عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۰۹۵۲
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۱
حجت الاسلام قائم مقامی:
حجت الاسلام قائم مقامی، استاد حوزه گفت: منشاء اولیه علوم انسانی و دیگر علوم به جهان بینی و عقاید یا همان الهیات باز می گردد که در مرحله بعد به ایدئولوژی، فرهنگ و سیاست تبدیل می شود.
عقیق: انقلاب اسلامی در کنار همه تحولات سیاسی و تغییراتی که در موازنه قدرت جهانی رقم زد از نظر فکری و فرهنگی نیز چشم اندازی خاص برای ایران ترسیم کرد به گونه ای که دیگر علوم انسانی وارداتی برای رسیدن به این افق کلان کارآمد نبوده و تولید علوم انسانی اسلامی به عنوان نرم افزار این انقلاب با داعیه تاثیرگذاری جهانی و تمدن سازی، لازمه آن است. از این رو و به مناسبت فرا رسیدن ایام دهه فجر انقلاب اسلامی با یک استاد و کارشناس درباره ارتباط تحول علوم انسانی با پیشبرد اهداف انقلاب به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن را می خوانید:

حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد قائم مقامی، استاد حوزه و دانشگاه درباره تاثیرات علوم انسانی به عنوان نرم افزار فکری بر پیشبرد اهداف یک جامعه گفت: علوم انسانی نقش بسیار مهمی در مقولات فکری و معرفتی و کُنشی و واکنشی انسان در ابعاد فردی و اجتماعی دارد. ما معتقد هستیم که منشاء اولیه علوم انسانی و دیگر علوم حتی علوم طبیعی به جهان بینی و عقاید یا همان الهیات باز می گردد که در مرحله بعد به ایدئولوژی، فرهنگ و سیاست و … تبدیل می شود.

وی اظهار کرد: وقتی با وقوع انقلاب اسلامی به عنوان تحولی عظیم در جهان بینی و فرهنگ مواجه شدیم در مرحله بعد به واسطه این تحول نظام، در مهم ترین شاخه علوم انسانی یعنی سیاست نیز تحول ایجاد و تئوری حاکمیت دینی مردمی عرضه شد، یعنی ما حرف جدیدی زدیم و گفتیم آنچه تا کنون به عنوان حکومت رایج بوده، جوابگوی نیاز بشر نیست و دارای نقص است.

حجت الاسلام قائم مقامی ادامه داد: بنابراین، باید به موازات سیاست در عرصه های اقتصادی، جامعه شناسی و تاریخ و ... نیز تحول رخ دهد البته این تحول از ابتدای انقلاب تا کنون با مقاومت هایی به ویژه در دانشگاه که علوم انسانی غربی در آن رواج دارد، مواجه بوده است.

مولف «سیری در معنویت اسلامی» با تاکید بر لزوم دانستن تعریف علوم انسانی قبل از تحول آن بیان کرد: غرب علوم انسانی را از علوم الهی جدا می داند و می گوید علم الهی، انسانی نیست و علم انسانی نیز الهی نخواهد بود در حالی که از منظر اسلام، منشاء و کانون علوم انسانی، علم الهی و جایی است که انسان وحی را دریافت کرده است، از اینجا او را می بینیم که به صحنه آمده و معارف و حقایق الهی را دریافت می کند، از این رو، ما انسانی ترین علم را الهی ترین علم می دانیم.

وی ابراز کرد: این تعریف، علم را با آنچه غرب از دین در نظر دارد کاملا متفاوت می کند، باید توجه داشت علوم انسانیِ غربی دین را در عرض دیگر پدیده ها می داند در حالی که ما دین را مُهَیمِن بر دیگر پدیده ها می دانیم، حتی ما تردید داریم که بین علم طبیعی و عقاید و ایدئولوژی مرزی باشد؛ بنابراین، جای بازنگری، اصلاح و تغییر علوم انسانی غربی وجود دارد.

مولف «اومانیزم پنهان و ادوار اربعه» با اشاره به زمینه سازی های انقلاب اسلامی برای تغییر و تحول در علوم انسانی تاکید کرد: به واسطه انقلاب، در مهم ترین شاخه علوم انسانی یعنی سیاست و فلسفه حکومت بر انسان تغییر ایجاد شد، اگر جامعه ای بتواند در این شاخه حرف جدیدی داشته باشد در دیگر شاخه ها همچون جامعه شناسی، روانشناسی و … به عنوان زیرمجموعه این شاخه اعظم نیز باید به تبع آن تغییراتی را رقم بزند.

وی ادامه داد: وقتی انقلاب اسلامی این فلسفه مدیریت نوین را عرضه می کند که ابداعی نبوده بلکه ریشه کهن دارد و مغفول مانده می گوید انسان را خدا و انسان می توانند اداره کنند یعنی نه دموکراسی به تنهایی توان اداره انسان را دارد چنانکه غرب ادعا می کند و نه تئوکراسی از پس آن بر می آید، بلکه بنابر دیدگاه انقلاب اسلامی این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، یعنی اگر حکومت از آنِ خدا است، مردم نیز باید در عرصه باشند آنهم توده های مردم کمااینکه حاکمیت مردم نیز بدون حاکمیت خدا محقق نمی شود.

حجت الاسلام قائم مقامی ابراز کرد: وقتی چنین تحولی در عرصه سیاست آن هم در کلان ترین سطح رخ داده است، انتظار می رود در جزئیات هم تسری بیابد؛ باید توجه داشت چالش بزرگ انقلاب اسلامی ما همین است که بعضا آنچه در کل محقق شده به جزئیات سرایت نکرده است در حالی که باید آنچه در کل رخ داده در فروع و جزئیات هم تسری بیابد.

بنابر گفته این استاد حوزوی برای مثال آنچه در مقام ولایت به عنوان عالی ترین مقام نظام محقق شده، در مقامات پایین تر حتی مدیران جزء هم باید تسری بیابد البته در حد و اندازه آن فرد، یعنی اهل عبادت و تقوا باشد و پُست را وظیفه بداند نه مایملک خود و بتواند حتی برای فرد زیردست خود باید امام باشد. در قضیه علوم انسانی هم این مسئله صادق است و آنچه رهبری در حوزه تحول علوم انسانی تاکید دارند با این هدف است.

وی با بیان اینکه تحول علوم به معنای کنار گذاشتن همه دستاوردهای علوم انسانی رایج نیست، گفت: برنامه و هدف انقلاب در این باره، انتقاد و عرضه به ملاک اعظم است و می گوید دستاوردهای علمی، عقلی و تجربی بشر که در آن صواب و خطا، حق و باطل و درست و نادرست وجود دارد باید به این ملاک اعظم عرضه و با آن سنجیده شود.

حجت الاسلام قائم مقامی با اشاره به برخی اموری که ما از غرب گرفته ایم، تصریح کرد: قوای سه گانه، مجلس، برگزاری انتخابات و قانون اساسی از جمله اموری است که ما با نگاه به غرب ایجاد کردیم و کارایی های مثبتش را در نظر گرفتیم در علوم انسانی هم باید چنین باشد یعنی آنچه صحیح و کاربردی است را گرفته و خطاهایش را حذف کنیم که البته این محقق نمی شود مگر با سنجش آراء و دیدگاه ها از طریق وحی.

وی درباره نقش نرم افزاری علوم انسانی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی همچون تمدن سازی بیان کرد: انقلاب اسلامی مراحلی دارد همچون تاسیس و در گام بعد تحقق و اجرا. تمدن، اجرای فرهنگ و ایدئولوژی است و ما اکنون در مرحله تصرف هستیم چرا که اندیشه انقلابی و ولایی تاسیس شده و برای استقرار آن باید اصول در جزئیات نیز پیاده شود.

حجت الاسلام قائم مقامی علوم انسانی را در این باره دارای نقشی بسزا دانست و افزود: اگر قرار باشد دانشگاهیان ما، مدیران آینده کشور باشند باید فکرشان صحیح باشد، اگر قرار باشد فکر غربی به آنها خط بدهد چطور می توانند منویات اسلام را در جزئیات پیاده کند؛ از این رو، پیاده سازی اسلام به علوم اسلامی نیاز دارد.

به گفته این مدرس حکمت اسلامی، سیاست، رفتارها و دیدگاه های غرب بر مبنای دینی است که به آن اعتقاد دارد، جالب آنکه پشت همه این کُنشها و واکنشها می توان دین را دید چراکه دین پدیده ای مُهَیمِن و مسلط است و غرب هم علی رغم ادعای سکولاریستی و تلاش برای کنار نهادن دین از سیاست، خود هرگز چنین نکرده است و حتی در دنیای مدرن، نگاه غیرسکولار خود را نشان داد و ثابت کرد که رفتارهایش دینی است اما دینی به صلاح خود که از نظر ما منسوخ است ولی اهداف یهودیت و مسیحیت را دنبال می کند.

حجت الاسلام قائم مقامی تاکید کرد: جالب آنکه سیاستها، هنرها و حضور غرب در شرق نیز بر همین مبناست و خطوط اعتقادی را می توان در آنها یافت و بر همین اساس است که غرب ادعای حاکمیت جهانی کرد و از همین جا هم بحرانهایش شروع شد یعنی از وقتی غرب ادعای حاکمیت جهانی کرد اما چون مجهز به اندیشه و حکمت جهانی نبود و جهان را نمی شناخت، دچار بحران شد که این برخلاف اسلام ناب و آموزه های اهل بیت (ع) است که کاملا جهانی و انسانی بوده و قابلیت جهانی شدن را دارد.

وی در پایان سخنانش ابراز کرد: در نتیجه این نقیصه، غرب دچار بحران شد و چه بحرانی بالاتر از اینکه حاکمیتی یهودی مسیحی به دنیای اسلام وارد شود و روی منابع دینیِ اسلام دست بگذارد!؟.


منبع:مهر


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین