عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۴۶۳۶
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۱
اي جبرئيل كاسه به دست عنايتت / خضر از قبيلِ منتظران هدايتت / اي چشمه‌هاي عقل تمام پيمبران/ مبهوت وسعت نظر بي‌نهايتت
عقیق: به مناسب ولادت مهدي موعود (عج) مجموعه اي از اشعار آئيني را براي شما آماده كرده ايم:

اي به دستت نظام يا مهدي
دولتت مستدام يا مهدي
به ائمه به انبياء تبريك
كه تو گشتي امام يا مهدي
از تو قانون عدل پاينده است
به تو اين موهبت برازنده است

از دو عالم يم كرامت تو
فتح پيغمبران امامت تو
دست حق خلعت امامت را
دوخته از ازل به قامت تو
به قيامت قسم قيامت كن
پسر فاطمه امامت كن

ديده ها روشن از تجلايت
سينه ها جنت تولايت
لب ختم رسل دعاگويت
چشم زهرا به قد و بالايت
كه جهان را محيط نور كني
كعبه را روشن از ظهور كني

عيد بر روي حق تبسم ماست
ذكر يا بن الحسن تكلم ماست
عيد اكمال دين شده تكرار
بلكه عيد غدير دوم ماست
فتح قرآن و دين مبارك باد
عيد مستضعفين مبارك باد

********
سامره امشب تماشايي شده
جنت گل هـاي زهرايي شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلك
همچو باران از سمـا بارد ملك
مي زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـي عشر
ملك هستي در يم شادي گم است
بعثت است اين، يا غدير دوم است
يوسف زهرا بـه دست داورش
مي نهد تاج امـامت بـر سرش
عيد «جاء الحـق» مبارك بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عيد آدم عيـد خاتم آمده
عيد مظلومـان عالم آمده
عيد قسط و عيد عدل و دادهاست
لحظه هـايش را مبـارك بادهاست
عيـد قرآن، عيد عترت، عيد دين
عيــد زهـرا و اميــرالمؤمنين
عيــد يــاران فداكار علي است
عيد محسن، اولين يار علي است
عيــد فتـحِ «ميثـم تمار»هاست
عيد عمرو مالك و عمارهاست
عيد مشتاقان سرمست حسين
عيد ذبح كوچك دست حسين
عيد باغ ياسمن هاي كبود
عيد شاديِ بدن هاي كبود
عيد سردار رشيـد علقمه
عيد سقـاي شهيـد علقمه
عيد ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عيد سربازان بي غسل و كفن
عيد هجــده آفتـاب نـوك ني
كرده نوك ني چهل معراج طي
عيد طاهـا عيد فرقان عيد نور
عيد قرص مـاه در خاك تنور
عيد عزت عيـد مجد و افتخار
عيد مردان بـــزرگ انتظـار
آي مهدي دوستـان! عيد شمـاست
اين شعاع حسن خورشيد شماست
آنكـه باشـد عـدل و داد حيدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فيض حضور آيد به گوش
مـژده روز ظهـور آيـد به گوش
تا كنـد محكـم اسـاس كعبه را
كعبـه پوشيـده لبـاس كعبــه را
مي كشد چون شير حق از دل خروش
مي رســد از كعبــه آوايش بـه گوش
مي برد از دل شكيب كعبه را
مي كشد اول خطيب كعبه را
روي او آيينه روي خــداست
پشت او محكم به نيروي خداست
پيش رو خوبان عالم، لشكرش
پشت سر دست دعاي مادرش
بـر سـرش عمـامه پيغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حيدر است
پرچمش پيراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشته هايش از رگ دل پاك تر
از گل پرپر شده صـدچاك تر
حنجـر او نينـواي زينبين
نعر? او «يا لثارات الحسين»
اشك چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصويـر حسين است و حسن
خيمـه اش آغـوش حي دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نـور جمـالش منجلي
پــايتختش كوفـه مـانند علي
آسمـان پروانـه اي دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملك امكان قبضه اي در مشت او
فـرش راه لشكـرش بــال ملك
جــاي سم مـركبش دوش فلك
مكـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشكند پيشانـي از بوجهل هــا
شيعه گردد حكمران در آب و گل
كــوري اين بازهـاي كــور دل
عيــد موسا و عصا و اژدهاست
عيد مرگ فرق? باب و بهاست
اي امـام عصـر عاشورائيـان
اي اميــد آخـر زهرائيــان
اي به عهد مهدويت مهـد مـا
اي نفس هايت دعاي عهد ما
عمر ما بي تو بـه سـر آمـد بسي
اي پنـاه شيعـه تـا كي بيكسي
تـو بـه ما بينايي و ما از تو كور
تو به ما نزديكي و ما از تو دور
اي ز چشـم مـا به ما نزديك تر
تـا دل دشمـن شـود تاريك تر
چند ميثم با تو نزديك از تو دور؟
سيـدي مـولايي عجـل لظهـور

***استاد حاج غلامرضا سازگار***

*************
اينهمه رمز و مثلها را كليد
جمله اندر خانه پيغمبر است

گر بخانه در , زراه در , شوند
اين مباركخانه را در , " حيدر " است

هر كه بر تنزيل , بي تاويل رفت
او بچشم راست در عين اعوراست

مشك باشد لفظ , و معني بوي او
مشك بيبو _ اي بشر _ خاكستر است !

مر نهفته دختر تنزيل را -
معني و تاويل " حيدر " شوهر است

مشكل تنزيله بي تاويله او
بر گلوي دشمن دين خنجر است

اي گشاينده در خيبر , قرآن -
بي گشايش هاي خوبت خيبر است

وين گشايش را نمايش در عدد,
هرشب و هر روز , ساعت الظهر است

چون بشب بر آسمانها بنگري
با بروج و دور سالان همسر است

بر فروغ ماه تابان كن نظر !
عده الشهر همين سان يكسر است

وين عدد اندر دعا , واندر قنوت
دست مومن را چو خانم , زيور است

شست سين است و " نبي " ياسين بود
بند انگشتان ديگر , مظهر است

بند شست دويمين : " زهراي " پاك
هست , كو چون بضعه آن سرور است

آنكه يك تن زين ميان منكر شود
شيعه نبود او شقي و ابتر است

لعن گويم آن " سه بت " را چون همي -
دين حق از جور ايشان پرپر است

در رهايش از كمند ملحدان
راه اولاد " علي " روشنتر است

خاك ذل اين جهان از سر فكند -
آنكه تربت از " حسينش " بر سر است

بهر جهل و بي وفايي زنان
خون دلهاي " حسن " , خود مطهر است

زينت دين شد چو " زين العابدين "
چهره او از عبادت , ازهر است

علم و دين در " باقر " آمد برقرار
قلب او از مهر تابان انور است

" صادق " آل محمد ( ص ) صدق را -
بهر امت تا قيامت , رهبر است

مر چشيدن زهر تلخ نصب را
كام " كاظم " جمله حلمش برتر است

از خراسان تا به شرق كهكشان
قصر رضوان " رضا " شه اختر است

من عزب مانم ! كه بر جدم " جواد "
از شرنگ زن , جگر چون اخگر است

" هادي " بمن آموخت اين :
ماندن اندر كهف عزلت بهتر است

" بو محمد عسكري " درسم بداد :
مرد را غربت همي چون لشكر است

نك كه " مهدي " هست غائب , مر مرا -
مردن اندر غار " يمگان " خوشتر است !

***********
اي جبرئيل كاسه به دست عنايتت
خضر از قبيلِ منتظران هدايتت
اي چشمه‌هاي عقل تمام پيمبران
مبهوت وسعت نظر بي‌نهايتت
تقدير خانواده‌ي سلمان اين زمان
مديون چتر بي‌حد و مرز حمايتت
آتشفشان حيله‌ي دجال‌هاي قوم
خاموش مي‌شود به نسيم درايتت
ما در كنار لطف تو پهلو گرفته‌ايم
تا ناخدا شده خلف با كفايتت
مدح شما كجا و من بي‌زبان كجا
اين شوره‌زار تشنه كجا آسمان كجا
تو آخرين تجلي الله اكبري
كاملترين پياله‌ي ساقي كوثري
هر روز با عنايت باران دست خود
ما را به سوي عرش خداوند مي‌بري
در كوچه‌هاي برفي تاريخ عاشقي
يك اتفاق تازه و يك عشق نوبري
ما با توكلِ به شما زنده‌ مانده‌ايم
تو اولين اميدي و اميد آخري
سهم من از نسيم عبايت چه مي‌شود
درمانده‌ام كه قسمت من را بياوري
پژواك گريه‌هاي غم‌انگيز فاطمه
اي جلوه‌ي بهاريِ پاييزِ فاطمه
در بين ما نشسته‌اي و ما بدون تو
از كودكي كنار تو اما بدون تو
در طول خشكسالي فصل نبودنت
مانديم دست‌خالي و تنها بدون تو
يك عمر در پي تو دويديم و عاقبت
چيزي نصيب ما نشد آقا ، بدون تو
تا كربلا چگونه ؟ بيا و خودت بگو
پا مي‌دهد پريدنم آيا بدون تو ؟
آخر به ياد اشك تو از دست مي‌رود
اين موج دل سپرده به دريا بدون تو
امشب كه بار عامِ همه خانه‌ي شماست
اين روسياه تشنه‌ي پيمانه‌ي شماست...

**********
از همه سو مي دمد، نور تجلّاي تو
غايبي و عالمي است، محو تماشاي تو
تا كه نهم از شرف، پا به سر آسمان
كاش كه مي شد سرم، خاك كف پاي تو!
روي به هر سو كني، پاي به هر جا نهي
در سر ما شور توست، در دل ما جاي تو
سروقدان قائمند تا تو قيامت كني
اي نگه فاطمه بر قد و بالاي تو!
خيز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"
تا همگان بشنوند از حرم، آواي تو
زنده شود از دمت، روح هزاران مسيح
دل ببرد از كليم، نطق دل آراي تو
از حرم فاطمه تا صف كرببلاست
چشم دو ششماهه بر قامت رعناي تو
موسي سيناي جان، چهره عيان كن عيان
تا كه شود عالمي طور تجلّاي تو
آرزوي فاطمه بانگ "اَنَاالمهدي ات"
عقده گشاي علي، دست تواناي تو
آينه بگشا دمي تا كه كند هر دمي
چارده آيينه نور، جلوه ز سيماي تو
"ميثم" اگر مي چكد، از نفسش شهد جان
ميوه نخلش بود، شاخة خرماي تو



منبع:حج
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین