عقيق: حجت الاسلام حبيبالله فرحزاد 55 ساله است. منبر رفتن به طور رسمي را حدود 20 سال قبل شروع كرده است و حالا از خطيبان و واعظان شناخته شده مملكت است كه خيلي از جوانها طرفدار منبرهاي ايشان هستند. حاج آقا فرحزاد 12ساله بوده كه وارد حوزه شده، و نزد اساتيد درسش را ادامه داده است و در ميان اساتيد او ميتوان از عارف بزرگ آيت الله بهاالديني نام برد. چند و چون منبر رفتن ، كاركردهاي منبر و نيازهاي منبري موضوع اصلي گفتگوي ما با حاج آقاست.

شما دقيقا از چه زماني منبر را تجربه كرديد؟
منبرهاي اول من به قبل از انقلاب برميگردد، تقريبا نوزده سالم بود، خدا رحمت كند مرحوم شهيد جابريان را. ايشان در جذب مبلغين به مناطق محروم بسيار موفق بودند، بنده و تعدادی دیگر را به استان فارس و منطقه فيروزآباد بردند و آنجا روستاهايي بود كه قبل از انقلاب شايد روحاني نديده بودند. آنجا اولين منبري بود كه داشتم و حدود 5 سال محرم و صفر و ماه رمضان آنجا بودم؛ آنجا منطقه بكر و دست نخوردهای بود و ما از صفر شروع كرديم. بيشتر از تأثير منبر، نفس حضور روحاني كه آنجا رفت و آمد داشت خیلی تاثیر داشت. از مسائل ابتدايي شروع كرديم، نماز جماعت ياد آنها ميداديم، قرائت ياد آنها ميداديم.
بعضي معتقدند كه طلبه از همان سالهاي اول و دوم طلبگي بايد وارد عرصه تبليغ شود، شما با اين موضوع موافقيد؟
نه، مگر كارهاي تبليغي غيررسمي، مثلا بتواند با خردسالان و نوجوانان سروكار داشته باشد و مسائل ابتدايي را به آنها آموزش دهد. ولي در عرصه تبليغ رسمي بايد شرايطي فراهم باشد.
چه شرايطي؟
اگر بخواهيم مفصل در اين مسئله وارد شويم، يكي از شرايط بسيار مهم اين است كه واقعا بنيان علمي و ايماني و تقواي طلبه خيلي بالا باشد. چون كسي كه در عرصه تبليغ قرار ميگيرد، الگوی ديگران ميشود. چنین فردی طبق آیه قرآن باید از يك خشيت و تقواي فوقالعادهاي برخوردار باشد، فقط از خدا بترسد و خدا را در نظر بگيرد؛ اين يكي از شرايط اساسي و بنيادي است. یعنی یک مبلغ خودش باید واقعا خدا ترس باشد تا بتواند در ديگران تقوا و ايمان ايجاد كند.
اگر مبلغ اين ويژگي را نداشته باشد، چه اتفاقي ميافتد؟
دقيقا برعكس نتيجه ميدهد، يعني يك حالت زدگي در مردم ايجاد ميكند. يك كلام بسيار زيبايي از آيتالله سيستاني كه خدا حفظشان كند هست كه يكي از بزرگان قم، وقتي در نجف خدمت ايشان شرفياب شدند فرموده بودند: عموم مردم دينشان را از چه طريقي ميگيرند؟ يعني بيش از 90 درصد مردم از روي تحقيق و پژوهش نميآيند ببينند در دنيا كدام دين افضل دينهاست و در ميان مذاهب، كدام مذهب افضل است؟ ممكن است يك پژوهشگر يا استاد دانشگاه يا محقق اين كار را بكند، ولي عموم مردم دينشان را از رفتار علما و مبلغين ميگيرند؛ يعني رفتار يك عالم، يك مبلغ، يك روحاني مهم است. ميبينند اين روحاني واقعا از خدا ميترسد، واقعا دروغ نميگويد، واقعا خيانت نميكند، واقعا هفتاد سال زندگي كرده و به ناموس مردم نگاه نكرده است، اين خود، تبليغ عملي است و قطعا اثر دارد. عموم مردم واقعا اعتقاد به خدا، معاد و اهلبيت عليهمالسلام را از طريق رفتار علما و روحانيون و مبلغين ميگيرند.
حتي شنيده ام تقليد در اصول دين، اگر به اين نحو باشد، ايراد ندارد.
هيچ ايراد ندارد، چون واقعا اعتقاد دارد؛ يعني براي او جا افتاده است و يقين شده است. يعني هفتاد سال، نود سال. مثل آيتالله بهجت را به چشم ديده است و برايش قيامت باور شده است، خدا را باور كرده؛ اين حتي از دليل و برهان هم محكمتر است. ما افراد عوامي داريم كه شايد يك دليل و برهان براي معاد نتوانند بياورند، ولي چنان اعتقادي به خدا يا حضرت اباالفضل يا اهلبيت عليهمالسلام دارند كه با هيچ چيزي نميتوان اين اعتقاد را از او گرفت و شايد ايمان و استدلالش قويتر از بقيه هم باشد. يعني ديده و شهود كرده است. معجزه ديده، كرامت ديده، يا افراد برجستهاي را ديده كه واقعا دين را با عمل به اينها فهماندهاند. پيامبر صلياللهعليهوآله واقعا با عمل و رفتارش جامعه خود را متحول كرد. والّا شما بالاترين كتابهاي آسماني را بياوريد و خودتان داراي خلق و خوي الهي نباشيد اثر منفي دارد. بنده معتقدم چه رفتار علما و روحانيون يا محققين و چه آنهايي كه در رأس و در چشم و نظر هستند، ميتواند مردم را بيدين، دينگريز و دينزده كند يا اين كه جذب دين كند. اينها خيلي مهم است. و لذا يكي از شرايط ويژه و مخصوص براي مبلغين را در اين ميبينم كه فعل او، قول او را تایید کند. اگر گفتار او با رفتار او همخواني داشته باشد. ما نمونههايي داشتيم مبلّغي كه يك ماه در مورد اخلاص صحبت كرده، ولي مثلا او را تحويل نگرفتهاند يا از نظر مادي به او رسيدگي نكردهاند، با اهل محل دعوا كرده، در حالي كه يك ماه درباره اخلاص صحبت كرده بوده!
مبلغين ما بيش از زحماتي كه براي منبر و محتوا و مطالب منبر ميكشند بايد براي رفتار خود بكشند، طبق روایتی از امام علی علیه السلام، بهترين انسانها براي مردم آنهايي هستند كه اول خير به خود ميرسانند، خودشان واقعا متدين باشند، با تقوا باشند، با ايمان و با اخلاص باشند، زیرا قطعا اثر آن بيشتر است. در سفري خدمت آيتالله بهاءالديني به اصفهان رفته بوديم، يكي از دوستان ما حاج آقاي شوشتري از آيتالله بهاءالديني پرسيدند: كتابي درباره اخلاق و عرفان به ما معرفي كنيد. آيتالله بهاءالديني مكثي كردند و پاسخ خيلي زيبايي دادند و فرمودند: راه انبياء، عرفان عملي و اخلاق عملي است. ما معمولا فكر ميكنيم كه عرفان و اخلاق، نظري است و بايد تئوريپردازي كنيم و از اصطلاحات و الفاظ و كلمات استفاده كنيم در حالی که اینگونه نیست. شما اگر ميليونها سال درباره اخلاق صحبت كني و كتاب بنويسي، تا خودت مودب به آداب اخلاقی نباشي و آن را لمس نكني و مزه نكني به هيچ كجا نخواهي رسيد.
شما در منبر براي خود سَبكي داريد؛ آيا از اول همينطور منبر ميرفتيد؟ يعني زماني كه فيروزآباد هم منبر ميرفتيد با همين سبك و سياق بود، يا نه، به تدريج شما در منبر رفتن صاحب سبك شديد؟
در منبرهاي اوليه من تجربيات زيادي نداشتم و شايد به اين سبك نبود. خيلي سادهتر بوده، حتي كاغذ مينوشتم يا دفتر ميبردم و چه بسا از رو ميخواندم.
يعني منبری داشتيد كه كل آن را از روي متن بخوانيد؟
كل آن را كه نه، ولي خب بعضي از روايتها و حديثها را شايد مينوشتم ولي تدريجا بر اثر ممارست به تجربياني دست پيدا كردم و طبعا هركسي تجربه يافته بهتر ميشود.
شما کار افرادی كه يادداشت و نتبرداري ميكنند و از روي نوشته ميخوانند را خوب نميدانيد؟
بلاشك اگر بتوانند ننويسند بهتر است. شما ببينيد ما اينهمه حافظ قرآن داريم، حافظ نهجالبلاغه داريم...منظورم براي آيات و روايات نبود، اين كه بعضيها نتبرداري ميكنند كه در واقع از مدار و مسير منبر خارج نشوند.
اگر بتوانند از حافظه خود بيشتر استفاده كنند بهتر است. چه شعرا، چه مداحها و چه سخنرانان اگر از حفظ بخوانند قطعا بهتر است؛ ولي ما ايراد هم نميگيريم و افرادي كه از روي نوشته بخوانند كه مطلب را گم نكنند اين ايراد را نميبينيم ولي حفظ كردن را بهتر ميبينيم.
از چه زمانی منبرهاي شما شلوغ شد؟ البته وقتي با اهل منبر كه به جايي رسيدهاند صحبت ميكنيم، ميگويند فرقي نميكند مخاطب دو نفر باشد يا دو هزار نفر، و شايد هم سرّاين كه به جايي رسيدهاند، همين خلوص باشد ولي از چه زماني منبرهاي شما به اين صورت شلوغ شد؟
شايد حدود پانزده، شانزده سال قبل بود كه كسي ما را نميشناخت و دعوت هم نميكرد. من اهل اين نبودم كه بروم خودم را در معرض قرار دهم و يا به مؤسساتي كه اعزام مبلغ ميكردند پيشنهاد بدهم. حدود پانزده يا شانزده سال قبل بود كه حرم مطهر حضرت معصومه سلاماللهعليها من را دعوت كردند و من ايام ماه رمضان آنجا منبر رفتم و اين منبر از طريق راديو هم پخش ميشد. از آن زمان منبر من خيلي اوج گرفت و بيشتر افراد من را شناختند؛ چه در استان قم و چه در شهرستانها و از همان زمان صداوسيما بعضي از مراسمها و سخنرانيهايم را پخش كرد، بيشتر توانستم با مردم ارتباط برقرار كنم. من خودم نميدانستم كه خارج از كشور هم طرفدار داريم. من يكي، دو سفر به مشهد مشرف شدم، دوستاني كه آنجا هستند، بخش اينترنتي از حرم دارند و چند جلسه براي پاسخ به سوالهايي كه از طريق اينترنت مطرح ميشود حاضر شدم، وقتی مجري اعلام كرد كه فلانيآمده است، براي من واقعا جاي تعجب بود كه ديدم از آمريكا، آلمان و كشورهاي مختلف تماس ميگرفتند و سؤالاتي ميپرسيدند و با شگفتي ميگفتند شما همان فرحزاد هستيد؟ گفتم: بله، از كجا من را ميشناسيد؟ گفتند که آستانه مقسه حضرت معصومه و مسجد مقدس جمکران سخنرانيهاي شما را در سايت گذاشتهاند؛ از اين طريق استفاده كردهايم و تشكر ميكردند و ميدانستند كه من شاگرد مرحوم آيتالله بهاءالديني و مرحوم آقاي دولابي هستم و اصرار داشتند كه از شرح حال آن بزرگان براي آنها بگويم. من خودم فكر ميكردم همان محدودههايي كه منبر ميرفتيم ما را ميشناختند، ولي ديدم واقعا در كشورهاي مختلف رصد ميكنند و منبرهايي را كه محتوا و مطلب داشته باشد و تأثيرگذار باشد پيگيري ميكنند.
در واقع شما نقش رسانههاي عمومي مثل صداوسيما و سايتهاي اينترنتي را در نشر منبرهاي ما خيلي مؤثر ميدانيد؟
بله، خيلي مؤثر است، ولي حضور در منبر به صورت چهره به چهره تأثير خيلي مهمتري دارد. چون بعضيها دعاي ندبه را فقط پاي تلويزيون ميشنوند يا شبهاي قدر هم همينطور. مثلا برنامههاي مهديه تهران را خيليها از طريق اينترنت ميبينند. براي آنهايي كه به حضور دسترسي ندارند عيب ندارد، ولي اينها باعث از بين رفتن روش چهره به چهره و ديدن طرف مقابل به صورت مستقيم نشود. برداشت زنده اثر ديگري دارد.
تفاوت اين روشها در چيست؟
تفاوت در اين است كه آن موقعي كه انسان در جلسه است و طرف را ميبيند، خيلي اثر بهتري دارد. مثل اين كه من خود شما را ببينم يا عكس شما را ببينم. عكس شما نبايد باعث شود من خود شما را نبينم. مرحوم آقاي دولابي را خدا رحمت كند، شخصي عكسهايي را از ايشان گرفته بود و ميگفت چقدر عكس شما زيباست! مرحوم دولابي هم گفتند: من خودم اينجا نشستهام و اين عكس من است. يعني عكس من باعث نشود من را فراموش كني. خيلي اوقات بعضي از دوستان ما يا فرزندان ما يا نزديكان ما وقتي در صداوسيما تصوير ما پخش ميشود، ما را خوب نگاه ميكنند. من ميگويم من خودم اينجا هستم و آن عكس و تصوير من است. يك آقايي ميگفت ما به فتوكپي ميچسبيم و اصل را رها ميكنيم.
پس به نظر شما همين منبري كه از آن تعبیر به منبر سنتي می شود، بايد حفظ شود. بعضيها ميگويند دوره اينها گذشته است! نظر شما چيست؟
نه خير، بنده معتقدم همين منبرهاي سنتي و مداحيها و شعر خواندنها به طريقه سنتي بايد حفظ شود و بنده معتقدم اينها از همه شبكههاي ارتباط جمعي تأثير بيشتري دارند و ميتواند مفاسد آنها را خنثي كند، جلوي هجمههاي فرهنگي را بگيرد و من واقعا به مجله شما و ديگر رسانههايي كه ميتوانند با جوانها ارتباط برقرار كنند توصيه ميكنم همين مجالس سنتي را احياء كنند. الان ما بعضي از شهرها را داريم كه نوار بعضي از آقايان را به عنوان دعاي ندبه و سخنراني و ... ميگذارند! و اصلا روحاني و مداح دعوت نميكنند.
واقعا؟
بله، در گيلان يكي از دوستان ما ميگفت در يكي از شهرها بيست، سي سال است كه نوار سخنراني آقاي كافي را ميگذارند. اين خوب است، من نميگويم اين كار ترك كنند. ولي وقتي يك انسان به صورت زنده بيايد و صحبت كند يا يك مداحي قوي بيايد، خيلي فرق ميكند. آن شخصيتي كه آدم وارسته، با تقوا و با ايماني باشد، حضور او و ديدار او مؤثر است. مثل اين كه شما مقام معظم رهبري را از تلويزيون ببينيد یا از نزدیک ببینید. مثلا وقتی ايشان كرمانشاه تشريف داشتند، آنهايي كه از نزديك ايشان را ميدیدند چقدر ذوق و شوق داشتند؟ ديدار نزديك و چهره به چهره يك تأثيري دارد كه در وسائل ديگر نيست.
بسيار خوب، الآن نهاد "منبر" تقريبا منحصر در در روحانيون ارجمند است، يعني صنف حوزه پرچمدار و علمدار منبر در كل كشور هست؛ به نظر شما در خودِ نهاد حوزه، یعنی سازمان و مديريت حوزه، منبر و منبري چه جايگاهي دارد؟
بله، اينجا واقعا جاي گلايه هست كه در حوزههاي ما به مبلغين و گويندهها جايگاهي كه بايد اعطاء شود، نشده است. در حوزههاي ما بيشتر به مسائل علمي و پژوهشي و آموزشي تأكيد شده و بيشتر هم روي رشته فقه و اصول تأكيد شده است. ولي به رشتههاي كلامي، رشتههاي عرفاني، رشتههاي اخلاقي آن بهايي كه بايد داده شود نشده است. مرحوم آيتالله بهاءالديني فرمودند: اصولالدين و علم كلام و معارف به مراتب مهمتر است، چون اصول دين است. بعضي هستند كه در فروع دين مجتهدند، ولي در اصول دين مقلدند. يعني در فقه خيلي ميدانداري ميكنند، ولي در مسائل عرفاني و مسائل اخلاقي يا اصول دين وا ميمانند. در صورتي كه آن اصل است. ما گاهي اصول را آنقدر اهميت ندادهايم، مثلا تفسير قرآن و خود قرآن را اهميت ندادهايم و فقط به احكام چسبيدهايم و به فروعات چسبيدهايم. اين گلايه هست. به نظر من مباحث عرفاني و اعتقادي در حوزه يك مقداري كمرنگ است و بايستي پررنگتر شود. و عرفان عملي و تهذيب عملي باشد، ما متاسفانه در حوزه روي مسائل علمي و آموزشي بسيار سرمايهگذاري كردهايم كه اين ايرادي ندارد، ولي بنده معتقدم پا به پاي اينها بايد كنار آن "يزكيهم و يعلمهم الكتاب" باشد، ما هرچه كه در مكتب خود ضربه خوردهايم از عالمان بيعمل بوده است. عالماني كه سواد بالایی داشتهاند و توانستهاند عدهاي را جذب كنند ولي چون خودشان آن تقوا و تزكيه نفس را نداشتهاند، اثر منفي روي افراد داشتهاند. بنده معتقدم كه هم بحث اخلاق و تزكيه در حوزه، بحث جنبي شده و كنار قرار گذاشته شده است و يكي از آن موضوعات هم بحث تبليغ و مبلغ است. كه اصلا اگر مبلغين نباشند، اين زحماتي كه مدرسين و مراجع ما در قم ميكشند چطور منتقل ميشود؟ يعني واقعا همه انتقال اين مسائل چه در شهرهاي كلان و چه در روستاها و جاهاي مختلف به وسيله مبلغين و وعاظ است و اگر اين بزرگواران نباشند، واقعا دين به مقصد و به مردم نخواهد رسيد. اينها اينزحمت را ميكشند..
ولي با اين حال جايگاه لازم را ما در حوزه نميبينيم.
نميبينيم و نيست؛ تبليغ و تشويق و امكاناتي كه در اختيار آنها بگذارند نيست. مثلا يكي از گلايههاي ما اين است كه ما يك جغرافياي تبليغي نداريم.
بعضيها وقتی با آنها تماس ميگيرند، ميگويند فلان مبلغ را به حساب ما واريز كنيد تا ما بياييم!
كار بسيار اشتباهي است؛ من معتقدم هم ميزبانها بسيار اشتباه ميكنند كه سراغ اينها ميروند. مرحوم آقاي دولابي ميفرمودند: بعضي از گويندهها يا روضهخوانها يا مداحها ميگويند به بركت اهلبيت عليهمالسلام ما خانه داريم، به بركت اهلبيت عليهمالسلام زندگي مرفهی داريم. ايشان فرمودند: اين چه حرف زشتي است شما ميزنيد؟ آن يهودي بيدين كه بيش از شما و صد برابر شما دارد. آيا برداشت شما از امام حسين عليهالسلام و از اهلبيت عليهمالسلام همين خانه و ماشين و زندگي است؟ اين خيلي حرف بدي است. هيچوقت دين و مذهب را وسيله ارتزاق دنيا و ماديات نبايد قرار دهيم و اين صدمه بزرگي است كه اگر مقصد بهترين سخنران و بهترين مبلّغ و مداح، پول و دنيا باشد، هيچ اثري ندارد و بلكه اثري معكوس باشد.
اگر بخواهيد به نمونههایی از منبرهایتان که تبديل به يك خاطره شيرين شده باشد اشاره کنید، موردی هست؟
نمونههايي هست، افرادي كه بعد از منبر آمدهاند و از ما تشكر كردهاند؛ از اين كه منبر ما سرنوشت آنها را عوض كرده است، مثلا زماني يك جواني آمد و گفت: من آمده بودم زيارت حضرت معصومه سلاماللهعليها، ولي صداي شما در حياط مسجد اعظم پخش ميشد و شما درباره مباحث خانوادگي صحبت ميكرديد؛ و من عزم جدي داشتم از خانمم جدا شوم، اما صحبتهايي كه از بيرون پخش ميشد، من را جذب كرد؛ و من پاي منبر شما آمدم و با مباحثي كه مطرح كردي، عوض شدم و باعث شد دست از جدايي و طلاق بكشم و به زندگي خود ادامه دهم و زندگي من عوض شد. از اين نمونهها زياد بوده است.
آقاي فرحزاد، مهمترين علت موفقيت شما در منبر چيست؟
فكر ميكنم دو، سه نكته رمز موفقيت بوده است؛ يكي اين كه ما از اوائل طلبگي با قرآن و حديث خيلي مأنوس بودهايم و مباحثه روايي داشتهايم. در مباحثه روايات سعي ميكرديم روايات را جمع كنيم و نتبرداري و موضوعبندي و دستهبندي كنيم كه در مواقع خاص از آن روايات استفاده شود. لذا سعي بنده اين است كه در منبرهايم از روايات اهلبيت عليهمالسلام و از قرآن و تفسير قرآن زياد استفاده كنم. خودم خوب نيست اين نكات را بگويم، ولي يكي از بزرگان اخيرا ميگفت: منبر شما مثل گوشت لخم ميماند؛ يعني آشغال زياد ندارد، يعني دست مردم محتوا ميدهد كه اين يك رمز است. الآن هم كه در سايتها منبرهاي من را گذاشتهاند، يكي منبرهاي من و يكي هم منبرهاي آقاي دكتر رفيعي بيش از همه مخصوصا براي اهل تبليغ بازديدكننده دارد. چون اين منبرها مطلب دارد و يا داستان است، يا حديث است، يا لطيفه است، يا طنز است و يا تاريخ است و حاشيه نميرويم. مثلا بعضيها يك حديث ميخوانند و نيم ساعت روي آن مانور ميروند و صحبت ميكنند؛ روي حديث ميتوان 5 دقيقه يا 10 دقيقه صحبت كرد، ولي اضافهتر شرح زيادي است. پس يكي از رموز محتواست، يكي اخلاص است که البته می خواهم در مسير اخلاص باشم و قطعا به اخلاص كامل نرسيدهام. اخلاص خيلي مهم است. يكي هم بنده معتقدم كه گوينده بايد مستمع را دوست بدارد و خيرخواه و دلسوز او باشد. ما حديث داريم امام جماعت و مأمون اگر همديگر را دوست نداشته باشند، نماز جماعت آنها از سقف بالا نميرود. هم گوينده بايد مستمعين را دوست داشته باشد و خيرخواه و دلسوز آنها باشد و هم مستمعين بايد گوينده را دوست داشته باشند. و لذا توصيه ميكنيم پاي منبر گويندهها و مداحهايي كه دوستشان نداريد نرويد. چون اين اثر خوبي ندارد. آنهايي كه انسان دوست دارد و به آنها عشق دارد، آنها اثر خيلي خوبي دارد.
شما به حضرت آيتالله بهاءالديني و ارتباط هایتان با ایشان اشاره کردید. ارتباط با استاد چقدر در توفیق منبر مؤثر است؟
بسيار مؤثر است. مرحوم آقاي قاضي فرمودند: كسي چهل سال زحمت بكشد، يك استاد ورزيده پیدا کند. در اين چهل سال هيچ ضرر نكرده است، چون راه چهل ساله را ممكن است استاد يك شبه به او تعليم بدهد. تمام كارهاي دنيا از طريق استاد انجام ميشود. تبليغ هم همينطور است. آدم منزل بزرگان و علما برود، آنها نكات ظريف و مهمي را تذكر ميدهند. مرحوم آيتالله مجتهدي در تهران فرموده بودند: ما سخنران زياد داريم، ولي واعظ كم داريم. سخنران در عين حالي كه سخنراني ميكند، بايد واعظ هم باشد؛ يعني موعظه كند. مردم را زير و رو كند و تأثير داشته باشد. سخنران صرف اين كه يك مطالب علمي را ارائه بدهد، نباشد.
منبع: ماهنامه خيمه