عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۴۰۷۸
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۲
گفت وگوی عقیق با حاج حسین شمسایی به بهانه دهه فجر :
سه تا سرود اصلی را آماده کردیم . یکی همان «خمینی ای امام» و دیگری هم «برخیزید ای شهیدان راه خدا» بود. سومین سرود هم «جمهوری اسلامی آری ، حکومت خودکامان هرگز» بود. قرار بود سرود اولی را در فرودگاه مهرآباد بخوانیم و سرود بعدی را هم در بهشت زهرا .

عقیق: سرآمد استفاده از شعر سیاسی در مجالس مداحی قبل از انقلاب است. یکی از مداحان باسابقه و قدیمی تهران که شعرخوانی در مجالس را از 12 سالگی  در یک حسینیه در حوالی میدان شوش به نام حسینیه «ناصرخان» آغاز کرد. حسینیه ای که متعلق به اردستانی های مقیم تهران بود. حاج حسین مهرماه سال ۱۳۲۹ در اردستان اصفهان به دنیا آمد و در سه ماهگی همراه با خانواده به تهران رفت و در پایتخت ساکن شد و همان جا ماند تا سالها بعد که مبارزات انقلابی سر و شکل جدی تری به خود گرفت و حاج حسین هم که مرید و شیفته حضرت امام(ره) شده بود و با مبارزان انقلابی حشر و نشر داشت، تصمیم گرفت صدای خوش را وقف آرمان های اسلامی کند که حضرت امام و مردم به دنبالش بودند.

 در شرایط اختناق آور و فضای رعب و وحشت شدیدی که آن زمان وجود داشت، حاج حسین شمسایی بدون واهمه در مجالس اشعار انقلابی و بر ضد رژیم سلطنتی می خواند و بارها به همین خاطر مورد تهدید ساواک قرارگرفت و هربار توانست به تعبیر خودش «قسر دربرود».

 به بهانه ایام ا... دهه فجر به سراغ این مداح سرشناس و انقلابی رفتیم که به نوعی انقلابی ترین مداح دوران پیش از انقلاب محسوب می شود. حاج حسین شمسایی در این گفت و گو از خودش گفته و از اینکه چه شد که به مسیر مبارزه هدایت شد. از خاطرات همنیشنی با بزرگان انقلاب و البته از آفت هایی که پس از انقلاب گریبان مداحی را گرفت.

***

*حاج آقا شما به نوعی مداح شاخص انقلابی قبل از انقلاب محسوب می شوید. چه شد که به این سمت و سو کشیده شدید و تصمیم گرفتید به عنوان یک مداح انقلابی در آن دوران فعالیت داشته باشید؟

بنده از سال 43 مداحی را آغاز کردم. در جلسات جنوب شهر تهران هیئاتی داشتیم مثل هیئت محبان المهدی (عج) ، قاسم بن الحسن (ع)  و سایر مساجدی که در آن منطقه بود مثل مسجد لرزاده و حضرت اباالفضل (ع)  و ...در این مساجد برنامه داشتیم.  کم کم که جلو رفتم و به ویژه زمانی که وارد دانشگاه شدم و در مسجد جلیلی، مسجد هدایت، مسجدجاوید ، حسینیه ارشاد و مساجد انقلابی دیگر مثل سلیمانی(قدس فعلی) برنامه اجرا می کردیم. آن زمان این مساجد به عنوان پایگاه های انقلاب شناخته می شدند. از همان زمان نوع هیئاتی که می رفتم و اشعاری که می خواندم، دارای پیام و جهت دار و انقلابی بود و نوارهایش هم موجود است.

* جرقه این مداحی انقلابی از کجا خورد؟ بالاخره شما در دورانی فعالیت داشتید که فضای اختناق و رعب و وحشت حاصل از فشارهای ساواک و رژیم وجود داشت و کار راحتی نبود در چنین شرایطی ضد رژیم مداحی کنید

 ما یک هیئت فامیلی در جنوب تهران داشتیم بنام «هیئت حسینی سفلای اردستان» که دایی بنده از بزرگان این هیئت بودند. یک شب از هیئت مرحوم طیب به هیئت ما آمدند و خواستند که به آنها ملحق بشویم  و در راهپیمایی هیئات که از شوش تا سرچشمه تهران بود، شرکت کنیم. دایی قبول کردند و هیئت ما دنبال هیئت طیب راه افتاد. من آن موقع نوجوان بودم و آن روز فهمیدیم که جلوی هیئت درگیری شده و بحث سیاسی است . جرقه شاید به نوعی از همان زمان خورد و ذهن من را درگیر کرد. جریان 15 خرداد که پیش آمد، به این سمت کشیده شدم . کم کم با دوستان و فعالان سیاسی هم رابطه برقرار کردیم و به جلسات انقلابی مثل جلسات انصار که متدینین بازار در آن شرکت می کردند، می رفتم.

*به جز شما مداحان انقلابی شاخص دیگری هم در آن دوران بودند؟

آقای محمود اکبرزاده یزدی در مشهد بودند. در تهران هم مرحوم مرشد میرزا (از مداحان اصفهان مقیم تهران) را داشتیم. گاهی هم با حاج علی آقای انسانی حشر و نشر داشتیم . مداح انقلابی داشتیم ولی در جلسات شرکت نمی کردند . این عزیزان و سایر مداحان انقلابی بیشتر جلسات شب شعر داشتند و این طور نبود که در مراسم ها شرکت کنند. ولی جلسات من در تهران گسترش بیشتری داشت . در بازار تهران ،  میدان بار تهران و دانشگاه های تهران جلسه داشتیم. آن زمان من دانشجو بودم. طبعا بیشتر به سمت مسائل سیاسی گرایش پیدا کردم . ضمن اینکه با آقایان قدسی مشهدی، مرحوم حمیدسبزواری، بهجتی اردکانی و ...هم آشنا شدم . مرحوم اوستا ، ریاضی یزدی و امیری فیروزکوهی و ...هم بودند که از دوستان و شعرای انقلابی بودند که با یکدیگر حشر و نشر و رفت و آمد داشتیم. به طور کلی در تهران فضا برای انجام فعالیت های انقلابی بازتر بود و شاید نمود بیشتری هم داشت و به طبع مشکلات بیشتری هم به دنبال داشت.

*در جریان این فعالیت های انقلابی،چندبار از سوی ساواک تهدید و یا بازداشت شدید؟ اصلا موردی بود که تهدید منجر به دستگیری برایتان اتفاق بیفتد؟

تهدید خیلی بود ولی موفق می شدیم فرار کنیم. از جمله یکبار که در اصفهانک در جنوب شرق  تهران مراسم نماز عید سعید فطر برگزار می شد. مراسم این منطقه بسیار در آن زمان مشهور بود چون حاج آقای تقوی شیرازی با ترتیبات خاصی آن نماز را اقامه می کردند.  جمعیت زیادی هم می آمدند. من هم در آن مراسم، شعر بلندی در رابطه با فلسطین خواندم . همان جا رییس کلانتری منطقه دستور داده بود من را دستگیر کنند . حاج آقای تقوی دستور دادند من را به طور پنهانی از آن محل خارج کنند و به منزل ایشان ببرند و دو سه روزی منزل ایشان پنهان شده بودم . در این مدت دوستان به منزل بنده رفتند و تمامی مدارک اعم از اعلامیه ها و عکس های امام و نوارها را برداشتند تا مشکلی برای من پیش نیاید. یک بار هم در مسجد ملکی تا مرز دستگیرشدن رفتم . آن جا به من خبر دادند که ساواک برای دستگیری ام آمده و از درب پشتی مسجد فراری ام دادند . بار دیگر هم در مسجد جاوید این اتفاق افتاد. عمده برنامه های مداحی این مسجد با بنده بود. این مسجد به نوعی پاتوق زندانیان سیاسی و خانواده های آنها بود . یک شب شهید مطهری سخنران مراسم بودند و من شعری با نام «سوگند» خواندم . شعری که در رابطه با حذف سلطنت و برقراری نظام جمهوری اسلامی بود. این شعر سر و صدای زیادی بپا کرد و باعث شد پای برخی ها از جمله آقای مفتح هم به ماجرای تهدید من باز شود.

* پس ماجرای شهید مفتح همین جا رقم خورد؟ این که گفته می شود ایشان به خاطر شعری که شما خواندید، ممنوع الخروج شدند، مربوط به همین داستان است؟

بله . همان سال آقای مفتح می خواستند بروند مکه که در فرودگاه پاسپورت ایشان را می گیرند و ایشان را تحت فشار می گذارند و می گویند نام آن دانشجویی که فلان شب در ماه رمضان در مسجد جاوید شعر ضدسلطنتی خواند را بگو. شهید مفتح که انسانی والا و مستقل و شجاع بودند، طفره می روند و می گویند یادم نیست، در آن مسجد دانشجوهای زیادی می آیند و می روند و شعر می خوانند و خلاصه لو نمی دهند و در نهایت هم مانع از سفر ایشان به مکه می شوند.



حاج حسین شمسایی در مراسم استقبال از امام خمینی(ره) در پنجم بهمن 57 (با توجه به تهدیدات رژیم بازگشت امام به چند روز بعد از این تاریخ موکول شد)
در تصویر رهبر معظم انقلاب ، شهید محلاتی ، شهید مطهری و شهید بهشتی نیز حضور دارند


* شما جزو کمیته استقبال از امام در سال 57 هم بودید؟

بله . من دوسه ماه قبل از ورود حضرت امام به ایران در نوفل لوشاتو خدمت ایشان رسیدم. چندروزی آنجا بودیم و بعد برگشتیم تهران و تلاش کردیم شعرها و شعارها را تا ورود ایشان به ایران تقویت کنیم. با کمک آقای سبزواری و بهجتی اردکانی و شاهنگیان و صبحدل و بسیاری دوستان دیگر، گروه سرود معروف را تشکیل دادیم . این گروه سرود، سه تا سرود اصلی را آماده کرد. یکی همان «خمینی ای امام» و دیگری هم «برخیزید ای شهیدان راه خدا» بود. سومین سرود هم «جمهوری اسلامی آری ، حکومت خودکامان هرگز» بود. قرار بود سرود اولی را در فرودگاه مهرآباد بخوانیم و سرود بعدی را هم در بهشت زهرا . دو گروه حدود 70 نفری هم آماده کردیم چون می دانستیم با حجم استقبالی که می شود، محال است بتوانیم از فرودگاه خودمان را به بهشت زهرا برسانیم. لذا پیش بینی های لازم را کردیم و دو گروه آماده کردیم که یکی در فرودگاه برنامه اجرا کند و دیگری در بهشت زهرا که من در گروه فرودگاه بودم.

*به جز شما افراد سرشناس دیگری هم در کمیته استقبال و یا گروه سرود حضور داشتند؟

به جز افرادی که نام بردم، محمدرضا شریفی نیا هم جزء هسته اولیه گروه سرود و کمیته استقبال بودند که حالا هنرپیشه شده اند.  یا مثلا دکتر محمد اصفهانی که امروز از خوانندگان بنام ایران هستند، آن روز تاریخی در بهشت زهرا قاری قرآن بودند و درواقع نوجوانی که پیش از آغاز سخنرانی امام چندآیه قرآن می خواند، دکتر اصفهانی هستند.

* گروه سرود شما پس از انقلاب هم به فعالیت خود ادامه داد؟

بله . پس از انقلاب کار را با محمدرضا شجریان، صبحدل و شاهنگیان در رادیو پیش بردیم . یکی از مواردی که مورد توجه قرار گرفت، ماجرای «ربنا» بود که از رادیو پخش می شد. بعد از انقلاب دیدیم جالب نیست پس از انقلاب هم ربنای سیدجواد ذبیحی که در دوران طاغوت میدان دار برنامه های مذهبی بود، همچنان پخش شود. لذا دوستان زیادی از جامعه مادحین و ذاکرین و قاریان قرآن از سراسر کشور فراخوان شدند تا آقای شجریان از آنها تست بگیرد ولی درنهایت آن چیزی که می خواستیم نشد . هیچ کدام ربنایی نخواندند که به عنوان ربنای انقلاب مورد پذیرش باشد. دست آخر به آقای شجریان گفتیم خودت بخوان. ایشان با اصرار خواندند و گفتیم همین را انتخاب می کنیم ولی خودشان گفتند خوب نشده و راضی نبودند. گفتیم پس یا دوباره از بقیه تست می گیریم یا شما دوباره بخوان . دوباره خواند و دومی مثل اولی خوب نشد و در نهایت همین ربنای معروفی که می شنوید به عنوان ربنای انقلاب مطرح شد که تا سالها شما از رادیو و تلویزیون آن را می شنیدید.



حاج حسین شمسایی (نفر اول از سمت چپ) در سمت رییس روابط عمومی دفتر آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری

*شما معاون تبلیغات حزب جمهوری هم بودید؟

بله . از ابتدای جمهوری اسلامی مرحوم رهبری مسئول تبلیغات حزب جمهوری بودند و من هم به عنوان معاون ایشان فعالیت می کردم. بعد از انقلاب به این صورت بود که باید بعد از راهپیمایی ها سرود انقلابی خوانده می شد. ما مدام شعر می خواندیم . این اشعار و مداحی ها را به اتفاق آقای ابراهیم اکبری که از اول همراه گروه سرود بودند در حزب سر و سامان می دادیم.  کارهای فراوانی در رابطه با انقلاب در این زمان و در حزب انجام دادیم. با آغاز دوران ریاست جمهوری رهبرانقلاب از حزب به ریاست جمهوری رفتم و 8 سال رییس روابط عمومی دفتر آیت الله خامنه ای و سپس معاون ارتباطات و نیز مراسم و اعطای نشان های دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی بودم.

*حاج آقا! از قبل از انقلاب بیاییم سراغ مداحی پس از انقلاب و به عنوان اولین سوال دوست دارم بپرسم این ماجرای عوض شدن مداحی ها و حرکت از سمت «شعور» به سمت «شور» و یا پاکتی شدن برخی مداحان از کجا شکل گرفت؟ قبل از انقلاب هم مداحان پول می گرفتند؟

قبل از انقلاب تنها به مداحان لباسی پول می دادند. یعنی مداحانی که تنها شغل و حرفه شان همین مداحی بود. مثلا مرحوم علامه جایی می رفتند، پول می گرفتند . حاج حسن آقای دولابی یا مرحوم دربندی اینها همگی پول می گرفتند چون حکم روحانیت را داشتند و کارشان هم فقط همین مداحی بود.

*یعنی این بزرگان هم تعیین می کردند که چقدر پول بگیرند؟

ابدا . هیچکس حتی به خودش اجازه نمی داد بگوید چقدر می خواهم. پولی که می گرفتند حالت هدیه و صله داشت . کسی نرخ تعیین نمی کرد. من در تمام این سالهایی که از خدا عمر گرفتم، نه دیدم و نه شنیدم که این آقایان به خاطر پول جایی رفته باشند.

*پس منشا این موضوع تعیین مبلغ  از کی و کجا بود؟

متاسفانه یکی از جاهایی که این موضوع را باب کرد، شهر کاشان بود. در کاشان بین هیئات دودستگی بوجود آمد و برای اینکه روی دست هم بلند شوند، مداح از تهران دعوت می کردند و پول های آنچنانی می دادند.

*خب چرا مداحان دیگر این رقم های آنچنانی را قبول می کردند؟

به هرحال رقم ها اغواکننده بودند. دوستان بانی هم تحت عنوان هدیه می دادند اما رقم بالا بود . آخر دهه که پاکت را می دادند، مداح می دید رقم قابل توجهی است . این باعث شد دیگران هم به این راه بیفتند. البته شاید جاهای دیگر هم این موضوع رواج داشته و فقط کاشان نبوده . حالا من چون کاشان را شنیده ام درباره آن حرف می زنم . چشم و هم چشمی ها و رقابت های سنگین در میان هیئات این شهر، متاسفانه باعث شد مداحان پاکتی بوجود بیایند.

*اما من هنوز جواب سوالم را نگرفتم که این شور خوانی ها از کی و کجا وارد مداحی شد؟

منشا این موضوع هم به کاشان برمی گردد یا به قبل ترها؟

نه . به قبل تر برمی گردد. به زمان دفاع مقدس. در جریان جنگ تحمیلی سامانه مداحی در ایران شکل دیگری به خود گرفت. آن زمان برای تهییج جوانان و تقویت روحیه مبارزه و حماسه در جوانها لازم بود اشعار حماسی و به قول معروف پرشور خوانده شود. لذا این ماجرای «شور» وارد مداحی شد. هرکس از هرجا رسید با همان صدایی که داشت می خواند و شور هم می خواند.

*منظورتان آقای آهنگران است؟ ما ایشان را به عنوان نماد حماسی خوانی در آن دوران می شناسیم

آقای آهنگران که از مداحان مخلص بودند و بسیار هم تاثیرگذار و فوق العاده بودند . مشکل از جایی آغاز شد که بقیه تصمیم گرفتند از روی دست ایشان تقلید کنند و هرچیزی دستشان می رسید می خواندند اما چون شرایط جنگ و دوران دفاع مقدس بود، کسی بهشان خرده نمی گرفت. یک مثالی بزنم: شما ببینید این سرود «کربلا کربلا ما داریم میاییم» این اصلا شعر نیست . حالا یک انسان خدمتگزار و شریف در جبهه ها به نام  "اکبر شریعت"  آمد و این را خواند اما بقیه ای که تقلید می کردند کار را خراب کردند والا مداحان زمان جنگ ما مثل آهنگران، حاج منصور ارضی، حاج سعید حدادیان، فخری و کویتی پور حضوری پرشور و شعور داشتند. اما یک عده آمدند که می خواستند ادای آن ها را دربیاورند و رقابت برای خواندن شکل گرفت . این برای جبهه خوب بود و هیچکس به آن خرده نمی گیرد و در آن دوران لازم بود.

*متاسفانه به نظر می رسد مراقبتی که باید می شد و نشد، مشکل ساز شد و بعضا شاهد معضلاتی در این حوزه هستیم.

بله متاسفانه. البته این موضوع مهمی است که بحث مفصلی را می طلبد و باید در یک مصاحبه جدا به آن پرداخته شود ولی به طور کلی می توانم بگویم این حوزه حوزه ای است که در آن هرکس بااخلاص کار کند، ماندگار است مثل آقای آهنگران که واقعا بااخلاص و اعتقاد می خواند یا دیگر افرادی که نام بردم که شور خاصی به جبهه ها می دادند. اینها هم اخلاص داشتند هم کار منظمی انجام می دادند و ماندگار هم شدند و امروز هم مداحان جوان و مخلص زیادی داریم. اما هرکس ذره ای غل و غش داشته باشد ممکن است برای مدتی هم سرزبان ها بیفتد و اسمی بهم بزند و جمعیت های زیاد برای مراسم هایش بیایند ولی مطمئن باشید این شرایط ماندگار نیست

*چاره کار چیست ؟ چطور می شود به همان فضای منبرها و مداحی های خالصانه و پاک و بی غل و غش برگشت؟

اولا باید توجه داشته باشیم که این مسائل، بحث های طلبگی و درون خانوادگی است و قطعا هرکسی با اخلاص و صفای باطن ذکر اهل بیت(ع) را بگوید ماجور است و نباید از این بحث ها سوء برداشت شود. حفظ حرمت ذاکر اهل بیت (ع)  واجب است اما از نظر کارشناسی باید مواردی را مطرح کرد. ثانیا باید رجوع کنیم به مداحان قدیم . مداحان قدیم با نام خدا شروع می کردند و بدون وضو وارد مجلس نمی شدند. با وضو روی منبر می رفتند و با رباعی و غزل پندآمیز و آیات و روایات قرآن در لباس نظم و شعر ادامه می دادند و بعد هم چندخط توسل شسته رفته منظم بدون حاشیه  بدون غل و غش .

یکی از بزرگان اهل علم به یکی از مداحان که از ایشان پرسیده بود خوب خواندم یا نه؟ گفته بود خوب خواندی ولی فلان جا را که خواندی، آقا بلند شد و رفت . این یعنی حضرات معصومین علیهم السلام در جلسات ما تشریف دارند . بعد چطور می توانیم در حضورشان دروغ بگوییم برای اینکه مجلسمان بگیرد؟ اینها باید پاسخ داده شود.

* به عنوان سوال آخر ؛ بفرمایید از نظر شما درحال حاضر مداح  تراز  انقلاب چه کسی است؟

مداح اهل بیت نباید به جامعه و مسائل پیرامون خود بی تفاوت باشد چرا که اهل بیت بی تفاوت نبودند و برای اقامه عدل و قسط قیام کردند. شعری در این باره هست که:

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

نه ظلم کن به کسی نی به زیر ظلم برو

که این مرام حسین است و منطق دین است

این منطق مداحی انقلابی است که با تمسک به آن در انقلاب و جنگ به پیروزی رسیدیم و انقلابمان تداوم دارد. مداح نباید به استکبار جهانی و ظلم های عالم چون یمن و بحرین و نیجریه بی تفاوت باشد.

*می توانید به طور شاخص از مداحان انقلابی اسم ببرید؟

همه مداحان ما خوب هستند ان شاء الله! اصلا ما مداح غیرانقلابی نداریم و کسی که غیر انقلابی باشد منطق کسی که برای او می خواند را درک نکرده است.


گفت و گو از سمیه پارسادوست

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین