوابش هم این است که صدها سال شهردار نبوده که عوارض بگیرد بعد تراکم بفروشد، درآمد مردم مال خودشان بود، خودشان به روحانی محل خمس و زکات می دادند، روحانی هم به تدریج مسجد می ساخت، اگر شهرداری در حال حاضر برای توسعه شهر از روش های مدرن استفاده می کند، چرا مسجد را از این فرآیند استثنا کرده است؟ البته گاهی روحانیانی هم هستند که چون شناخت عمیق از مسائل ندارند بدون توجه مخالفت می کنند و می گویند شهرداری در امر مسجدسازی دخالت نکند، شهردار هم که از خداخواسته می گوید خودشان هم مخالف اند، این مشکل روحانی است که متوجه اهمیت این امر نیست که با ساخت یک مسجد که مسئله حل نمی شود، ده ها نقطه از شهرهای تهران، اصفهان، مشهد و ... به مسجد نیاز دارد و جوانانش در کوچه و خیابان رها هستند، حتی روحانی و هیئت هم ندارند. بنابراین سیاست گذاری امری بسیار ضروری و موثر است و ما باید گلایه کنیم که چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی زمان بیشتری را به این عرصه ها اختصاص نمی دهد، این شورا وظیفه دارد به این پرسش پاسخ دهد که دولت ها رسالت شان نسبت به نظام تبلیغات دینی چیست و چه باید می کردند، اینها باید یک برنامه جامع تدوین و بر اساس آن عمل کنند، البته برنامه را به تایید بزرگان دین هم برسانند وگزارش دهند که ما می خواهیم بدین نحو حضور دولت را در تقویت نهادهای تبلیغ دین گسترش دهیم، اگر این رویکرد انتخاب شد میوه اش که کاهش اعتیاد، طلاق، حاشیه نشینی در شهرها، تقلیل جرم، کاهش پرونده ها، صرفه جویی در ساخت زندان و ... خواهد بود به تدریج ظاهر می شود.
 
آیا میان این سیاست‌گذاری‌ها و واقعیت های جاری در عزاداری‌ها،هم راستایی و پیوند دیده می‌شود یا فاصله و شکافی است که تلاش می‌شود از طریق اِعمال سیاست‌های بالا به پایین پوشش داده شود؟
شما دارید یک عیب بزرگ سیاست گذاری را مطرح می کنید، در همه دنیا روی این مسائل کار شده، همیشه تا صحبت از سیاست گذاری به میان می آید این تلقی در اذهان شکل می گیرد که مدیران ارشد بنشینند و راهکارهای کلان و کلی را به تصویب و تایید برسانند، بعد مدیران میانی بر اساس آن، فعالیت های خود را ساماندهی کنند، بحث این است که اینها اطلاعات این سیاست ها را از کجا می آورند، همیشه این آسیب وجود داشته که سیاست گذاری های کلان فاصله زیادی با واقعیت های موجود در کشور دارد، این آسیب ها در همه کشورها مورد مطالعه قرار گرفته و کشورهایی که سیاست گذاری هایشان به روز شده، این عیب ها را از سیاست گذاری های خود زدوده اند، اما چون در جمهوری اسلامی علم سیاست گذاری هنوز بسیار ضعیف است و دولت ها و مدیران هم مرتب عوض می شوند سیاست گذاری هایمان عیب های زیادی دارند، اساسا نمی شود برای کشوری که در حوزه فرهنگ تنوع زیادی دارد، عقب افتادگی و توسعه نایافتگی فرهنگی دارد و هر موقعیت جغرافیایی آن یک ساز و کار دارد، سیاست گذاری های متمرکز از بالا به پایین انجام داد، می توانیم کلیاتی را تصویب کنیم، بعد در سطوح پایین به اقتضای موقعیت، آن سیاست ها را تغییرات و تعدیلاتی بدهیم، برای مثال می توان در سطح شورای عالی انقلاب فرهنگی، با نمایندگان شهرداری ها، شورای شهر، وزارت کشور و امثالهم به این جمع بندی رسید که در این مقطع شهرداری های کشور باید به امر مسجدسازی کمک کنند، اما اینکه شهرداری چطور مشارکت کند را باید به موقعیت ها، نیازها و ظرفیت های محلی واگذار کنیم تا خود آنها بر اساس مصلحت هایشان، در مورد شکل انجام این کمک به جمع بندی و تفاهم برسند و بعد هم بلافاصله در کنار آن یک ساز و کار نظارتی ایجاد کنیم که اگر سیاست در جایی اشتباه است بلافاصله سال بعد تغییراتی در آن بدهیم، اما اشکال اینجاست که ما حرف های مان را کلی می نویسیم بعد هم تعقیب نمی کنیم که چه بخشی از آن اجرا شد و چه بخشی اجرا نشد، اینها آسیب های مدیریتی کشور ماست که عمدتا هم حاصل پول نفت است، اگر ما منابع مان را قدر می دانستیم و هر پولی را که خرج می کردیم تا انتها پیگیری می کردیم که به هدف رسید یا نرسید، این مشکلات وجود نداشت، ببینید یک وقت است فردی هزاران تیر دارد، می گویند یکی از این تیرها به هدف بخورد کفایت می کند، شما همه تیرها را می زنید و می گویید انشالله یکی از این تیرها به هدف می خورد، اما یک زمان است که دو عدد تیر داریم و باید یکی از آن تیرها به هدف بخورد، خیلی دقت می کنید، ما پول مفت نفت را در این صد سال اخیر داشته ایم و در خیلی چیزها دچار عقب ماندگی شدیم، اول در علم اقتصاد مصرف منابع، اگر یکی از دلایلی که افراد روضه خوانی می کنند را بپرسید نمی دانند، می گوید برای صوابش، صوابش در جای خودش محفوظ، تو باید دنبال این باشی که در این محله چه معضلات فرهنگی وجود دارد که من می خواهم با سخنرانی خودم آن را جبران کنم، بعد روحانی که می آید مطالعه کنید بگویید ما در این منطقه با این معضلات فرهنگی روبرو هستیم، مخاطب شما هم با این ویژگی پای منبر نشسته، حال مطالعه کن و طوری حرف بزن که مشکلی را حل کنی، اینطور حتما صواب شما بیشتر می شود، نه اینکه یک روحانی در جنوب شهر منبر برود بعد با ماشین برود شمال شهر همان منبری که در جنوب شهر گفته را در شمال شهر هم بگوید، مخاطب هم اصلا برایش مهم نباشد، این بی توجهی به بازدهی و اثر بخشی به خاطر درآمدهای نفتی است که همه چیز ما را خراب کرده، از جمله نهادهای فرهنگی و مصرف منابع مان را، الان در برخی استان ها به جای اینکه مصلی را در وسط شهر بسازند تا مردم به راحتی به آن دسترسی داشته باشند، بیرون شهر آورده اند، میلیاردها تومان هم پول خرج کرده اند اما مردم نمی آیند آنجا نماز بخوانند، ترجیح می دهند در همان مسجد وسط شهر نماز بخوانند، نمونه دیگر دانشگاه است، در هر شهر که بروید، برای دانشگاه از کنار جاده تا وقتی به کوه برسید دیوار کشیده اند و از بس فاصله ها زیاد است در دانشگاه اتوبوس گذاشته اند، دانشجو هم ندارند، اینها همه نمادهایی از حیف و میل منابع بیت المال است.
 
به نظر می رسد که در محتوای روضه‌ها و نوحه‌هایی که در عزاداری‌های محرم رواج دارد، نهادهای سیاست‌گذار حکومتی در تلاش برای پالایش محتوا بوده‌اند، اما از جانب اقشار مذهبی هوادار این گونه روضه‌ها و مراثی، نوعی مقاومت و بی‌توجهی نسبت به این سیاست‌گذاری‌ها وجودداشته، از سوی دیگر نیز گاه عنوان شده که سیاست‌گذاری‌های حکومت خود از عوامل دامن زدن به ظاهرگرایی و کم‌توجهی به محتوای عزاداری‌ها بوده است. به طور کلی، دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
خب این یک امر طبیعی است، در حوزه فرهنگ به راحتی نمی توانید مدعی شوید که من بیشتر از شما می فهمم، من می گویم شما گوش دهید، اصل موفقیت در تحقق سیاست های فرهنگی این است که سیاست ها به صورت مشارکتی استخراج شود، شما اگر دانشی دارید به مخاطب منتقل کنید، او هم اطلاعات و دانشی دارد که ارائه می دهد، در این رفت و برگشت اطلاعات، هر دو به این جمع بندی می رسند که مثلا اگر ما به مسجد محله مان، فلان تاسیسات را اضافه کنیم نتایج خوبی حاصل می شود، آن طرف نیازش را می گوید، شما هم مبانی دینی و شناختی که از آینده و دیدگاه های خودتان دارید را می گویید، اما اگر مسجد را پیشاپیش در ذهن خودتان ساختید، دیگر این ارتباط برقرار نمی شود، در همه سیاست گذاری ها باید دیگران را مشارکت داد، به ویژه در حوزه مسائل فرهنگی، اصل باید بر مشارکت مخاطب باشد، حتی اگر می خواهید یک فیلم سینمایی بسازید باید تخمین بزنید که مردم با چه فیلمی رابطه برقرار می کنند تا آن را بسازید.
 
فکر می کنید در بندهای مندرج در متن مصوبه سیاست های سامان دهی شئون فرهنگی در مناسبت های مذهبی به کدام اهداف نائل شده ایم و در کدام اهداف موفق نبوده ایم؟
ببینید ما زیباترین حرف ها را در این مصوبه آورده ایم، مثلا «غنا بخشی فکری و محتوایی مجالس و مراسم سوگواری در جهت ارتقا و تعمیق بصیرت و معرفت اقشار و آحاد جامعه درباره فلسفه، عمق، ابعاد، تعلیمات و تبعات حماسه حسینی (ع) و مقابله با تحریفات و اکاذیب پدید آمده در این زمینه»، بعد باید بلافاصله این سیاست کلی در دستگاه هایی مثل سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف و امور خیریه و همه سازمان هایی که در این امر سهیم هستند مطرح شود و ما از آنها آسیب شناسی وضع موجود را بخواهیم، بپرسیم که خود شما چه تحلیلی دارید، نمی خواهیم این آسیب شناسی را بی جهت دور بزنیم و نکات سطحی به ذهن مان برسد، بگوییم بروید با یک استاد دانشگاه یا مرکز پژوهشی دانشگاهی قرارداد ببندید که از همه هیئت ها یک نمونه گیری طبیعی کنند که در هیئت ها چه می گویند، چه تاثیری روی مخاطب شان دارند، بعد هم با مبانی دینی انطباق بدهند و آسیب ها را استخراج کنند، بعد برنامه بیاورند که حال با چه تمهیدات و اقدامات اجرایی می خواهند آسیب ها را برطرف کنند، برای مداح، مدیر هیئت یا روحانیون این هیئت ها چه برنامه هایی دارند، بعد هم بیرون از ساز و کار این موارد، باید یک مرکز رصد فرهنگی ایجاد شود که ببینند این سیاست در طول سال های مختلف تا کجا پیش رفته و شکست خورده یا نخورده، هنوز این درجه از توجه در شورای عالی انقلاب فرهنگی ایجاد نشده است، البته نه در دبیرخانه، مدیران دبیرخانه مرتبا این مباحث را مطرح و دنبال می کنند، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسئله که سیاست گذاری مستلزم یک سازماندهی علمی برای رصد و رفتن از پایین تا بالای اقدامات است توجهی ندارند، همین که طرح تصویب می شود دوستان احساس می کنند که کارشان تمام شده و این بزرگترین مصیبتی است که فرهنگ از جمله فرهنگ دینی به آن دچار است، چون تصویب این دست طرح ها بدون پیگیری اجرایی به ضد خودش تبدیل می شود، شما دوباره هم جلسه بگذارید، قشنگ تر از این جملات در مصوبه نمی توانید بنویسید، «تهیه برنامه‌های منظم و منسجم رسانه‌ای برای نقد و بررسی شعر و مداحی و تعزیه‌خوانی و همچنین مناظره فکری فقهی توسط متخصصان»، ببینید این ایده می توانست در طول سال در تلویزیون، یک برنامه ثابت آنقدر پر محتوا و آموزشی باشد که هر مداحی بگوید چون من وقت ندارم کلاس آموزشی بروم پس مثلا روز چهارشنبه راس ساعت 10 این برنامه را تماشا می کنم، ما در حال حاضر مهم تر از صدا و سیما نداریم، اما چرا نسبت به این مسائل توجهی ندارد؟ چون صدا و سیما خود اطلاعی از این مسائل و سیاست های آن ندارد که بخواهد ورود کند. اینها دردهایی است که ما با آنها دست به گریبان هستیم، اگر مقام معظم رهبری از مظلومیت فرهنگ سخن می گویند و اینکه ناچار می شوند علیرغم سختی گفتن این جمله که من شب ها برای مسائل فرهنگی کشور خوابم نمی آید، آن را به زبان بیاورند بخشی از آن متوجه این بی توجهی هاست. در حال حاضر دولت هفته ای دو تا چهار ساعت برای حل مسائل و مشکلات اقتصادی، زحمت می کشد، جلسه می گذارد و بحث می کند، اما مسائل فرهنگی ما که زیرساخت حل همان مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگ دینی مان است و کمتر از معضلات اقتصادی نیست، هیچ جایگاهی ندارد.
اگر هم شورای عالی انقلاب فرهنگی هر پانزده روز یک بار 2 ساعت به مسائل فرهنگی و علمی بپردازد، بخش زیادی از آن به این اختصاص دارد که رئیس دانشگاهی را تعیین کنند که آن هم در جای خودش مهم است، بخشی هم به گزارش دهی اختصاص می یابد، اساسا سهم توجه به فرهنگ در مجلس ها و دولت ها کافی نیست وگرنه به طور طبیعی جامعه ای که فرهنگش تحت فشار تهاجم فرهنگی است باید حداقل هفته ای چهار ساعت در خود دولت علاوه بر شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به مسائل فرهنگی بحث شود و راهکار ارائه گردد، طبیعتا در راهکارهای ارائه شده هم ایده پردازی های جدیدی صورت می گیرد، این نکته هم حائز اهمیت است که فرهنگ پیش از آنکه پول بخواهد ایده های جدید می خواهد، ما اگر خیلی از روش های انجام کارهای دولت را تغییر دهیم فرهنگ ارتقاء پیدا می کند و منابع آزاد می شود، اگر در هیئت های ما خیلی کارها انجام نشود عملکرد هیئت بهبود می یابد، دین هم تقویت می شود. ما در این کشور، کارهای فرهنگی بیهوده و عبث کم نداریم، توجه داشته باشید منظور من این نیست که مسئله مالی مهم نیست، ممکن است یک جایی پول بخواهد، یک جایی هم پول آزاد شود، یک جا اثر کار فرهنگی در اقتصاد ظاهر می شود، یک جا در کاهش پرونده های قوه قضاییه، جایی دیگر هم در کاهش تنش های سیاسی، ما معتقدیم کار فرهنگی اگر درست انجام شود، یکی از پر بازده ترین فعالیت های اقتصادی کشور هم هست، چرا این را می گوییم؟ چون اگر کار فرهنگی نکردیم، معضل اجتماعی پدید می آید، بعد باید زندان درست می کنیم، فرد را دستگیر می کنیم، به زندان ببریم و پول خرجش می کنیم، اینها برای ما مسئله است، اگر در ابتدای کار پول خرج نکردیم، باید در انتهای کار ده برابر خرج کنیم، بیماری ایدز چگونه شیوع پیدا می کند؟ در دور اول می گویند 400 نفر در ایران ایدز دارند، بلافاصله ستاد تشکیل می دهیم و مرکز تحقیقات راه می اندازیم، چرا؟ چون ایدز مسری است، وقتی افراد ایدز گرفتند دیگر کاری نمی شود کرد، عین اینها معضلات فرهنگی کشور است، وقتی باورهای دینی نخبگان و تحصیل کردگان یک کشور به اندازه کافی تقویت نشد بعد شما باید تحت عنوان فسادهای سازمان یافته، میوه های این بی توجهی را بچینید، بعد افراد سرمایه گذار به این جمع بندی می رسند که چون ساختارهای نظام اداری فاسد است پس بهتر است کار تولیدی نکنند، ما در حوزه فرهنگ معضلات جدی داریم و فکر می کنیم که یک مشکل بزرگ مان این است که وقتی این حرف ها را می زنیم به جای اینکه هر کسی که این حرف ها را می شنود بگوید من به عنوان مداح چه نقشی می توانم ایفا کنم، من به عنوان روحانی یا برپا دارنده هیئت چه کار می توانم بکنم، اینها را که می شنود کم و کاستی های خود را توجیه می کند که پس علت اینکه مردم به هیئت نمی آیند این چیزهاست، من فکر می کردم ما درست غذا نداده ایم، خودش را تبرئه می کند، در حال حاضر این بیماری گریبان گیر ماست که با هر کسی که حرف می زنیم می گوید برو به بالا دستی بگو، ما کاره ای نیستیم، همه در این کشور به میزان تاثیرگذاری و نفوذشان مسئولیت دارند، همان طور که مداح، روحانی یا حوزه علمیه تاثیر دارند و باید به خدا پاسخ دهند، رئیس جمهور هم که در راس قوه مجریه است باید پاسخ گویی اش بیشتر باشد، یک وزیر در وزارت صنایع و معادن که مداخلاتش در فرهنگ کسترده است باید جواب بدهد.
 
به باور شما حکومت می تواند و باید نقش نظارتی و هدایتی در فرهنگ دینی داشته باشد؟
با ورود سازمان های مدرن از زمان ناصرالدین شاه قاجار، به تدریج حرف های غلطی در رابطه با مفهوم فرهنگ در اذهان ما وارد و کم کم مستقر شد، ما اول باید این حرف های غلط را اصلاح کنیم، ببینید اصل مداخله در فرهنگ دست هیچ کس نیست، شما تکیه کلام هایی که استفاده می کنید، لباس هایی که می پوشید، سلام علیک ها، و احترامی که می گذارید یا نمی گذارید، همگی از صبح تا آخر شب در اشاعه فرهنگ یا ایجاد یک فرهنگ یا تخریب فرهنگی نقش ایفا می کند و ما به واسطه زبانی که استفاده می کنیم، لباسی که می پوشیم، نحوه رفتارمان و ... مسئولیت فرهنگی داریم، به همین دلیل مومن موظف است لبخند بزند، لباسش تمیز باشد، به مومن گفته اند در روی مومن نگاه کنی صواب دارد، به مومن گفته اند نمازت را در مسجد بخوان، به خاطر همین تاثیرات فرهنگی است که باید تعاملات جامعه اسلامی زیبا و دوست داشتنی باشد، حال که این اصل را پذیرفتیم، بحث این است که ما باید برای بهبود فرهنگ جامعه خود چه کنیم؟ پاسخ این است که باید همین نقش ها که بخش اعظم آن ناخودآگاه است را شناسایی و اصلاح نماییم، این نقش ها لباس پوشیدن است، غذا خوردن است، سبک و سلوک مان در رانندگی است، میزان کار کردن یا کار نکردن مان در محیط اداری است، تعامل با مراجعه کنندگان مان است و... اینها موضوعاتی اند که سازمان های فرهنگی ما موظف اند توجه آدم های غیر فرهنگی را به کارکردهای فرهنگی شان جلب کنند، اینطور نباشد که کسی که در سازمان صنایع و معادن کار می کند بگوید من که کار فرهنگی ندارم، کار فرهنگی مربوط به روحانیت است، روحانیت رسالتش این است که به همه بگوید شما کار فرهنگی دارید، حالا خدا نکند یک روحانی به دلیل اینکه اطلاعات و دانش کافی در مورد فرهنگ ندارد به یکی بگوید در این کارها دخالت نکن، این را به من روحانی واگذار کن، این غلط است، این فرد نمی تواند دخالت نکند، ذیل این اشتباه تاریخی بعضی وقت ها دولت ها می گویند بهتر است در فرهنگ دخالت نکنیم، ما می گوییم که دخالت دست شما نیست، شما نطق های رئیس جمهور یا حرف های وزرا را بشنوید، لازم نیست حتما در وزارت ارشاد باشند، همه یک موقعیت گسترده اجتماعی دارند و یک سازمان بزرگ را اداره می کنند، روزانه که مردم به سازمان صنایع و معادن می آیند تا بر می گردند احساس شان به کلیت نظام یا بهبود پیدا می کند یا تخریب می شود، حال تو به عنوان وزیر صنایع و معادن مسئولیت داری که چند نفر متفکر را گرد آوری و اتاق فکر تشکیل دهی، این اتاق فکر می توان در سازمان باشد یا اگر مصلحت نیست بیرون از آن، بعد به این افراد ماموریت بده که کارکردهای فرهنگی وزارتخانه را شناسایی کنند و ببینند که کجا اثر مثبت هست که آن را تقویت کنند، یا کجا اثر تخریبی هست که حذف شود، اگر این اتفاق رخ داد اسمش می شود پیوست فرهنگی وزارتخانه شما، منتها اگر بخواهید در وزارتخانه پیوست فرهنگی تهیه کنید باید این فعالیت ها را تک تک بیاورید، کوچک کنید و برایشان پیوست فرهنگی تهیه کنید، این وظیفه همگانی است، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در حال ایفای نقش در تحولات فرهنگی هستیم، پس باید این ناآگاهانه مان را آگاهانه کنیم، برای این کار هم طبیعتا باید سیاست گذاری کرد، به دنبال سیاست گذاری، برنامه ریزی، تخصیص منابع، تخصیص نیروی انسانی و بعد پیگیری و نظارت بر اصلاح امور پدید می آید، اگر این اتفاق از اول انقلاب تا به امروز افتاده بود هم اکنون ساختار اداری ما به عنوان یک ساختار مزاحم پیشرفت در ادبیات جامعه شناسان توسعه مطرح نمی شد، اینکه یکی از موانع توسعه اقتصادی و موانع تولید کشور ما، نظام اداری است یا اینکه یکی از موانع توسعه تولید در کشور ما، فساد اداری است دیگر بیان نمی شد چون همه وزارتخانه ها با فسادی که در وزارتخانه خود متولد می شد مبارزه می کردند و جامعه اصلاح شده بود، اما متاسفانه تصور غلطی که از زمان ناصرالدین شاه جا افتاد این بود که وی در کنار وزارتخانه های مختلف، یک وزارتخانه صنایع مستظرفه هم ایجاد کرد تا این وزارتخانه در فرهنگ دخالت کند، در حقیقت این کار، فرهنگ را در حد ماموریت هایی که به آن وزارتخانه می دادند کوچک شد، بعداز انقلاب هم وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد ناخودآگاه کار فرهنگی به نمایشگاه کتاب، جشنواره فیلم فجر و غیره محدود شد و کل کار آن وزارتخانه همین شد، همین فرآیند است که باعث شده فرهنگ رها شود، نه به این معنی که کسی مداخله نمی کند، بلکه به این معنی که بسیاری از مداخله هایی که هدفمند نیست و آثار تخریبی دارد اتفاق می افتد. جای بسی تاسف است که سازمان ها و نهادهای فرهنگی کشور به این موضوعات بی تفاوت اند، وگرنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می بایست پنجاه درصد وقت خود را سراغ وزارت خانه ها و سازمان های غیر فرهنگی می رفت، مثلا به وزارت راه و شهرسازی مراجعه می کرد که شما دارید چه کار می کنید، ما آماده ایم با شما همکاری کنیم و نقش تان را اصلاح نماییم، سازمان تبلیغات اسلامی می بایست پنجاه درصد از وقت خود را صرف کمک به سایر نهادها کند، این سازمان باید برای تحقق این امر و کمک به نقش آنها افراد را دعوت کند و بگوید ما سالی چهار هزار طلبه برای تبلیغ اعزام می کنیم اما اینها نمی دانند وقتی گسیل می شوند، باید در نظام اداری برای اصلاح کارمندان چه بگویند، ما همان روضه ای را در اداره می خوانیم که بیرون می خوانیم، آیا نمی توانند برای این طلبه ها کلاس بگذارند و به آنها یاد بدهند که اگر به نظام اداری دعوت شدند، چه بگویند که موثرتر باشد؟ ما در حال حاضر به جای یک جریان علمی و کار فرهنگی عمیق و مستمر در طول سال، در تاسوعا و عاشورا نقطه های اوج داریم، همه در صحنه اند اما نمی توانیم از این نقطه های اوج برای راه اندازی آن جریان مداوم استفاده کنیم، پس چون نمی توانیم این کار را بکنیم، این نقطه اوج انرژی افراد را تخلیه می کند.
آقا که از شهرستان آمده و در تهران زندگی می کند، می گوید سالی دو سه روز می رویم ولایت یک سینه حسابی می زنیم، بعد از تاسوعا و عاشورا می آییم در اداره مان رشوه می گیریم، این مصیبت بزرگی است، همین ها که در تاسوعا و عاشورا سینه می زنند بعضی شان همان هایی هستند که در طول سال کم کاری می کنند یا رشوه می گیرند، فساد می کنند و گناه می کنند، خب پیداست که ما در مدیریت فرهنگی مان مشکل داریم که نمی توانیم این عشق به امام حسین (ع) را به رفتار تبدیل کنیم.
 
 آیا الگوی ایده آلی از فرم و محتوای آیین های سوگ و سرور وجود داردکه به آن استناد کنیم؟
باید در مراکزی چون سازمان تبلیغات اسلامی، گروه های متفکر جامعه اعم از عزیزانی که خودشان هیئت دارند را در کنار اندیشمندانی از حوزه و دانشگاه دور هم جمع کنند و این سوال را مطرح کنند که اگر خودتان بخواهید در صحنه اجرا، یک هیئت راه بیندازید چه کار می کنید و هیئت تان را چطور ساماندهی می کنید؟ اینها در ابتدا باید ذهن شان را از وضع موجود آزاد کنند، سپس با استفاده از همه مزیت هایی که این موضوع دارد الگو طراحی کنند، بعد اختلاف و فاصله آن ایده آل با وضع موجود را بررسی نمایند و بگویند مثلا در یک جلسه چقدر وقت مان را برای مداحی بگذاریم، چقدر برای سخنرانی وقت صرف کنیم، می شود در این فاصله تئاتر هم داشت، می توانیم از فیلم کوتاه استفاده کنیم، بنشینیم یا دسته سینه زنی داشته باشیم، اینها بسته به موقعیت های مختلف چه تغییر و تحولاتی کند، صدا و سیما در معرفی و تقاضا آفرینی این برنامه ها چه نقشی ایفا نماید، دسته های فعال در روز عاشورا چه برنامه هایی داشته باشند که بعد از عاشورا ارتباط شان با فعالیت های دینی و نظام تبلیغ دینی قطع نشود و ... توجه داشته باشیم که اگر این ارتباط قطع شد، گناه در جامعه ریشه کن نمی شود، اینکه خداوند گفته در شبانه روز پنج بار نماز بخوانید به این جهت است که ما مرتب این تذکر را در ذهن داشته باشیم، نه اینکه بعد از مجلس وعظ و خطابه، همه چیز را رها کنیم تا بعد از سه ماه برسیم به ماه رمضان، بعد شش ماه دوباره رها کنیم تا برسیم به محرم و صفر، در شرایط امروز که لحظه به لحظه شیطان را از طریق ماهواره به خانه ما می فرستند و به گناه دعوت مان می کنند نمی توانیم با جلساتی شش ماه یک بار با این فرآیند مبارزه کنیم، ما هم باید تذکرات مان را نزدیک تر کنیم تا بتوانیم در مقابله با این تهاجم سنگین مبارزه نماییم.
 
 در خصوص مواجهه‌ جریان نواندیش حوزوی و همچنین روشنفکری دینی با مساله‌ عزاداری‌ها و برخی خرافات ترویج‌ شده در جریان این مراسم‌ها پرسش این است که این مواجهه تا چه میزان در اصلاح این امور موثر بوده؟ آیا کوشش‌های نواندیشان و روشنفکران به شکل‌گیری گونه‌های جدیدی از مناسک مذهبی شیعیان انجامیده یا صرفاً در مدار سلبی و نفی باقی مانده است؟ به طور کلی علل موفقیت یا عدم موفقیت جریان‌های نواندیشی حوزوی و روشنفکری دینی در تغییر وضعیت عزاداری در ایران را چه می دانید؟
همیشه وقتی توقع ما از نهادها بالا می رود، آسیب شناسی هایمان هم بیشتر می شود، تئوریزه کردن دین، به روز سازی و آوردن آن در صحنه نظام تبلیغ دینی به عهده روحانیت است، یک بزرگوار مثل آقای مطهری متون اسلامی را می خواند و نظام حقوق زن در اسلام را می نویسد، این یعنی استخراج دین متناسب با نیازهای زمان که با بحث نظری همراه است، حال این کتاب دستمایه ای برای علما، منبریان و روحانیون است که آن را بخوانند و متناسب با مخاطب خود، ساده سازی و تبیین نمایند. متاسفانه در حال حاضر روحانیت این کار را متناسب با نیاز جامعه انجام نمی دهد، چرا؟ حرف های زیادی زده اند، بعضی هایشان آسیب شناسی هم کرده اند، یکی از عواملی که ما می توانیم به آن اشاره کنیم ولی آنها کمتر بدان پرداخته اند، این است که از آن طرف تقاضای جدی برای حضور روحانیت وجود ندارد، کفایت نمی کند که شما در خانه روضه خوانی کنید، اگر وزیر اقتصاد و دارایی به حوزه علمیه قم رفت و گفت ما می خواهیم مبانی شهرسازی و مسکن سازی را با معیارهای اسلام مطابقت داده و اجرا کنیم، چند نفر بیایند و به ما کمک کنند، بعد هزینه کرد و مرکز پژوهش ها را راه اندازی نمود و از روحانیون خواست تا از نزدیک بیایند و محیط را ببینند تا متوجه شوند که سوال و خواست شان چه ابعادی دارد، از آن طرف هم وزارت صنایع و معادن به سراغ روحانیت رفت و گفت ما کارگرها را به کارخانه ها یا محیط صنعت و کشاورزی می بریم، خسته شان می کنیم، بعد اینها به خانه شان بر می گردند و در خانواده با خلاهایی روبرو هستند که نمی دانیم چیست ولی باید به کارگر کمک کنیم که در خانه آرامش داشته باشد تا در کارخانه باعث رشد و افزایش تولید شود، حال بیایید مطالعه کنید و بگویید ما الان باید چه کار کنیم، تکلیف چیست؟ این تقاضا اکنون نیست، چون فهم فرهنگی و احساس مسئولیت وجود ندارد، طبیعتا این بزرگواران هم به قم رفتند و دور هم جمع شدند، شما در قم که باشید خیلی از واقعیت های جامعه را عملا حس نمی کنید، نه اینکه نمی فهمید، یک بار هست از شما دعوت می کنند که به عنوان یک روحانی به کیش بروید یا گشتی در پاساژهای شمال شهر تهران بزنید، این تصویر فرق می کند با تصویر شهر قم که روحانی که از خانه بیرون می آید، از روبرویش یک روحانی دیگر بیرون می آید با هم به حرم می روند، بعد بر می گردند و در کوچه دوباره چند نفر روحانی را می بینند و می گویند خب الحمدلله همه چیز خوب است، چرا سیاه نمایی می کنید و به ظرفیت های جامعه بی توجه هستید؟ یا مثلا فرد آموزش لازم را نمی بیند و به دانشگاه اعزام می شود، دانشگاه پانزده هزار دانشجو دارد، صد و پنجاه نفر جوان پشت سر او نماز می خوانند، از شما می پرسم نسبت صد و پنجاه نفر به پانزده هزار نفر چند درصد است؟ با خودش می گوید در مسجد محله ما شش نفر جوان هم برای نماز به مسجد نمی آیند ولی در اینجا صد و پنجاه نفر جوان تحصیل کرده به مسجد آمده اند و می گوید خدا را شکر، کسی به او نمی گوید الان لااقل باید بین پنجاه تا هفتاد درصد از دانشجویان پشت سر تو نماز می خواندند، باید هفت هزار نفر پشت سرت می بودند که الان راضی شده ای به صد و پنجاه نفر، این روحانی را باید پیش از اعزام به دانشگاه آموزش می دادند که متوجه باشد کمیت معنادار است، نه اینکه مراسم اعتکاف را با پنجاه نفر دانشجو برگزار کنند و بعد مرتب بگویند خدا را شکر چه جوانانی پیدا می شوند، این پنجاه نفر به نسبت آن پانزده هزار نفر دانشجو که می شود سه دهم درصد. دقت داشته باشید حرف هایی که ما نسبت به روحانیت می زنیم غیر از آن حرف هایی است که ضد انقلاب می زند، ضد انقلاب همه آسیب ها را برای نبودن روحانیت می زند، ما می گوییم نظام جمهوری اسلامی بدون روحانیت معنا ندارد، روحانیت باید عیب هایش گرفته شود و به سرعت در جریان های مختلف حضور وسیع اجتماعی داشته باشد. اساسا روحانی که در گذشته فکر می کند و شرایط امروز و فردا را حس نمی کند آسیب بسیاری به دین می زند، روحانی یعنی فردی نو اندیش که هم حال را می فهمد و هم فردا را و هم می داند که حرف تو باید چه اثراتی را داشته باشد و اکنون چه اثراتی دارد و تو روش امتحان کردن اثر حرف هایت را می دانی، امروز به یک دکتر یاد می دهند که زمانی که به بیمار دارو می دهی چطور اثر دارویت را آزمایش کنی، یکی از بیرون قبلا اثر این دارو را امتحان کرده، گفته این دارو را به بیمار بدهیم خوب می شود، دقت کرده اید گاهی دکتر می گوید فردا با من تماس بگیر، این را می گوید که ببیند تشخیصش درست بود یا نه. یک روحانی باید برای ارزیابی منبر خود روش و متد داشته باشد، نه اینکه حرفش را بزند و برود، باید ببیند آن وقتی که صرف می کند نتیجه مطلوب دارد یا خیر، علاوه بر روحانی، یک نهاد بالادستی هم باید از این فرآیند حمایت کند که در واقع کمک به خود روحانی است، مثلا سازمان تبلیغات اسلامی بگوید ما یک نظام ارزش یابی داریم که اگر شما در این سایت ثبت نام کنید بدون اینکه متوجه شوید مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرید، با برخی مخاطبین شما مصاحبه می کنند، بعد تحلیلش را به شما می دهند و می گویند اینجای بحث شما خوب بود یا این بخش از بحث تان متناسب با این محیط نبود، بعد به دست روحانی می دهند، دفعه بعد که روحانی به منبر رفت نتیجه این ارزیابی کمک شایان توجهی به او می کند. امیدوارم سازمان تبلیغات اسلامی در آینده نزدیک به یک چنین موقعیت هایی دست یابد.
 
به نظر شما راهکاری عملیاتی و تجویزی وجود دارد که به لحاظ محتوا و فرم بشود این مجالس را به مسیر بهتری هدایت کرد و اصلاحی در روند جاری عزاداری‌ها پدید آورد؟
باید یک سیستم راه اندازی شود که طلاب بفهمند منبرشان دارد رصد می شود، یک نسخه از نتیجه ارزیابی را هم به خود آنها بدهند، این عزیزانی که منبرشان مورد ارزیابی قرار می گیرد باید از شرایط مخاطب آموزش و اطلاعات بگیرند، و اینکه ما باید برای محیط ها و فضاهای مختلف، روحانی تخصصی تعریف کنیم، عزیزی که به ساختار دولتی می رود باید یک مهارت داشته باشد، عزیزی که در هیئت ها حضور پیدا می کند یک مهارت داشته باشد، منبری که به دانشگاه می رود مهارت متفاوتی داشته باشد، روحانی که به نیروهای مسلح می رود هم از یک مهارت متفاوت بهره گیرد، این مهارت ها را هم اکنون می توان پس از سی و چند سال با بهره گیری از تجربه روحانیون موفق تدوین و تبدیل به کتاب کرد و از آنها تجربیات موجود را استخراج نمود، تبیین علمی و تبدیل به آموزش نیز مراحل بعدی این فرآیند هستند. در حال حاضر سی و هفت سال است که در نیروهای مسلح، روحانی حضور دارد، بعضی شان خیلی موفق بوده اند اما بعضی های شان خوب عمل نکرده اند، باید حرف های آن روحانی موفق را طبقه بندی و تبدیل به کتاب درسی کرد تا جدیدترها از آن استفاده کنند، این اصل قابل تعمیم به باقی اقشار مورد اشاره نیز هست.
منبع:دعبل

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین