عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۷۴۰۴
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۲:۳۸
چطور صبور باشیم وقتی وجودمان سراسر بی تابی است؟ نسخه ای که مولای متقیان در حکمت ۲۰۷ می پیچد، بسیار شنیدنی و قابل تأمل است: "اگر بردبار نیستی خود را به بردباری بزن زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه قومی سازد و از آن ها به حساب نیاید."
عقیق:نکته کلیدی دیگری که از زبان امام علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره صبر مطرح می شود درباره این موضوع است که چگونه می توان به این گنج بزرگ دست یافت. چطور صبور باشیم وقتی وجودمان سراسر بی تابی است؟ چگونه می توان به قرار صبوری رسید، وقتی سراسر بی قراری هستیم؟ نسخه ای که مولای متقیان در حکمت 207 می پیچد، بسیار شنیدنی و قابل تأمل  است: "إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَكَ أَن يَكونَ مِنهُم / اگر بردبار نیستی خود را به بردباری بزن زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه قومی سازد و از آن ها به حساب نیاید."

در منابع و متون اخلاقی از جمله در نهج البلاغه بارها و بارها سالکان راه حق به مؤانست با خوبان و نیکان سفارش و از مجالست با فرومایگان و طامعان پرهیز داده می شوند. مسلما مجالست و مؤانست نمی تواند بی تأثیر باشد. کسی که به دریا می رود اگرچه دریا نمی شود اما از دریا تأثیر می گیرد و در همان دریا خیس می شود. چطور می شود آدم به گلستانی برود و عطر گل ها و گیاهان آن گلستان را به خود نگیرد اگرچه گل نشود. نسخه ای که امام معصوم (ع) در این جا می پیچد این است که اگر هنوز گل نشده ای اما می توان یه گلستان بروی و با گل ها همنشین شوی. اگر دریا نشده ای، می توانی به دریا - حق - بپیوندی و خصلت حق را به خود بگیری. اگر بردبار نیستی خودت را به بردباری بزن، فرد بردباری را پیدا کن و به او متصل شو ، در مجلس او حاضر شو. مرد حقی را پیدا کن و به آن جا رو. اگه صبور نیستی شروع کن به ممارست ها و استعانت از حق، مثل بردبارها سخن بگو، مثل بربارها بنشین، مثل بردبارها برخیز، خودت را شبیه بردبارها نشان ده، آرام آرام می بینی بردبار شده ای.

در بخش های پیشین به چهار توصیه مهم امام العارفین،  امیر المؤمنین علی علیه السلام برای دست یافتن به حقیقت و جوهره حیات و  سلوک توحیدی و رحمانی اشاره شد. گفته شد امام معصوم در رأس همه  توصیه هایشان از امید بستن به حق و بریدن توقعات و انتظارات رنگارنگ از غیر حق نام بردند چرا که مبدأ توحید و دوراهی شرک و ایمان همین جاست که انسان به چه کسی دل ببندد و  به که امید داشته باشد.

آخرین توصیه امام در این بخش آن جاست که می فرماید: و"َ عَلیکُم بِالصَّبرِ فَاِنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ کَالرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وّ لا خَیرَ فِی جَسَد لا رأسَ مَعَهُ وَ لا فِی ایمان لا صَبرَ مَعَهُ /  بر شما باد  صبر که صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به بدن است و همان طور که خیری نیست در بدنی که سر ندارد، خیری نیست در ایمانی که صبر به همراه ندارد."

گرفتاری بزرگ ما در فهم مفهوم بردباری

متأسفانه یکی از گرفتاری های مهم ما در فهم مطالب اعتقادی و سخنان معصومین علیهم السلام در تصویرهای ذهنی و پیش ذهنیت هایی است که نسبت به این مفاهیم داریم.  تصور کنید  صبر در ذهن کسی این گونه نقش بسته است؛ فردی در جایی نشسته است و هیچ فعالیتی نمی کند جز این که منتظر است  اتفاقی روی بدهد. چنین تصویر و تصوری از مفاهیم درخشان اخلاقی در فرهنگ عمومی ما کم نیست. برخی به واقع باور دارند صبوری یعنی این که گوشه ای معطل  بنشینیم و کاری نکنیم تا آنچه که به دنبالش هستیم در یک فرافکنی ماورائی اتفاق بیفتد در حالی که مشی بزرگان دینی و آنچه که از قرآن حکیم استنباط می شود این گونه نیست، وجود مقدس رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) که سیّد صابران و پرهیزگاران بودند آیا چنین تصوری را در ذهن ما ایجاد می کنند؟

واقعیت آن است که مشی بزرگان دینی ما نشان می دهد این بزرگواران در عین حال که صبرپیشه بودند، اهل عمل و کار و فعالیت جمعی و حرکت بودند و بارها و بارها چه در قرآن و چه در کلام معصومین (ع)،  لزوم حرکت و فعالیت و تلاش دیده می شود و آن تضادی که گاهی در اذهان میان "فعالیت و دعا" یا "صبر و کار" شکل می گیرد یک تضاد توهمی است.

حرکت کوهنورد، صبر اوست

کوهنوردانی را فرض کنید که در یک برنامه کوهنوردی شرکت کرده اند. آن ها از صبح زود که راه می افتند تا زمانی که به قله برسند 8 ساعت کوهنوردی می کنند. در این 8 ساعت آن ها در عین حال که به سمت قله حرکت می کنند و  بی وقفه در تلاش اند که دره ها و گردنه ها و موانع را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارند اما در عین حال صبر می کنند. آن ها 8 ساعت صبر می کنند که به آن قله برسند، در واقع آن ها در عین حال که حرکت می کنند توأمان صبر هم می کنند،  و اگر در این 8 ساعت صبوری نمی کردند و می بریدند و حرکت را متوقف می کردند به هدف نمی رسیدند. همچنین است وقتی کسی مثلا در یک رشته دانشگاهی تحصیل می کند. او برای این که بتواند کارشناس آن رشته شود چهار سال صبر می کند اما او در آن چهار سال بیکار ننشسته است. منابع و متون و کتاب های زیادی می خواند. در امتحانات متعددی شرکت می کند. در کلاس استادان مختلف می نشیند و یادداشت برمی دارد. به سوالات متعدی جواب می دهد تا آخرالامر  بعد از چهار سال به یک موفقیت برسد اما در عین حال او این چهار سال را صبر کرده است.

پس اگر کسی گمان می کند صبر یعنی دست از فعالیت و تلاش بکشیم و گوشه ای بنشینیم و گمان کنیم با تن دادن به این بی مسئولیتی و انفعال، امور سامان می گیرد و ما هم در مقام صابران قرار می گیریم به نظر می رسد نیازمند اصلاح فکرش است چون بر سردر  این رفتار  نمی توان نام صبر گذاشت.

صبر، رهایی و بی تابی، هلاکت است

اما نگاه امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به صبر چیست؟ امام معصوم در حکمت 189 می فرماید:  "مَن لَم یُنجِهِ الصَّبرُ اَهلَکَهِ الجَزَعُ / هرکه را صبر رهایی ندهد، بی تابی هلاک سازد." در نظرگاه امام (ع)،  صبر عامل رهایی و بی تابی عامل هلاکت است. صبر بارور می کند اما بی تابی می سوزاند. درختانی که پاییز و زمستان را تاب می آورند، می توانند به فصل بهار برسند. کسی که می تواند دشواری ها را تاب بیاورد می تواند به گشایش ها برسد، کسی که می تواند گردنه ها را رد کند به قله می رسد. این طور نیست که قله را در یک جعبه کادوپیچ کنند و روبانی هم رویش بزنند و به کسی تقدیم کنند، به خاطر همین است که مولای متقیان در حکمت 153 می فرماید: "لا یَعدَمُ الصَّبورُ الظَّفَرَ وَ اِن طالَ بِهِ الزَّمانُ / مرد صبور پیروزی را از دست ندهد گرچه زمانش به درازا کشد." این همان راز پیروزی و گشایش و فتح است، این که مرد الهی زمان را اصل قرار نمی دهد و برده زمان نیست. او می داند زمستان هرچقدر هم طولانی باشد به بهار خواهد رسید، گرچه او به میزان باور و ایمان قلبی اش در درون به آن بهار رسیده و عطر آن ایمان، مشامش را می نوازد.  

اگر بردبار نیستی خود را به بردباری بزن

نکته کلیدی دیگری که از زبان امام علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره صبر مطرح می شود به این موضوع می پردازد که چگونه می توان به این گنج بزرگ دست یافت. چطور صبور باشیم وقتی وجودمان سراسر بی تابی است؟ چگونه می توان به قرار صبوری رسید، وقتی سراسر بی قراری هستیم؟ نسخه ای که مولای متقیان در حکمت 207 می پیچد، بسیار شنیدنی و قابل تأمل  است: "إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَكَ أَن يَكونَ مِنهُم / اگر بردبار نیستی خود را به بردباری بزن زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه قومی سازد و از آن ها به حساب نیاید."

در منابع و متون اخلاقی از جمله در نهج البلاغه بارها و بارها سالکان راه حق به مؤانست با خوبان و نیکان سفارش و از مجالست با فرومایگان و طامعان پرهیز داده می شوند. مسلما مجالست و مؤانست نمی تواند بی تأثیر باشد. کسی که به دریا می رود اگرچه دریا نمی شود اما از دریا تأثیر می گیرد و در همان دریا خیس می شود. چطور می شود آدم به گلستانی برود و عطر گل ها و گیاهان آن گلستان را به خود نگیرد اگرچه گل نشود. نسخه ای که امام معصوم (ع) در این جا می پیچد این است که اگر هنوز گل نشده ای اما می توان یه گلستان بروی و با گل ها همنشین شوی. اگر دریا نشده ای، می توانی به دریا - حق - بپیوندی و خصلت حق را به خود بگیری. اگر بردبار نیستی خودت را به بردباری بزن، فرد بردباری را پیدا کن و به او متصل شو ، در مجلس او حاضر شو. مرد حقی را پیدا کن و به آن جا رو. اگه صبور نیستی شروع کن به ممارست ها و استعانت از حق، مثل بردبارها سخن بگو، مثل بربارها بنشین، مثل بردبارها برخیز، خودت را شبیه بردبارها نشان ده، آرام آرام می بینی بردبار شده ای.


منبع:شبستان


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین