عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۴۱۴۸
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۳
آیت‌الله قائم مقامی:
قبل از اینکه نگاه گزارشی و خبری داشته باشیم، باید نگاه تکلیفی و انشایی داشته باشیم مبنی بر اینکه هر کسی ثابت کند انقلاب اسلامی الگوی موفقی بوده است یا خیر، باید خود فرد، در درجه اول تکلیفش را درست انجام دهد.

عقیق:با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگ‏ترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. امام خمینی(ره) بنیانگذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملت‌‏های مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنها باز گرداند. حضرت امام نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیون‏‌ها انسان گم‏گشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند. 

پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیده‏ای تازه در صحنه سیاسی جهان روبه‌‏رو کرد. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچ‏یک از معیارهای سیاسی جهان نمی‏‌گنجد. 

بر همین اساس در آستانه فرارسیدن سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران گفت‌وگویی با آیت‌الله سیدمحمد قائم مقامی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

نگاه مجدد به انقلاب، واکاوی و تبیین انقلاب بحث تمام شده‌ای نیست بلکه هرچه جلوتر می‌رویم این بحث موضوعیت بیشتری پیدا می کند. انقلاب اسلامی، پدیده‌ای به غایت شگفت‌آوری است و از جهات مختلف باید مورد بحث واکاوی قرار گیرد.

امسال سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و سال آینده ورود چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی است، امیدوارم با یک رویکرد کاملاً ویژه‌ای توسط نظام، سال آینده، بزرگداشت انقلاب صورت گیرد. چهل سالگی انقلاب خیلی مهم و شگفت‌‌آور است امیدوارم خداوند متعال این انقلاب را همچنان مستدام نگه دارد.

اما درباره چیستی انقلاب از جهات مختلف جای بحث و بررسی است یکی از بحث‌ها این است که ما معتقدیم انقلاب اسلامی در مقطعی در جهان واقع می‌شود به معنای دقیق کلمه، نه در یک کشور، نه در یک منطقه بلکه در جهان، چراکه ما در جهانی زندگی می‌کنیم که جهانی شده است و منطقه‌ای و ملی نیست. درست است که این واقعیت در ایران اتفاق افتاده اما بازتاب جهانی داشت، پیام و پژواک جهانی داشت.

انقلاب اسلامی در مقطعی واقع شد که جهان با یک نوع بحران روبه‌رو شده بود و با یک نوعی ورشکستگی می‌توان تعبیر کرد این بحران و ورشکستگی در جهان مختلف بود. مهم‌ترین بخش آن به اعتقاد بنده، بخش اندیشه‌ای و ایدئولوژیک بود. ما بحران‌های گوناگونی قبل از انقلاب داشتیم اعم از بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، بیکاری و فساد و... اما مهم‌ترین این بحران‌ها و مشکلات، بحران اندیشه‌ای، فکری و بحران ایدئولوژیک بود. همه چیز به دنبال ایدئولوژی می‌آید. ما شاهد این بودیم که در ایدئولوژی مشکلی پیش آمده بود.

یک ایدئولوژی که قبل از انقلاب، خیلی مطرح و مورد امید بود ایدئولوژی مدرن بود ایدئولوژی مدرن از دوران رنسانس به این طرف در صفحه جهان، ظاهر شده بود در برابر ایدئولوژی قدیم، مراد از ایدئولوژی قدیم، ایدئولوژی‌های دینی بود که ابقای آن بر ادیان ناخالص و تحریفی بود؛ دین‌های منسوخ در ایدئولوژی قدیم بشر، دین بود اما نه دین خالص و ناب، دین انبیا و اولیا نبود بلکه دینی بود که ریشه و منشأ آن از خدا و انبیا بود اما با حالت تحریف شده توسط جریانات غیر نبوی، غیر الهی، غیر ولایی. از این رو جریان قدرت، پادشاهان و... متولی ادیان می‌شدند و ادیان را تحریف می‌کردند. یک ایدئولوژی ترکیبی از دین و قدرت در دنیای قدیم بشری چه در غرب و چه در شرق عرضه شده بود و این ویژگی مشترک ایدئولوژی قدیم به شمار می‌رفت.

در برابر ایدئولوژی قدیم که در واقع عرضه ناقص دین بود در صحنه اندیشه، سیاست و فرهنگ بعد از رنسانس ایدئولوژی دیگری را شاهد بودیم که سمت و سوی آن به طرف انسان، جهان، اومانیزیم و طبیعت و ماده بود و هرچه جلوتر می‌رفت جهات مختلفی از این ایدئولوژی ظاهر می‌شد از جمله جریان اصلاح‌دینی. چون ایدئولوژی مدرن، به یک مرتبه از دین دست برنمی‌داشت به هیچ وجه در مقاطع تاریخ بشر این مسئله نبوده که انسان کاملاً از دین دست بردارد حتی در دنیای مدرن. بنده معتقدم دنیای جدید نسبت به دنیای قدیم، تفاوت اساسی نداشت. برخلاف ادعایی که داشت یک تفاوت ظاهری، صوری و روبنایی پیش آمد به تعبیر دیگر دنیای جدید به نوعی دنیای قدیم را ادامه داد با یک تغییر ظاهری.

بنابراین در دنیای مدرن ادعا این است که ما دیگر از دین و انبیا مستغنی هستیم به دلیل اینکه بشر خودش عقل دارد، تجربه دارد و این کفایت می‌کند چیزی که مهم است انسان در دنیا است و این مبنای ایدئولوژی مدرن قرار می‌گیرد. هر صاحب اندیشه‌ای وقتی می‌تواند خودش را ظاهر کند که حاکم شود و قدرت پیدا کند. خداوند متعال به این اندیشه به اندازه کافی فرصت داد.

آقای قائم مقامی! به لحاظ اندیشه‌ای چرا انقلاب به وجود آمد و ما چرا انقلاب کردیم؟

قرن نوزدهم قرن ایدئولوژی‌های بشر ساخته است قرن بیستم، قرن اجرایی شدن ایدئولوژی مدرن همراه با چپاول‌گرایی غرب است در قرن بیستم با وقوع در جنگ جهانی که ده‌ها میلیون کشته به بار آورد از آن پس رفته رفته در میان جوانان نسبت به ایدئولوژی مدرن تردید و بعضاً ناامیدی پدید آمد. این جریان بیش از دیگران فساد به بار آورد، ایدئولوژی‌های شیطانی پدید آمد. از این‌رو در دنیای غرب، یک سیر دوگانه‌ای پدید آمد؛ (در ظاهر دوگانه و در باطن یکی) همپای این گرایش که انسان دیگر به آسمان و غیب و دین نیازی ندارد و خودش به تنهایی کفایت می‌کند همپای با ان یک نوع نگاه به آسمان نیز پیدا می‌شود البته به شکل تحریف شده.

در دنیای مدرن، غرب به اینجا می‌رسد که دولت شبه اسلامی اسرائیل را تشکیل دهد و این بالاتر از عرفان‌های جعلی بوده و البته حاصل آن رویکرد دوگانه است. در واقع چون می‌دانست انسان بدون دین نمی‌تواند زندگی کند و قدرت داشته باشد مجدداً رویکرد دیگری به دین پیدا می‌کند و فقط نوع دین در اینجا تفاوت می‌کند در دنیای قدیم، رویکرد غرب به مسجد و کلیسا است و این بار رویکرد به طرف یهود است چون بعد از رنسانس یهود سردمدار است و نگاه‌های آخرالزمانی پدید می‌آید. آنها احساس می‌کردند باید دولت علنی داشته باشند به عنوان دولت زمنیه‌ساز برای یک شخص الهی که بیاید و این مدرنیته را در جهان تکمیل کند و نتیجه آن تشکیل دولت اسرائیل در قرن بیستم است بعد از جنگ جهانی دوم.

با شکل گرفتن دولت اسرائیل و وضعیتی که در غرب پدید آمده غرب با محوریت یهود در دو شاخه حکومت می‌کند یکی شاخصه لیبرالیزم و دیگری شاخه کمونیزم. چون ما این دو جریان را علی‌رغم تضاد ظاهری‌شان از یک جنس می‌دانیم این ایدئولوژی حاکم بود با این حس کأنه ایدئولوژی مدرن به بحران و به بن‌بست رسیده و ورشکست شده است و چیزی در چنته ندارد و در چنین بستری بود که انقلاب اسلامی واقع می‌شود و حرف کاملاً جدیدی و ایدئولوژی جدیدی را به صحنه جهان می‌آورد.

سمت و سوی نقّادی مدرنیته و پست‌مدرن در دنیای قبل از انقلاب این بود که جهان باید به ایدئولوژی معنوی و روحانی برگردد و توجهی دوباره به آیین و اصالت‌ها داشته باشد

نکته بسیار مهم این است که این ایدئولوژی جدید از نوع ایدئولوژی‌های جدید دنیای مدرن نیست که عده‌ای بنشینند و تصمیم بگیرند مکتب جدیدی را درست کرده و به دنیا عرضه کنند بلکه ما معتقدیم ایدئولوژی که با انقلاب اسلامی به صحنه جهان آمد، ایدئولوژی است که صددرصد الهی و آسمانی بود. ایدئولوژی انبیا و اولیا است به لحاظ سابقه زمانی این ایدئولوژی به غایت، قدیم است و ریشه‌ای بسیار قدیمی دارد. به این معنا که سبقت دارد بر جمیع ایدئولوژی‌های قدیم و جدید بشر.

چون توحید مقدم بر شرک است یک ایدئولوژی کامل، جامع است و تمام موارد را از جمله انسان، جهان، خداوند، فلسفه آفرینش، فلسفه وجود، فلسفه حاکمیت را لحاظ کرده و نظر دارد. نظرات آن هم دیدگاه‌های خالص خداوند است که در طی قرون و اعصار این ایدئولوژی کهن و زنده، مغفول واقع شده بود و جهان با این اندیشه بیگانه بود ما رویکرد به این اندیشه را از مصادیق پست‌مدرنی می‌دانیم که غرب در انتهای مدرنیته به آن نفوذ کرد و بدون اینکه بداند مصداق آن چیست تنها آن را بر زبان جاری کرد.

غربی‌هایی که این مسئله را بر زبان آوردند دو دسته هستند یک دسته کسانی بودند که واقعاً ملتزم به این سخن بودند و هستند که آنها با پیروزی انقلاب،‌ احساس می‌کردند انقلاب اسلامی مصداق همان چیزی بود که فکر می‌کردند و انقلاب را با تمام لوازم پذیرفتند. مانند اندیشمندان با انصاف و روشنفکران و عقلای صالح غرب.

 

سمت و سوی نقّادی مدرنیته و پست‌مدرن در دنیای قبل از انقلاب این بود که جهان باید به ایدئولوژی معنوی و روحانی برگردد و توجهی دوباره به آیین و اصالت‌ها داشته باشد. دسته دیگر فقط به طور زبانی حرف می‌زدند و حاضر نبودند مصداق واقعی مطلب خودشان را بپذیرند به همین دلیل بعد از انقلاب، مخالف شدند و انقلاب را رد کردند در داخل کشور هم کسانی بودند که قبل از انقلاب، نقّاد مدرنیته بودند و می‌گفتند این رژیم پوسیده است و باید به معنویت و سنت بازگردیم اما با وقوع انقلاب نیز با آن مخالفت کردند.

اجرایی شدن کامل انقلاب اسلامی منوط به آمدن مابقی مردم جهان، تغییر نظام جهانی، منوط به آزادسازی مراکز قدسی جهان است

 

انقلاب اسلامی ایدئولوژی اسلامی را برمبنای تفکر خالص دینی همان طور که حضرت امام فرمودند اسلام ناب در صحنه می‌آورد را عرضه می‌کند. مراد از اسلام ناب یعنی آن دینی که هم منبعش آسمانی و الهی و دست نخورده است و هم وقتی که قرار است تفسیر و اجرا شود فرایندی را طی می‌کند که این هم باز الهی خواهد بود برخلاف دنیای قدم که همیشه تفسیر با متن مغایرت داشت، انقلاب آمد و گفت همواره این گونه نیست که تفسیر با متن مغایر باشد و درست باشد البته راهکاری دارد که به آن ولایت می‌گویند.

وقتی اندیشه ولایت در صحنه می‌آید ایدئولوژی ولایت به این معنا است که چه بکنید تا حقیقت را آن طور که هست درک کنید دین را همان‌طور که هست بشناسید، پیامبران را آن طور که واقعاً بوده‌اند تفسیر و تصویر کنید نه آن‌گونه که نفس انسان، قدرت و حاکمیت‌ها اقتضا می‌کند این حرف انقلاب و ولایت است این چیز شگفت‌آوری است و دلیل قطعی داریم که تا ظهور امام زمان (عج) هر چقدر هم که به طول بینجامد ایدئولوژی و اندیشه‌ای بالاتر از این نمی‌تواند در جهان بیاید و محال ممکن است کسی بخواهد قبل از ظهور حضرت مهدی(عج) ایدئولوژی عالی‌تر، کامل‌تر، نوتر و زیباتر را به صحنه بیاورد.

به تعبیری کشاکش بین نو و کهنه است انقلاب اسلامی در جایگاه نو قرار دارد و مدرنیته در جایگاه کهنه نشسته است مدرنیته می‌خواهد وضعیت را حفظ کند ولی انقلاب اسلامی می‌خواهد جهان را تغییر دهد مهم‌ترین سخن انقلاب اسلامی این است که منطق حاکم برجهان و نظم موجود جهان، غیرمنطقی و غلط است این بدان معنا نیست که انقلاب بالفعل این ایدئولوژی را که در صحنه جهان آورد همه مافی‌الضمیر خودش را بتواند نشان دهد و یک مدینه فاصله‌ای درست کند و بگوید راه این است.

انقلاب اسلامی توانست ایدئولوژی و اندیشه‌ای را مطرح کند و خطوط کلی را ارائه دهد و از همه مهم‌تر فلسفه سیاسی که به دنبالش توانست الگوی عملی‌اش را در سطح کلان عرضه کند اجرایی شدن کامل انقلاب اسلامی منوط به آمدن مابقی مردم جهان، تغییر نظام جهانی، منوط به آزادسازی مراکز قدسی جهان است.

* برخی می‌گویند در دوران قبل هم فساد بود در زمان انقلاب اسلامی هم فساد وجود دارد، انقلاب برای ما چه کار کرده است؟

بله، آن زمان فساد بود الان هم فساد است انتظار نیست که انقلاب سریعاً بتواند تمام منویات خویش را در یک کشور پیاده کند اصلاً این امر امکان‌پذیر نیست در جهانی که جهانی شده و یکپارچه و یک کشور است فقط می‌توانید یک ایدئولوژی و یک حقی را مطرح کنید و پرچمی را بلند کنید اما به این معنا که بخواهید کاملاً اجرا کنید نیست ما با صراحت معتقد به این معنا هستیم به مقداری و در جایی می‌توانیم اجرا کنیم به تعبیر دیگری پرچمی در اهتزاز باشد کار انقلاب این است مناری برپا است و شعله‌ای بالای آن روشن است و به جهان می‌گوید راه‌تان این است.

ممکن است جاهلان بگویند خودت این مسئله را در جایگاهی که هستی پیاده کن این حرف خلاف علم است حرف انقلاب اسلامی این است که جهان با دو رکن خدایی و مردمی می‌توان جهان را اداره کرد؛ نخست اینکه خداوند باید در صحنه باشد علامت در صحنه بودن خداوند در صحنه بودن اولیای خدا و احکام خدا است. دوم حضور واقعی مردم. همانی که به آن دموکراسی و جمهوریت می‌گوید و بدون مردم نمی‌شود حاکمیت‌های جهان هیچ‌گاه بر مبنای اکثریت مردم نبوده است.

ما اکنون در وضعیتی هستیم که ایدئولوژی انقلاب اسلامی از نقطه وقوع خویش یعنی ایران، کاملاً عبور کرده، توسعه یافته و بخش‌های وسیعی از منطقه و جهان را در بر گرفته است و در مقطعی هستیم که یکی از سه مقطع قطبی و بسیار اثرگذار جهان که تا قبل از انقلاب تحت اشغال اشغالگران بود آزاد شد یعنی کربلا، عراق، و می‌رود که دو مرکز دیگر را که مکه و قدس شریف است را نیز آزاد کند که این بار تغییر کامل نظم جهانی اتفاق خواهد افتاد.

* حاج آقا! جریان‌ها و عرفان‌های نوظهور را در مواجهه با جریان انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 بنده معتقدم در دنیای جدید و پست مدرن که ما اکنون در آن هستیم همه چیز تجربه شده و خود را نشان داده است؛ جریان جدیدی در صحنه جهان آمده که تا به حال قدرت حکومت نداشته یعنی جریان انبیا و اولیا. این جهان اقتصادی ذاتی نو شدن جریانات منسوخ را ندارد و لکن این بدان معنا نیست که گرایشی به این جهت نباشد، تلاش برای آن نباشد علامت این حالت در ناهنجاری دیده می‌شود چون یک رفتار ناهنجاری را می‌بینیم دقیقاً متوجه می‌شویم که این مربوط می‌شود به کسانی که تلاش دارند چیزی را که دیگر اقتضایش نیست را دوباره به صحنه بیاورند بهترین  نمونه آن تکفیری‌ها، داعشی‌ها و... است و کمی ملایم‌تر جریانات منسوخ معتدل‌تر مانند جریان اخوانی. آنها می‌خواهند به صحنه بیایند و دینی را که خودشان به آن معتقدند را حاکم کنند اما می‌بینید که نمی‌شود ترکیه نماد چنین جریانی است که می‌خواهد عثمانی‌گری را دوباره اعاده کند در جهان اما نمی‌تواند. عرفان‌های نوظهور هم همین‌طور.

ما در عصری زندگی می‌کنیم که رویکردهای دینی به زندگی شدید است اقتضای جهان، رویکرد مجدد به خداوند و آسمان و غیب است در چنین بستری می‌بینیم که گرایشات شبه‌معنوی، شبه‌عرفانی نیز رونق پیدا می‌کند

 

البته با این تفاوت که عرفان‌های نوظهور یک ویژگی دیگری وجود دارد که ما در عصری زندگی می‌کنیم که رویکردهای دینی به زندگی شدید است اقتضای جهان، رویکرد مجدد به خداوند و آسمان و غیب است در چنین بستری می‌بینیم که گرایشات شبه‌معنوی، شبه‌عرفانی نیز رونق پیدا می‌کند. آن عرفان که گمشده بشر است در بازار عرضه عرفان‌های کاذب، بدلی یا نیمه بدلی نیز هست و رونق دارد اما اساساً چنین جریانی نمی‌تواند در جهان گسترش پیدا کند و موضوعیت عمومی داشته باشد به طور موردی و کوچک چرا می‌تواند فعالیت کند اما اقتضای دنیای مدرن این است که یا شخص بی‌دین باشد و در مادیت غوطه‌ور باشد و ایدئولوژی‌های ورشکسته غربی را که همان بی‌خدایی است را قبول داشته باشد یا اینکه بازگردد به طور جدی به خداوند. و مسئله اصلی این است که انقلاب  اسلامی، بازگشت به خداوند را به طور جدی به عنوان مهم‌ترین و جدی‌ترین تجربه بشر عرضه می‌کند که این خیلی خیلی مهم است و من معتقدم که اگر کسی در مدرنیته، درست تجربه و سیر کرده باشد، بعد از آن اگر بخواهد خدا و دین را تجربه کند می‌فهمد.

 

* عملکرد بعضی از افراد که در رأس امور هستند منجر به بدبینی به دین می‌شود و به خاطر خلاء‌ها و آسیب‌هایی که امروز در جامعه وجود دارد کل نظام اسلامی را زیر سؤال ببرند؟

این انقلاب، امر بسیار عظیمی است و یک دعوای بزرگ جهانی است در برابر خودش، معارض و مخالف بسیار دارد که البته معارضان و مخالفان انقلاب به قدرت‌ها و کسانی که در صحنه جهانی برخوردار از قدرت و ثروت هستند، برمی‌گردد و اینها با تمام وجود علیه این پدیده‌ای که اتفاق افتاده مبارزه می‌کنند و به تعبیر دیگر جهاد می‌کنند.

شیاطین، مستکبرین عالم دست به دست هم داده‌اند از هر رنگ و آیین و مکتبی هم در درون آنها وجود دارد تلاش می‌کنند تا بگویند این الگو، الگوی موفقی نیست.

از سوی دیگر ما معتقدیم جمیع مؤمنان عالم، حتی غیر مسلمانان، عقلا، مؤمنان و صالحان عالم باید دست به دست هم دهند و ثابت کنند که این الگو الگوی موفقی است. وضعیت این گونه نیست که ما فکر کنیم چیزی، خود به خود فراهم است و بعد ما نظر بدهیم این الگو موفق بوده یا خیر. بلکه به انتخاب بشر بستگی دارد چون این چیزی که اتفاق افتاده، خدایی است همراه با قبول مردم.

قبل از اینکه نگاه گزارشی و خبری داشته باشیم، باید نگاه تکلیفی و انشایی داشته باشیم مبنی بر اینکه هر کسی ثابت کند انقلاب اسلامی الگوی موفقی است و در درجه اول خود فرد باید تکلیفش را درست انجام دهد

 

انقلاب گفته است خدا در صحنه جهان می‌آید به شرط قبول مردم؛ تئوکراسی و دموکراسی، حکومت خدا و حکومت مردم. ما با یک تکلیف و با یک بایدی رو به رو هستیم، با یک گزارشی روبه‌رو نیستیم که بخواهیم بگوییم الان چه مقدار از این الگو موفق بوده؟ و چه مقدار موفق نبوده است. جنبه خبری و گزارشی ندارد. بلکه ما می‌توانیم بگوییم که هریک از ما چه مقدار نقش داریم که بگوییم این الگو چه مقدار موفق است. 

انسان‌ها دو دسته‌اند؛ یک دسته کسانی هستند که برعهده می‌گیرند ثابت کنند که این الگو، الگوی موفقی بود و یک دسته دیگر از انسان‌ها به عهده گرفتند که ثابت کنند این الگو، الگوی موفقی نیست. این دو طایفه هم در داخل و هم در خارج کشور وجود دارند. کسی مانند شهید سردار همدانی آیا نمی‌دانست که در کشور فساد وجود دارد یا نه؟ می‌دانست اما در جایگاهی قرار گرفته که باید اثبات کند این الگو، الگوی موفقی است یعنی کار خودش را درست انجام می‌دهد، فریب دنیا، فریب ثروت، فریب مدیریت، فریب مقام را نمی‌خورد و همچنان مبنای اولیه را حفظ می‌کند. یا مقام معظم رهبری اثبات می‌کند که این الگو الگوی موفقی است. چطور می‌توان اثبات کرد؟! در جایگاهی که فرد قرار دارد تکلیف را انجام دهد و گول ثروت و قدرت را نخورد و افراد دیگری هم میان مسئولان هستند که این‌گونه‌اند. 

قبل از اینکه نگاه گزارشی و خبری داشته باشیم، باید نگاه تکلیفی و انشایی داشته باشیم مبنی بر اینکه هر کسی ثابت کند انقلاب اسلامی الگوی موفقی است و در درجه اول خود فرد باید تکلیفش را درست انجام دهد. 

انقلاب اسلامی، همه اسلام نیست ولی این مقداری هم که آمده اسلام است، چون اسلام است و تفسیری غیر منطبق با اسلام نیست

 

ما در کشاکشی قرار داریم که نه می‌توان بگوییم همه مسئولان به طرفی رفته‌اند که ثابت کنند این الگو الگوی موفقی نیست و نه می‌توان گفت به طرفی رفته‌اند که ثابت کرد که این الگو الگوی موفقی هست. متأسفانه ما مفاسد را در سطوح مختلف شاهد هستیم. واقعیتی است. بنده با یکی از نمایندگان خاص مجلس صحبت می‌کردم، گفت حاج آقا متأسفانه مفاسد در هر سه قوه نفوذ کرده و به درجاتی اثر گذاشته است. کشاکش و نبردی در این زمینه است. اینجاست که اهمیت دارد طلاب جوان، دانشجویان که مفاسد را می‌بینند رویکردشان این باشد که من چه کنم این مفاسد کمتر شود و نیایم بگویم این چه الگویی است که شما عرضه کرده‌اید و در آن مفاسد هست. 

وظیفه همگان به ویژه جریانات انقلابی جوان این است که پشت آن بخش سالم نظام آن کانون صالح ولایت است قرار داشته باشند، ایشان را یاری کنند. 

انقلاب اسلامی، همه اسلام نیست ولی این مقداری هم که آمده اسلام است، چون اسلام است و تفسیری غیر منطبق با اسلام نیست و برگرفته از سازمان دین است و از آنجایی که در سازمان دین است و در سازمان دین، کانونی به نام مسجد، نقش محوری و اساسی دارد. 

نقش و جایگاه مساجد در شکل گیری انقلاب اسلامی و در ادامه در دوران دفاع مقدس در تربیت نیروهای دینی چیست؟

به تعبیری مسجد، یکی از سه رکن دین است یکی رکن معبد و مسجد و کعبه است رکن دوم کتاب (قرآن) و هر کتابی که در ذیل آن قرار می‌گیرد و رکن سوم انسان کامل یعنی امام معصوم. 

پدیده‌ای به نام مسجد ولو مسجد کوچکی در یک روستا، این مسجد کوچک، یکی از سه رکن دین را در آنجا برده است. یعنی شعبه‌ای از مسجدالحرام است که در آن روستا ظاهر شده و دو رکن بعدی را هم در آنجا می‌توان دید، یعنی تعلیم قرآن، تفسیر قرآن و رکن انسان، در آنجا عالِم وجود دارد. متدینین هستند که جلوه و بارقه‌ای از انسان کامل یعنی امام زمان(عج) هستند، بنابراین، در انقلاب اسلامی به دلیل ویژگی دینی بودن آن، مسجد نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است. مسجد در پدید آوردن انقلاب نقش شماره یک را داشت، کانون‌های حزبی آن احزاب نبودند، بلکه مسجد بود. 

ساختارهای بروکراتیک دولتی، نگاه‌هایی که می‌خواهد دوباره فاصله بگیرد از اصل و مبنا و اصالت بدهد به بروکراسی و دولت‌مداری و... بعضاً شاهد کمرنگ شدن نقش مساجد بودیم، اما به لطف خدا هیچ وقت نقش مسجد از بین نرفته است

 

مسجد محلی بود که در آنجا سخنرانی می‌شد. دین و انقلاب تبیین می‌شد. طاغوت نقادی می‌شد. همه امور در مسجد تبیین و تفسیر می‌شد. در تکوین و پدید آمدن انقلاب، منشأ حرکت، مسجد بود. بعد از آن ما شاهد حضور بعضاً بیشتر، بعضاً کمتر مسجد در نظام بوده‌ایم. در مقاطعی مانند جنگ که مقطع بسیار حساس و مهمی بود، شاهد نقش‌آفرینی بسیار برجسته مسجد در ماجرای دفاع مقدس بودیم از همه جهات از تدارکات، اعزام نیرو و... تمام امور مربوط به دفاع مقدس مسجد نقش داشت. 

در اوایل انقلاب، مسجد در مسائل اقتصادی و در حل مشکلات مردم نقش داشت اما بعدها نیز در جهت غلبه دادن ساختارهای بروکراتیک دولتی، نگاه‌هایی که می‌خواهد دوباره فاصله بگیرد از اصل و مبنا و اصالت بدهد به بروکراسی و دولت‌مداری و... بعضاً شاهد کمرنگ شدن نقش مساجد بودیم، اما به لطف خدا هیچ وقت نقش مسجد از بین نرفته و هنوز هم همچنان وجود دارد. 

باید امیدوار باشیم که در آینده انقلاب،‌نقش مساجد برجسته‌تر شود؛ آیا نمی‌شود مساجد محل حل و فصل یک سری از دعاوی شوند تا این باری که بر روی دوش قوه قضائیه قرار گرفته را برعهده بگیرد؟! قابل تصور است. دعاوی خُردی که نیازی به حکم قضایی ندارد و با حکمیت عالم و روحانی و امام جماعت حل می‌شود. 

از همه مهم‌تر، نقش معنوی مسجد، بی‌نظیر است؛ ما در هر مجموعه اجتماعی، مسجد هم داشته باشیم یک سری بافت‌های شهر تهران، کیلومترها باید راه برویم اما از مسجد خبری نیست از جمله همین محله‌ای که ما خودمان زندگی می‌کنیم. در سرتاسر خیابان ولی عصر(عج) قبل از انقلاب یک مسجد وجود ندارد غیر از پایین خیابان که بعدها مهدیه درست شد.

منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین