عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۱۳۵۴
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۱
تعدیل خشم و پیروی غضب از عقل، امنیت، سلامت و ادب را به ارمغان می آورد و انسان را به اوصاف نیکان و یاوران رسول خدا(ص) مزین می گرداند که شجاعت و حلم و بردباری در برابر آزار و اذیت ظالمان و سفیهان از آن جمله است.
عقیق:

بخش اول

چکیده

قوه دافعه انسان در برابر ناملایمات و امور مضار را غضب گویند که به ممدوح و مذموم تقسیم می شود؛ اگر انسان با استضائه از نور عقل در مسیر حق قدم برداشته و غضب را تعدیل نماید پسندیده و ممدوح بوده، صفاتی چون شجاعت، غیرت و بسیاری از فضائل انسانی ثمره اش خواهد بود؛ ولی سرپیچی از قوه عاقله و افراط و تفریط در آن انسان را از حق مداری به خودمحوری می کشاند و محصولش تهور و ترس خواهد بود که هر دو مذموم اند.

عوامل غضب دنیاگرایی، خودپسندی و زمینه های تربیتی ناسالم قبل از بروز غضب و نیز مهار نفس به محض بروز خشم و قبل از هیجان غضب از راه های درمان این رذیله اخلاقی است.

هنر مهار خشم به دو قسم باطنی (تفکر در عواقب ناپسند طغیان خشم، یادآوری خشم خدای سبحان و ...) و ظاهری (وضو گرفتن، ترک کردن محل، تحریک عاطفی مثبت و ...) تقسیم می گردد.

واژگان کلیدی

غضب، تندخویی، تهور، جبن، شجاعت، حلم، کظم غیظ.

طرح مسئله

غایت اصلی اخلاق اسلامی قرب الهی و سعادت و رستگاری است. خالق هستی، تمهیدات نیل به آن مقام والای انسانی را به او اعطا نموده است، عقل، شهوت و غضب بی تردید از مواهب خدای سبحان و سه قوه از قوای درونی انسان اند که او برای تداوم حیات خویش بدان محتاج است. پرسش این است که در چه صورتی می توان از این قوا در مسیر تکامل انسانی استفاده نمود؟ آیا افراد می توانند به هر نحوی که خواستند از آن بهره گیرند یا اینکه باید تحت ضابطه و قانون خاصی از آن استفاده نمایند؟

قوه غضبیه در کنار قوه شهویه یکی از عوامل مهم تحریک انسان در مسیر شیطان است و اگر به حال خود رها شود عواقب شومی درپی دارد و شاید انسان های زیادی را به کام هلاکت معنوی بکشاند، ایمان افراد را ببلعد و امنیت فردی و اجتماعی را به مخاطره اندازد. چگونه می توان غضب را مهار کرد و آثار خطرناک آن را از نفس زدود؟

تعامل آن با سایر قوا چگونه خواهد بود؟ در چه صورتی می توان آن را ستود و در کجا باید آن را مذمت و سرزنش نمود؟ امارت غضب بر عقل می تواند انسان و جوامع بشری را به تباهی کشاند و تبعیت این قوه وجودی، از عقل و فطرت الهی قادر است سعادت و رستگاری را برای انسان و جامعه تضمین نماید؛ چگونه و از چه طریقی این درمان ممکن خواهد بود؟ این سؤالات از جمله پرسش هایی است که نوشتار پیش روی درصدد پاسخ گویی به آنهاست.

حقیقت و مراتب غضب

«غضب» در لغت به معنای «شدت در برابر شیء دیگر» است؛ ازاین رو، به صخره محکم و سخت «غضبه» گویند. (فراهیدی، 1409: 4 / 369) با توجه به روایات (1)  غضب ضد رحمت، و رحمت به معنای «نرمی در برابر دیگری» است؛ (راغب اصفهانی، 1412: 347) ازاین رو، به قرینة مقابله، معنای مزبور (شدت در برابر شیء دیگر) برای غضب تأیید می گردد.

در اصطلاح غضب در انسان حرکتی نفسانی برای دفع مخالف و انتقام طلبی از آن است که همراه با جوشش خون در قلب حادث می شود و انسان را از حالت اعتدال خارج می کند. انسان در برابر اموری که حیات مادی و معنویش را تهدید و به نوعی امنیت و سلامت فردی و اجتماعی او را به مخاطره می اندازند، به دفاع برمی خیزد و تمام توان خویش را برای دفع تهدیدات به کار می بندد و درصورت عدم قدرت بر دفع آن، حس انتقام جویی را در دل می پروراند.

این رفتار از نیروی درونی غضب نشئت می گیرد و گاهی بسان آتشی از درون شعله ور شده و از اعضا و جوارح انسان زبانه می کشد و گاه به خاموشی می گراید. شدت و ضعف و تعادل و عدم تعادل نیروی غضب در انسان بر نحوه تعامل قوه غضبیه با قوه عاقله وابسته است و از سه حالت اعتدال، افراط و تفریط خارج نیست.

1. اعتدال؛ حاکمیت عقل در محدوده اندیشه و انگیزة انسان و بهره گیری از قوای وهم، خیال، شهوت و غضب به رهبری عقل نظری و عملی اعتدال را در قوای نفسانی به ارمغان می آورد. شناخت صائب از آنچه برای حیات مادی و معنوی انسان زیان بار است و واکنش مناسب در برابر تهدیدات به نور هدایت عقل حاصل می گردد و انسان در مدار حق ثابت می ماند و از فریب کاریِ وهم و خیال و تسویلات شیطانی مصون می گردد؛ ازاین رو، بی دلیل غضب ناک نمی شود و به هنگام خشم از درنده خویی می گریزد و از حق تخطی نمی کند.

روزی قنبر ـ غلام امام علی(ع) ـ در حضور امام بر مردی حد جاری کرد، از روی خشم سه ضربه شلاق بیشتر بر او نواخت؛ علی(ع) او را مؤاخذه کرده و همان سه ضربه شلاق را به او نواخت. (کلینی، 1365: 7 / 260) (2)

نمونه کامل و اتم خشم تعدیل یافته خشم امیرمؤمنان علی(ع) در معرکه نبرد با عمرو بن عبدود است؛ آنگاه که آب دهان بر چهرة مبارکش انداخت، امام(ع) با آرامش تمام بر خشم خویش غالب و در خروج از مدار حق آن را مهار نمود. ملای رومی در تصویر آن بسیار زیبا سرود:

آن خدو زد بر رخی که روی ماه

  سجده آرد پیش او در سجده گاه

در زمان انداخت شمشیر آن علی

  کرد او اندر غزایش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل

  وز نمودن عفو و رحمت بی محل

گفت بر من تیغ تیز افراشتی

  از چه افکندی مرا بگذاشتی

آن چه دیدی که چنین خشمت نشست

  تا چنان برقی نمود و باز جست

  (مولوی، 1375: دفتر اول، 159)

اگر غضب امامت عقل را بپذیرد و در مسیر اعتدال قدم نهد، ممدوح شده، بسیاری از صفات حسنه مانند شجاعت، غیرت، عفت، رأفت، رحمت و حلم، و آثاری مانند عزت، امنیت و سلامت حیات مادی و معنوی انسان در حیطة فردی و اجتماعی را به ارمغان خواهد آورد.

همان طورکه رحمت و مهربانی میان انسان ها برای تشکیل خانواده و جامعه ضروری، و از صفات خدای رحمان است، غضب و انتقام نیز از صفات ذات اقدس اله بوده، در تحکیم بنیادهای اجتماعی بسیار تأثیرگذار است. خدای سبحان به رسول گرامی اسلام(ص) چنین می فرماید: «یا أ یُّهَا النَّبیُّ جاهدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهم» (توبه / 73) و از رفتار پیامبر اسلام(ص) و یاورانش چنین یاد می کند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه وَالَّذِینَ مَعَهُ أ شِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار  رُحَماءُ بَیْنَهُم». (فتح / 29)

2. افراط؛ اگر انسان عقل را از رهبری قوای اندیشه و انگیزه به زیر کشد و زمام نفس را به دست خیال و وهم و شهوت و غضب بسپارد، غضب مانند قوة شهویه از تعادل خارج شده، در مواجهه با آنچه به میل و خواست او نباشد پرخاش کرده و در دفع ناملایمات حق را در نظر نمی گیرد و یا به اموری می کند که حیات مادی و معنوی او را به خطر می اندازد؛ این حالت، افراط در غضب است، که بسیار مذموم است و تباهی انسان در دنیا و آخرت را در پی دارد؛ زیرا عقل را مقهور خویش گردانیده و پرخاشگری و درنده خویی را پیشه خود خواهد ساخت.

خشم و شهوت مرد را احول کند

  زاستقامت روح را مبدل کند

چون غرض آمد هنر پوشیده شد

  صد حجاب از دل به سوی دیده شد

  (مولوی، 1375: دفتر اول، 18)

مهار نفس به هنگام خروش غضب بسیار دشوار و امید به نجات آن کمتر از نجات کشتی ای است که در دریا و میان صخره ها دچار طوفان شده است؛ چراکه کشتی را کشتی بان هست، ولی انسان را نجات دهنده ای نیست؛ نه در درون، عقل را توان یاری رساندن است، نه از بیرون نصیحت ناصحان مؤثر می افتد.

این حالت از خشم که مفاسد فراوانی به دنبال دارد و سلامت و امنیت فردی و اجتماعی را به خطر می اندازد، تهوّر و درنده خویی نامیده می شود که ویرانگر عقل و ایمان، و از جنود شیطان است و از انسان موجودی می سازد که گوی سبقت را از تمام حیوانات درنده می رباید، زیرا در میان حیوانات مشاهده نشده است که حیوانی وحشی دست به قتل و کشتار همنوع خویش زند و حیوانی از جنس خود را شکار کند، ولی انسان برای فرونشاندن خشم و ارضای شهوت خویش، حاضر است به کشتار دیگران اقدام کند. امیرالمؤمنین علی(ع) این حالت انسان را با تعجب بیان می کند و می فرماید:

عجیب ترین چیز در انسان قلب اوست که در درون خود هم ذخائری از حکمت دارد و هم ضد آن؛ بااین حال، به هنگام غضب به حکمت رجوع نمی کند که آتش خشم را فرونشاند بلکه به ضد حکمت عمل کرده، بر شعله غضبش می افزاید؛ این حالت افراط است که مفاسدی را به دنبال دارد. (کلینی، 1365: 8 / 20؛ صبحی صالح، بی تا: حکمت 108)

چنین حالتی در انسان از آثار نفس اماره است که انسان را به رفتار ناشایست ترغیب می کند، «إ نَّ النَّفْسَ لَأ مَّارَةٌ بالسُّوءِ إ لاَّ ما رَحِمَ رَ بّی إ نَّ رَبی غَفُورٌ رَحیمٌ» (یوسف / 53) مصونیت از آثار ناشایست چنین حالتی مشروط به رحمت الهی بوده، کسی می تواند به رحمت خدای رحمان امیدوار باشد که در نیل به قرب الهی با هوای نفسانی جهاد نماید؛ «إ نَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیل  اللَّه أ ولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحیم». (بقره / 218)

مجاهده بسیار و مراقبه مداوم لازم است تا نفس مطمئنه در انسان مستقر، و حکومت غضب در او زائل شود. چه بسا سالکانی که بعد از مجاهدت فراوان هنوز شائبه ای از افراط غضب در آنها مشاهده می شود، چنان که مهار خشم برای قنبر که از چشمه سار ولایت سیراب گشته است، دشوار می گردد.

3. تفریط؛ هرگونه انحراف از قوه عاقله و پیروی از قوه مخیله و واهمه موجب خروج از تعادل و راه مستقیم بوده، آدمی را به پندارها و تصورات باطل سوق می دهد و چنان که در این حال در برابر ناملایمات و خطرات به دفاع از حیات مادی و معنوی خویش نپردازد نیروی غضب در نفس او تقلیل یافته، به تفریط می انجامد و متصف به جبن می شود.

ضعف نیروی غضب مانند افراط در آن مذموم و چه بسا ناپسندتر باشد؛ زیرا ملازم بسیاری از اخلاق ذمیمه مانند پستی نفس، تن دادن به فحشا، ظلم پذیری، تنبلی، دون همتی، عدم ثبات و دیگر رذائل اخلاقی است (نراقی، بی تا: 1 / 243) و جامعه نیز از مفاسد و آثار او در امان نخواهد بود. جبن نقطه مقابل شجاعت است؛ و درصورت تفکیک فضائل و رذائل فضائل با شجاعت و رذائل با جبن و ترس هم سنخ خواهند بود، «لو تمیزت الأشیاء لکان الصدق مع الشجاعة و کان الجبن مع الکذب». (آمدی، 1366: 219)

جهل و عدم استضائه از عقل ریشه ملازمت جبن با رذائل است. آنگاه که خیال و وهم بر نفس حکم برانند و غیر واقع را واقع و یا بالعکس، واقع را غیر واقع نمایان سازند و مرگ را نابودی و شجاعت را حماقت معرفی کنند، توان انسان را در دفاع از حیات مادی و معنوی اندک جلوه می دهند و امواج غضب را کم خروش می گردانند. انسان ترسو در برابر ظلم تسلیم می شود؛ زیرا به دلیل ترس از مرگ، تنبل و کسل و دون همت می گردد؛ چراکه تسویلات شیطانی توان واقعی را اندک جلوه می دهد. امیر بیان امام علی(ع) در تعبیری بسیار زیبا می فرمایند: «شدة الجبن من عجز النفس و ضعف الیقین». (همو، 263)

اگرچه نمی توان تأثیر عوامل زیستی، مانند گرمی و سردی مزاج انسان و عوامل اجتماعی و تربیتی را در میزان خشم نادیده گرفت، لکن باید توجه داشت که تأثیرشان در حد اقتضا است و میل و اراده انسان علت تامه در نحوه رفتار او در برابر ناملایمات و ناکامی ها است.

آثار شوم غضب مذموم

در جوامع روایی از غضب مذموم بسیار مذمت، و آثار و پیامد های زیان باری برای آن بیان شده است. مراد از غضب خشمی است که خارج از کنترل عقل بوده، به حد افراط رسیده و به پرخاشگری و درنده خویی تبدیل شده است. پیامدهای فردی و اجتماعی غضب اینهاست:

1. ناکامی

غرض از غضب، ارضای شهوت و نیل و تداوم به آرزوها و آمال غلط است، درحالی که یکی از آثار و تبعات منفی آن ناکامی در امور مادی و معنوی است. امیر بیان امام علی(ع) در باب غضب فرمود: «غضب انسان عاقل را از هدف صائب دور می کند»، (همو، 65) «إیاک و الغضب فأوله جنون و آخره ندم؛ اولش جنون و دیوانگی و آخرش ندامت و پشیمانی است»، (همو، 303) « طاعة الغضب ندم و عصیان؛ تبعیت از غضب ملازم ندامت و معصیت است». (همو، 303) و نیز در تجربیات فردی هم تأیید شده است که تندخویی و افراط در برخورد با ناملایمات و سختی های زندگی، در کامیابی و پالایش انسان از ناآرامی ها تأثیر عکس دارد. (هیلگارد و ...، 1373: 1 / 582)

اثبات این واقعیت نیازی به برهان ندارد و غالب افراد آن را در زندگی خود تجربه کرده  و یا شنیده اند که برخی انسان ها در مواجهه با ناملایمات بدون پیروی از قوه عاقله خشمگین شده، اموال خود را نابود و بر خود جراحت وارد می کنند تا باعث تشفّی خاطر شده، آرامش یابند، ولی بر اضطراب و اندوهشان افزوده می شود.

افراط در غضب و تندی در گفتار و رفتار مسیر بی راهه ای است که در بعضی جوامع و گروه ها برای دستیابی به اهدافشان، مرسوم شده است که فائده ای جز رسوخ کینه و لجاجت در قلب ها نداشته مسیر سعادت را ناهموار می سازد. یکی از علل موفقیت پیامبر اسلام(ص) در به هدف رساندن رسالتش نرمی در رفتار بود و اگر رسول گرامی اسلام(ص) خُلقی خشن و تند می داشت و نرم خویی و ملایمت را سنت خود قرار نمی داد، احدی از او پیروی نمی کرد؛ «فَبما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّه لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْب لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ (آل عمران / 159) پس برای دستیابی سعادت در امور دنیوی و اخروی اجتناب از تندخویی و پرخاشگری لازم است؛ چراکه تندخویی و پرخاشگری مناقض کمال دنیوی و فلاح اخروی و ملازم ناکامی مادی و معنوی است.

2. ناامنی اجتماعی

یکی از اصلی ترین آثار مخرب غضب، سلب امنیت و دوری افراد جامعه از ادب است؛ چراکه غضب کلید همه بدی ها و شرارت ها و ویرانگر قلب حکیم و افسونگر عقل سلیم است؛ «الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْب الْحَکِیم  وَ مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَه». (کلینی، 1365: 2 / 303 و 305) غضب تعادل مزاج را زائل می سازد و به تبع زوال اعتدال فرد، انضباط اجتماع را به مخاطره می اندازد؛ ازاین رو، رسول گرامی اسلام(ص) در پاسخ مردی که پندی کوتاه از ایشان درخواست نمود، فرمود: «لا تغضب» (فیض کاشانی، 1217: 5 / 290) و در پاسخ شخصی که درخواست کرد جوامع الکلم را به او بیاموزد، سه بار فرمود: «آمُرُکَ أ نْ لَا تَغْضَبَ». (کلینی، 1365: 2 / 303)

جامعیت کلام پیامبر اسلام(ص) در این است که حالت غضب موجب قطع ارتباط عبد با احکام و تعالیم رب می شود و انسان را از بندگی خدای سبحان خارج می کند و از اطاعت او باز می دارد. مرحوم فیض& این حالت را چنین توصیف می کند:

نخستین اثر غضب ظهور آن در چهره و رفتار ظاهری است، حرکات و کلماتش از نظم و ترتیب خارج شده و حالت صورتش چنان دگرگون و کریه می گردد که اگر در آینه خود را ببیند از روی شرم و حیا، خشمش فرو نشیند. زبانش به فحش و ناسزا گشوده می شود، به دیگران هجوم برده و به آنها آسیب وارد می کند و گاهی باعث قتلشان می گردد و اگر قادر بر زدن دیگران نباشد خودزنی کرده، به خود آسیب می رساند.

تغییرات ظاهری نشئت گرفته از تحولات باطنی است؛ ظاهر کریه حاکی از باطن قبیح دارد؛ زیرا ظاهر هر چیزی عنوان و صحیفة باطن آن است، چه بسا بیانگر گوشه ای از حقیقت باطنی باشد؛ یعنی اگر ظاهر قبیح است باطن اقبح خواهد بود. امام صادق(ع) می فرمایند:

«فساد الظّاهر من فساد الباطن، و من اصلح سریرته اصلح الله علانیته» (امام صادق(ع)، 1400: 107) و اما آثاری که از این خشم افسار گسیخته در قلب ظاهر گشته و قلب سلیم را به بیماری های بی شماری مبتلا می کند، خسرانی بس عظیم تر است. درنده خویی قلب انسان را مملوّ از کینه و حسد می کند که بدی های خود را نادیده گرفته و با گرفتار شدن دیگران خوشحال می گردد و در شادی دیگران اندوهگین می شود و از توهین، تحقیر، پرده دری و استهزای دیگران ابائی ندارد و امراض فراوان دیگری را در قلب انسان به جا می گذارد که هریک برای فساد یک جامعه کافی می باشد. (بنگرید به: فیض کاشانی، 1417: 5 / 298 ـ 297؛ غزالی، بی تا: 3 / 166)

کم بودشان رقّت و لطف و وِداد

  ز آن که حیوانی است غالب بر نهاد

مهر و رقت وصف انسانی بود

  خشم و شهوت وصف حیوانی بود

  (مولوی، 1373: دفتر اول، 110)

آیا می توان با چنین افرادی جامعه ای سالم تشکیل داد؟ انسان هایی که برای تأمین منافع شخصی و لذت های مادی هیچ حریمی را محترم نمی دانند و جسم و روان انسان ها را مورد هجمه قرار می دهند. آیا در چنین جامعه ای آداب انسانی و امنیت جسمی و روانی حاکم خواهد بود؟ مسلماً تشکیل جامعه از انسان هایی که زمام امورشان را به قوای حیوانی داده و روح ملکوتی و قوای عقلانی خویش را اسیر هوای نفس نموده اند، غیر ممکن است و بر فرض تحقق چنین جامعه ای، تداوم نداشته و یا مسیری غیر از مسیر انحطاط را نخواهد پیمود.

3. تباهی ایمان

انحراف قوة غضبیّه از اعتدال، افزون بر آنکه دنیای آدمی را نابود می کند، سعادت ابدی را نیز به تباهی می کشاند، امام باقر(ع) درباره آثار زیان بار آن می فرماید: «شخصی خشمگین می شود و هیچ چیز او را آرام نمی کند تا آنکه وارد آتش دوزخ گردد». (کلینی، 1365: 2 / 302) «ایمان آدمی به واسطة غضب شیطانی فاسد گردد، چنان که سرکه عسل را فاسد می کند». (همو)

مفاد روایات این است که جلوگیری از خشم و غضب بسیار دشوار بوده، غالباً در میدان مبارزه، ایمان مغلوب غضب می گردد. قطعاً خشمی که از حدود عقل تجاوز کند ثمری جز تباهی ایمان و آتش دوزخ ندارد و چه بسیار افرادی که در هنگام غضب، کلامی کفرآمیز می گویند که بعد از فرونشستن غضب، سخت پشیمان می شوند؛ چنان که عایشه روزی غضبناک بود و خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) گفت: «تو همانی هستی که گمان می کنی پیامبر خدایی»! پیامبر(ص) تبسمی نمود و با حلم و بزرگواری کلام او را تحمل کرد. (غزالی، 1421: 4 / 136)

عوامل طغیان خشم و درمان آن

رفتار افراطی و حالت سبعی و درنده خویی جزء صفات ذاتی انسان نبوده کاملاً اکتسابی است. همان گونه که فرو بردن خشم در برابر ناملایمات با آموزش امکان پذیر است، بروز خشم به صورت رفتاری سبعانه نیز در اثر عواملی اکتسابی تحقق می پذیرد و بر شعله های غضب می افزاید. بهترین روش برای درمان تندخویی، بررسی ریشه ها و علل جسمانی و نفسانی طغیان خشم و خشکاندن آن قبل از ظهور است.

آن دسته از عواملی که متأثر از اختلال مزاج اند در مباحث اخلاقی مطرح نمی شود و برای درمان آن باید به طبیب جسمانی مراجعه کرد و چنان که بیان شد این عوامل علت تامه طغیان خشم نبوده، نمی توانند از انسان سلب اختیار کنند؛ چراکه انسان با بروز چنین اختلالاتی می تواند بر خشم خود غلبه کند؛ البته کنترل خشم برای او بسیار دشوارتر از کسی است که مزاج معتدلی داشته، از سلامت تن بهره مند است.

اما رذایلی که در نفس رسوخ نموده، جزء ملکات نفسانی شده اند، از جمله عوامل مؤثر در بروز خشم اند که به برخی از آنها اشاره می شود.

1. خودپسندی

یکی از عواملی که سهم وافری در تحریک حالات و رفتارهای پرخاشگرانه دارد، خودپسندی است که از جنود جهل بوده و به تعبیر امیر بیان امام علی(ع)، از مطمئن ترین فرصت های شیطان برای از بین بردن احسان نیکوکاران است. (صبحی صالح، نامه 53) اگر وهم و خیال بر جان آدمی سیطره یابند، جنود جهل را به خدمت گرفته، عقل و جنودش را به اسارت برند و انسان را که از آبی پست و بی ارزش خلق شده، در نظرش چنان بزرگ جلوه گر سازند که در برابر کوه گردن کشی کرده، قدم هایش را محکم بر زمین کوبد که گویا هیبتی بالاتر از کوه ها داشته، می تواند زمین را بشکافد.

انسان خودپسند و متکبر که فریفتة تسویلات شیطانی شده و مقام و جایگاهی تخیلی برای خویش ساخته است، در مواجهه با گفتار و رفتاری ناهماهنگ با مقام توهمی اش، به سرعت خشمگین شده، با رفتاری غیر عقلانی درصدد اثبات برتری و ارضای حس خودپسندی خویش بر خواهد آمد.

حواریون حضرت عیسی(ع) از او پرسیدند، چه چیزی باعث خشم می شود؟ فرمود: «خودبزرگ بینی، قدرت طلبی و حقیر پنداشتن مردم». (حر عاملی، 1409: 15 / 362) این نکته ای است که حضرت عیسی(ع) بر یاران خاص خود، و اهل بیت(ع) نیز برای اصحاب خویش نقل کرده اند تا بزرگان و عالمان از آن پند گیرند که ایشان نیز از چنین آفاتی در امان نیستند؛ مبادا دچار خودپسندی و تکبر شده و جان خود را بستر رشد شجرة خبیثه گردانند و از روی خشم و غضب سخن گفته و حکم به غیر حق کنند.

لحظه ای غفلت و خودپسندی باعث طرد از درگاه ربوبی می شود؛ چنان که علی بن یقطین که از اصحاب خاص امام کاظم(ع) بود و در حکومت  هارون الرشید به امور شیعیان رسیدگی می کرد، لحظه ای فریفتة مقام خویش شد و به کار ابراهیم جمّال رسیدگی ننمود و در همان ایام که خدمت امام کاظم(ع) رسید، امام او را به حضور نپذیرفت تا اینکه علی بن یقطین شبانه نزد ابراهیم جمّال رفت و سر بر زمین گذارده و از ابراهیم خواست که پا بر صورت او گذارد و او را حلال کند. (مجلسی، 1404: 48 / 85)

با وجود غرور و خودپسندی در انسان درمان خشم غیر ممکن است. انسان برای آنکه به داشته های خویش مغرور نگردد، لازم است اندکی در خلقت خویش بیندیشد؛ آیا از گلی ناچیز و آبی بی ارزش آفریده نشده است؟ آیا بعد از مرگ، جسمش بدبو نخواهد شد که همة دوستان و همنشینان از مجالست با او کراهت داشته، او را به گور می سپارند، تا همنشین کرم ها گردد؟ پس چرا چنین به زیبایی و هیبت خود می بالد و از همنشینی با فقرا بیزار است و در برابر ایشان خشمگین می شود! قرآن کریم می فرماید: «زمانی بود که انسان در میان موجودات شیء قابل ذکری نبود و خدای سبحان به او هستی داد»؛ (انسان / 1) «از هیچ چیز آگاهی نداشت و خدای علیم به او علم آموخت و به او گوش و چشم داد». (نحل / 78)

پس چرا چنین به علم خویش فریفته می شود و چنین از انتقاد دیگران غضبناک می گردد! چرا خود را بالاتر از دیگران می داند و بر دیگران می خروشد! چه فضیلتی بر دیگری دارد که چنین باد بر بینی انداخته و فخرفروشی می کند! هر چه دارد از جانب خدای متعال و برای امتحان ایشان است، نه به جهت ارزشی که در او بوده و در غیر او نباشد! امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید:

همچون قابیل نباشید که بر فرزند مادرش (برادر خویش، هابیل) تکبّر کرد درحالی که خدای ـ تبارک و تعالی ـ او را هیچ برتری و فضیلت نداده بود، جز آنکه او خود را بزرگ شمرد. وقتی حسادت او را به دشمنی با برادر واداشت، عصبیت، آتش غضب را در قلبش فروزان کرد و شیطان توهّم خودبزرگ بینی را در بینی اش دمید ... دوری کنید از کبر که ریشه در تعصب باطل دارد و از فخرفروشی که روش جاهلیت است! آن زادگاه دشمنی ها و منافذ افسونگری شیطان است و به وسیله آن امت های گذشته و روزگاران پیشین را فریب داد، تا آنکه در ظلمات جهالت و مغاک های ضلالت او سرنگون گشتند. (صبحی صالح، بی تا: خطبه 192)

توجه به فقر ذاتی انسان و غنای ذاتی خداوند بهترین راه درمان صفت خودپسندی است که عامل اصلی خشم و غضب شیطانی است؛ «یا أ یُّهَا النَّاسُ أ نْتُمُ الْفُقَراءُ إ لَى اللَّه وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید». (فاطر / 35)

خلاصه اینکه رهایی از خودخواهی مستلزم خودشناسی است و خودشناسی بهترین طریق زوال عجب و غرور اخلاقی است که از عوامل اصلی خشم و رفتار افراطی بشمار می رود؛

اگر عالم ز نفس خویش بودی

  بدور از خشم و در حلم بیش بودی

پی نوشت ها:

1 . در حدیث جنود عقل و جهل رحمت از جنود عقل شمرده شده و ضد آن، غضب، از جنود جهل به‌شمار رفته است. «... وَ الرَّحْمَةُ وَ ضِدَّهَا الْغَضَب ...‏» (کلینی، 1365: 1 / 20) در احادیث دیگری مانند «وَ سَبَقَتْ غَضَبَهُ رَحْمَتُه» (مجلسی، 1404: 74 / 342) نیز غضب در مقابل رحمت استعمال شده است.

2 . عَنْ أ‌َبی جَعْفَر‌ٍ(ع) قَالَ: «إ‌ِنَّ ‌أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أ‌َمَرَ قَنْبَرَ أ‌َنْ یَضْر‌ِبَ رَجُلًا حَدّاً فَغَلُظَ قَنْبَرٌ فَزَادَهُ ثَلَاثَةَ أ‌َسْوَاطٍ فَأ‌َقَادَهُ عَلِیٌّ(ع) مِنْ قَنْبَر‌ٍ ثَلَاثَةَ أ‌َسْوَاطٍ».


پی نوشت:

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه، صبحی صالح، قم، دارالهجرة.

3. احسائی، ابن ابی جمهور، 1405، عوالی اللعالی، قم، سیدالشهداء(ع).

4. امام صادق، جعفر بن محمد(ع)، 1400، مصباح الشریعه، بی جا، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

5. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد ، 1366، غرر الحکم، قم، دفتر تبلیغات.

6. جوادی آملی، عبدالله، 1378، تسنیم، ج 1، قم، اسراء.

7. ـــــــــــــــ ، 1387، تسنیم، ج 5، قم، اسراء.

8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم.

9. سید بن طاووس، رضی الدین، 1367، اقبال الاعمال، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

10. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، 1409، وسائل الشیعه، قم، آل البیت لاحیاء التراث.

11. شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، 1362، امالی صدوق، بی جا، کتابخانه اسلامی.

12. ـــــــــــــــ ، 1413، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعة المدرسین.

13. طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.

14. طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی.

15. غزالی، ابوحامد، 1421، میزان العمل، بیروت، دار و مکتبة الهلال.

16. ـــــــــــــــ ، بی تا، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالکتب العربی.

17. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1409، کتاب العین، بی جا، نشر هجرت.

18. فیض کاشانی، ملا محسن، 1417، محجة البیضاء، بی جا، دفتر انتشارات اسلامی.

19. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

20. مجلسی، محمدباقر، 1404، بحارالانوار، لبنان، الوفاء.

21. ـــــــــــــــ ، مرآة العقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

22. محدث نوری، میرزا حسین، 1408، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت لاحیاء التراث.

23. مولانا، جلال الدین بلخی، 1375، مثنوی معنوی، بی جا، راستین.

24. نراقی، محمدمهدی، بی تا، جامع السعادات، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

25. هیلگارد، ارنست و ...، 1373، زمینه های روان شناسی، محمدنقی براهینی و ...، تهران، رشد.

آیت الله جوادی آملی

فصلنامه اخلاق - شماره13

منبع:فارس

ادامه دارد ...


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین