عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۹۹۴۱
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۹
مقتل‌خوانی به روایتی دیگر؛ روز نوزدهم
تاریخ نفر به نفر همراه اسیران بوده، براى‌شان رکاب گرفته، زانو گذاشته و سوار بر اسب‌شان کرده، افسار شتر کشیده و کنارشان ایستاده. تاریخ همان وقت که دست بر گردن اسب‌ها مى‌کشیده و افسار شترها را به دست داشته، از میان شمشیر بسته‌هاى نگهبان کاروان، چشم‌هایى را شناخته و دست‌هایى را به یاد آورده که چند ماه پیش نامه دعوت نامه مُهر کرده بودند و چشم به راه همین کاروان نشسته بودند.
عقیق:محمدرضا جوان‌آراسته: تاریخ کاروانى از اسب و شترهاى آماده را در کوفه دیده. زنجیرها و غل‌ها را دیده که آورده‌اند و دست‌هاى بسته امام را بندِ دوباره زده‌اند، دست‌ها را آویزان گردن کرده‌اند و بر اسبى نشانده‌اند. دیده تیغ آورده‌اند و از مردها هر که بوده، سر تراشیده‌اند. در میانه زندان، همان وقت که اسیر به اسیر آماده سفر مى‌شدند، از کسى شنیده که نامه یزید سخت بوده، خواسته تا همه را با رنج و زحمت، سمت شام بفرستند، خواسته تا به هر شهر و قریه‌اى که مى‌رسند، راه از میانه بازار انتخاب کنند و بچرخند و کاروان اسرا را نمایش دهند. تاریخ نوشته ابن‌زیاد جمعى را همراه و نگهبان کاروان کرد و شمر را هم همراهشان فرستاد.

تاریخ ننوشته اما شمر که آمد، روز عاشورا دوباره زنده شد، باز همه دیدند که ظهر شده، گرم شده، باز لب‌هاى همه تشنه شد، باز انگار چشم‌هاى همه به قدم‌هاى شمر افتاد، باز انگار هوا تار شد، انگار زمین لرزید.

تاریخ نفر به نفر همراه اسیران بوده، براى‌شان رکاب گرفته، زانو گذاشته و سوار بر اسب‌شان کرده، افسار شتر کشیده و کنارشان ایستاده. تاریخ همان وقت که دست بر گردن اسب‌ها مى‌کشیده و افسار شترها را به دست داشته، از میان شمشیر بسته‌هاى نگهبان کاروان، چشم‌هایى را شناخته و دست‌هایى را به یاد آورده که چند ماه پیش نامه دعوت نامه مُهر کرده بودند و چشم به راه همین کاروان نشسته بودند.

با نگاهی به مقتل مقرم

منبع:فردا


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین