۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۱۸
حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
ای
مصحف پا مالم نجل حسنم ، قاسم
گلگون
بدنم قاسم ، صد پاره تنم قاسم
ای
مصحف پا مالم نجل حسنم ، قاسم
گلگون
بدنم قاسم ، صد پاره تنم قاسم
ای
دهانت پر از خون گلویت
می
دهی جان پیش چشم عمویت
آه
و واویلا...
من
با خبرم از تو تو با خبری از من
من
تشنه تر از تو تو تشنه تری از من
تا
فلک می رود آه از نهادم
تشنه
لب بودی و آبت ندادم
دسته
گل دامادی گل زخم تنت گشته
پیراهن
خونینت بر تن کفنت گشته
من
به مقتل عزادار تو هستم
تو بزن دست و پا بر روی دستم
من
لاله سرخم را پامال خزان دیدم
از
زیر سم اسبان فریاد تو بشنیدم
در
دلم شعله تاب و تبت بود
زیر تیغ از عطش جان لبت بود
من
آب روان بر تو از چشم تر آوردم
با
سوز دل از خیمه بر تو خبر آوردم
مادر
و عمه و دختر عمویت
اشکشان گشته چون خون گلویت
جسم
تو برم خیمه ای دسته گل پرپر
بنشینم
و بگذارم پهلوی علی اکبر
چشمه
ی خون کنم چشم ترم را
گه
ببوسم تو را گه اکبرم را
...........................................
حضرت
قاسم علیه السلام
لاله
و یاسم در چمن افتاد
قاسمم
زیر دست و پا جان داد
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...
صورتش
خونین سینه اش پامال
مرغ روحش زد روی دستم بال
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...
از
حرم رو در قتلگه کردم
قاسمم
جان داد من نگه کردم
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...
ناله
اش بر قلبم شرر می زد
با لب عطشان بال و پر میزد
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...
دسته
گل های سرخ زهرایی
قاسمم
گردیده تماشایی
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...
در
بغل باغ یاسمن دارم
یک
گل پرپر از حسن دارم
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...
بی
زره سرباز شهید من
هم
شهید من هم امید من
ای بنی هاشم کشته شد قاسم
آه و واویلا...