عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۶۶۹۲۹
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۹
گفتاری از آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)
عزت این است که انسان در برابر باطل سر فرود نیاورد و در دل ‌ها پایگاه داشته باشد. امام حسين (ع) مي ‌فرمود: من کسي نيستم که در مقابل باطل سر فرود بيارم. اگر این کار را نکنم، کشته می ‌شوم؟ باکی نیست....
عقیق: حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی (ره) در گفتاری با موضوع عزت و ذلت از منظر امام حسین (ع) گفته است ما به درستی معنای عزت و ذلت را نفهمیدیم لذا برخی ذلیلان عالم را عزیز می دانیم . بر عکس! و این به خاطر اشتباه بودن ملاک ها نزد ماست.
بحثی که در باب حق و باطل مطرح است، اين است که چه مي ‌شود عده ‌ای با اين‌ که حق را مي‌ شناسند، آن ‌را کمک نمي‌ کنند؟؛ يک مسأله‌ ای که ممکن است در این ‌جا مطرح شود، این است که این ‌ها می‌ گویند: ما اگر بخواهيم وارد ميدان شويم و حق را یاری کنیم، ذليل مي‌ شويم. اهل باطل ما را خوار و ذلیل می ‌کنند. حالا ما باید بررسی کنیم که آیا یاریِ حق، ذلت ‌آور است و فقط با پیروزی ظاهری است که عزت حاصل شده و از ذلت، خبری نیست؟؛ یا این ‌که مسأله چیز دیگری است. حال باید از لابه ‌لاي فرمايشات خود حضرت دقت کرد که مسأله از چه قرار است.

*عزت چیست؟ و ذلت کدام است
اولاً باید دید که «عزت چيست؟» و «ذلت چيست؟». عزت به معناي قوت و قدرت است، اما نه هر قدرت و قوتی؛ بلکه آن نوعی که همراه با محبت است.
عزت، قدرتِ همراه با محبوبيت است. ذلت هم ضد آن است؛ یعنی ضعفی است که همراه با بغض و تنفر باشد. نباید به این مسائل با دید ظاهري نگاه شود.
همان گونه که بیان شد، گفتیم پسوند عزت چیست؟!؛ قدرتی که همراه با «محبوبیت» باشد؛ محبوبیت، امری قلبي و دروني است. بيروني نيست که خیال کنید منظور از عزت، نفوذ مادي و سلطه اعتباری است. این‌ ها عزت نيست. حکومت واقعي، حکومت بر قلوب است. کساني که پايه هاي حکومتي ‌آن ها در دل‌ ها استوار شده، قوي هستند. این‌ ها قدرتمندند. در مقابل کسانی که از نظر خارجي قدرت دارند ولی غالباً تسلط آن ها همراه با محبت نيست، عزت ندارند. این درست منفي است و قدرت واقعی نیست؛ عزت نيست.
ما به درستی معنای عزت و ذلت را نفهميديم؛ لذا برخی ذلیلانِ عالَم را عزیز می ‌دانیم و برعکس!؛ این به‌ خاطر اشتباه بودن ملاک ‌ها نزد ما است. اين که در آيه دارد: «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» (1) برای این است که چون خدا مقلّب ‌القلوب والأبصار است، لذا می ‌تواند هرکسی را که بخواهد عزیز یا ذلیل کند. اين يک امر دروني است نه بيروني. عزت یعنی تسلط بر قلب ‌ها. عزت، اين چیزی نيست که ما فکر می‌کنیم.
عزت واقعي، عبارت است از قوت و قدرتی که بر دل‌ ها احاطه یافته و همراه با محبوبيت است. اين عزت می شود؛ و درست در مقابلش، ذلت است.

*ترک حق ذلت آور است
روايات متعددی وارد شده که به همین بحث پرداخته است. امام عسکري (ع) فرمودند: «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ إِلَّا ذَلَّ» (2) هیچ عزیزی حق را ترک نکرد مگر اين‌ که همین امر موجب شد او ذليل شود. بنابراین معلوم می ‌شود که ترک حق، ذلت ‌آور است. «وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِيلٌ إِلَّا عَزَّ»؛ (3) و هيچ ذليلي به حق عمل نکرد، مگر این ‌که عزيز شد.
حضرت این ‌ها را با هم مقابله کرده و هر دو را آورده است؛ هم عمل به حق و در برابرش عزت و هم ترک حق و در مقابلش ذلت.

روايت ديگر از امام علي (ع) است؛ «وَ مَنْ يَطْلُبِ الْعِزَّ بِغَيْرِ حَقٍّ يَذِلَّ» (4) اگر کسي بخواهد با غیر حق عزيز شود، ذلیل خواهد شد.
عزت و ذلت دو امر ضدي هستند که سومی ندارند. «وَ مَنْ عَانَدَ الْحَقَّ لَزِمَهُ الْوَهْنُ» (5) کسي بخواهد با حق بجنگد، حقير و خوار مي‌شود.
امام صادق (ع) می فرماید: «الْعِزُّ أَنْ تَذِلَّ لِلْحَقِّ- إِذَا لَزِمَكَ» (6) عزت آن است که وقتی به حق رسیدی در برابر آن خودت را مطیع کنی. یعنی سرت را در برابر حق فرود آور، عزيز مي ‌شوی.

* تطبیق بحث با قیام امام حسین (ع)
حالا می ‌فهمید که امام حسين چه مي ‌خواست بگوید. روز عاشورا بعد از این‌ که همه بساط ‌ها جمع شد و حضرت «هل من ناصر ینصرني؟!» هم فرمود، یک خطبه خواند؛ گفت: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا و..» (7) عبیدالله، مرا بر سر يک دو راهي قرار داده و مي‌ گوید: يا شمشير يا ذلت! ما هم کسي نيستيم که ذلت را بپذيريم. خدا اصلاً براي ما ذلت را نخواسته است. حالا مي‌ فهميد ذلت يعني چه؟! حرف ‌های امام حساب شده بود. همه هم این حقایق را مي ‌دانستند. امام حسين (ع) هيچ کم‌ کاری نکرد و دقیق همه چیز را بیان کردند!.

امام حسين (ع) می‌ فرماید: این‌که من باطل را بپذيرم، ذلت است. اما اگر در راه حق کشته شوم، براي من عزت است.

اين‌ که شما می ‌بينيد امام حسين (ع) واقعاً بیش از دیگر معصومین (ع)، قلوب را اصطياد (صید) مي ‌کند، برای همین مطلب است. اين حرف‌ هایی که من مي ‌زنم، غلو کردن نيست! این از مختصات مقامات معنوي آن ‌حضرت است که خداوند پایه ‌های محبت آن حضرت را در دل ‌ها قرار داده است. به اين مي ‌گویند: عزت امام حسين (ع).
وقتی ما مي‌ گوییم: «عزت» فکر ما به سراغ مسائل مادی و دنیایی می ‌رود. مثلاً اگر به یک ‌نفر، یک کاغذپاره بدهند و مسئول بشود، در نظر ما عزیز شده است. اين عزيز شدن نیست، چون پس فردايش که دیگر مسئول نباشی، هيچ عزتی نداری! اين عزت نيست که عده ‌ای دنبالت راه بيافتند و به آن ‌چه که در دست تو است، طمع داشته باشند.
عزت این است که انسان در برابر باطل سر فرود نیاورد و در دل ‌ها پایگاه داشته باشد. امام حسين (ع) مي ‌فرمود: من کسي نيستم که در مقابل باطل سر فرود بيارم. اگر این کار را نکنم، کشته می ‌شوم؟ باکی نیست؛ کشته شوم! من مي ‌دانم که اگر کشته شوم، عزت دارم.
اگر به طور دقيق، تاريخ کربلا و فرمايشات امام حسين (ع) در جاهاي مختلف، کنار هم گذاشته شود، خواهید دید که با مؤلفه ‌هایي که ما در معارف اسلامي ‌خود داريم کاملاً تطبیق داشته و کوچک ‌ترین تفاوتی ندارد. کاملاً بر طبق اصول و موازین است. حرکت حضرت در هر رابطه ‌ای این‌ گونه است؛ در بُعد عرفانی درست است، در بُعد فقهی کاملاً درست است، از منظر ‌اخلاق دقیقاً منطبق است؛ همه ‌اش درست است.
اين بي ‌حساب نيست اگر گفته شود که اگر واقعه کربلا نبود، از اسلام خبري نبود. اگر قیام امام حسین (ع) نبود، در جامعه بشری از خداپرستی یعنی دينِ حق خبري نبود؛ فاتحه اسلام خوانده شده بود. امام حسين (ع) هم مطلب را خوب فهميدند. وظيفه ‌اش همين بود که قیام کند. درست است که حضرت از نظر عرفاني تا آخر را مي ‌دانستند؛ اما وظيفه ‌اي هم داشت که باید طبق آن عمل مي‌ کردند. مي ‌دانستند که کشته می ‌شودند، ولی باز «هل من ناصر ينصرني» اش را مي ‌گفت که يک ‌وقت کسی نگوید: من نمی ‌دانستم. حجت را بر همه تمام کرد و طبق وظیفه ‌اش برای اقامه حق یاری طلبید. اين رفتارها و گفتارهای امام حسين (ع) همه همگون ‌اند.
حضرت در روز عاشورا هم که آمد، آخرين حرفش همين بود: «هيهات منّاالذلّة!». من گاهي ديده ‌ام که برخی این عبارت امام (ع) را اشتباه معنا می ‌کنند و «هيهات منّاالذلّة» را بر روي يک ‌سری مسائل ظاهري پياده مي‌ کنند. حال آن‌ که کلام حضرت بالاتر از اين حرف ‌ها است. ذلت و عزت در نگاه حضرت، خیلی فرق دارد با عزت و ذلتی که ابنای دنیا می ‌فهمند!.

*معنای عزت در کلام امام صادق(ع)
امام صادق چه قدر زيبا مي‌ فرماید: «الْعِزُّ أَنْ تَذِلَّ لِلْحَقِّ- إِذَا لَزِمَكَ» حالا مي ‌فهمي عزت يعني چه؟؛ عزت اين است که تو خودت را از ديد دنياداران و از ديدگاه مادی‌ گرایان به ‌حسب ظاهر خوار کني، برای اين ‌که حق بماند.

عزت این است که طوری رفتار کنی که دنياداران بگویند: فلانی شکست خورد؛ بله، شکست خورد، ولی چه شکستی؟! براي اين ‌که حق را نگه دارد!؛ این عزت است. اگر برای تو واجب شد، « إِذَا لَزِمَكَ» بسم‌ الله؛ هر کاري مي ‌خواهند بکنند، بکنند! بگو: من اين شکست ظاهري را براي اقامه حق مي‌ پذيرم. امام حسین (ع) هم دقیقاً همین را فرمود و بر همین مبنا تا آخر ايستادند.

*امام حسین(ع) همه چیزش را برای حق داد
آن ‌وقت ببینید که با آن حضرت چه کردند! واقعاً کار امام حسين (ع) در تاريخ بشر بی ‌نظير بود. ممکن است که حضرات معصومین (ع) یا انبيای الهی (ع)، هرکدام بخشي از مصائب آن حضرت را داشته باشند، اما آن کسی که همه آن ‌ها را پذيرفت و همه‌ چیزش را برای حق داد، امام حسين (ع) بود. ما نظير امام حسين (ع) را نداريم. سیدالشهداء (ع) بود که همه ابتلائات را پذيرفت؛ چه برای خودش و چه برای خاندان و اصحابش؛ برای همین است که جایگاه آن حضرت در قلوب مؤمنین با همه انبیا و اولیا فرق دارد.


پی نوشت ها:
(1)- آل ‏عمران، 26.
(2)- تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص: 489.
(3)- همان
(4)- الكافي، ج‏8، ص: 20.
(5)- همان
(6)- بحارانوار، 75ص 228.
(7)- اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 97.
منبع:حوزه
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین