عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۲۱۴۲
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۳
شب عاشورا و شب تاسوا در خیابان‌ها قدم بزنید و عکس بگیرید می‌بینید در طول سال آنهایی که هیئت نمی‌روند حتی کسی که سگ در دست دارد اصرار دارد که یک غذا بگیرد...
عقیق: یکی از دستاوردهای مهم عزاداری در جامعه شیعه شکل گیری هیئات است هیئاتی که در کنار تمام دستاوردهای فرهنگی و دینی بعضا درگیر چالش‌هایی می شود. هیئات به جهت اینکه رسانه های قوی و بی نظیری در رساندن پیام اهل بیت هستند همواره مورد توجه و عنایت علما و مراجع شیعه بوده و به دقت رصد می شوند. در همین راستا و برای بررسی بیشتر کارکردهای هیأت در جامعه شیعه حجت الاسلام محمود ریاضت با حضور در «نسیم» به تبیین ابعاد مختلف این مسئله پرداخت.

تصویر جامعه ما که سی سال از انقلابش می گذرد در رسانه ها اینطور نشان می دهد که فاصله از معنویات نسبت به قبل مقداری بیشتر شده است اما در بزنگاه ها مثل شب های قدر، ایام محرم،...می بینیم حجم جمعیت از قبل خیلی بیشتر است، این تناقض را چطور می توان توضیح داد؟
ریاضت: سوال جامع و مبسوطی است، شاید این مساله را بشود از دو زاویه دید یکی اینکه به هر حال بزنگاه‌ها، یک موج و فضا است قدیم هم اینطور بود کسانی که دوره‌ای از سال، مسجد نمی‌رفتند، شب قدر به مسجد می‌رفتند حتی کسانی که خیلی لاابالی بودند مثلاً در دوره طاغوت با اینکه فساد علنی بود اما مثلاً ماه رمضان مراکز فساد تعطیل بود و سر بزنگاه‌ها مسائلی رعایت می‌شد، چون موج این بزنگاه ها خیلی سهمگین است.
اگر کسی بخواهد مقابله کند، این موج او را می‌برد و اصلاً نمی‌تواند خلاف این جریان حرکت کند چون پتانسیل این جریان خیلی قوی است، ولی اینکه آیا هر کسی که وارد این موج می‌شود فاز معنوی‌اش خیلی بالا است؟ خیر اینطور نیست چون مراتب فرق می‌کند ولی ذات مردم و فطرتشان پاک است.

یک سال یکی از دوستان هیأتی پیشنهاد داد که شما همیشه به قم جمکران و مشهد می‌روید یک بار هم شمال ببرید گفت پدرم ویلایی در نوشهر دارد؛ خلاصه یک اتوبوس گرفتیم و بچه‌ها را هماهنگ کردیم و به شمال رفتیم، واقعاً فضای آن مجموعه ویلاهایی که ما مستقر شدیم خیلی ناجور بود که همه بچه‌های هیأت به این فرد بد و بی راه می‌گفتند که ما را کجا آوردی. جای ما اینجا نیست و باید در خانه بمانیم و این دو روز بیرون نیاییم، اما فردا اتفاقی خیلی عجیب افتاد که ذهنمان را تغییر داد، هوا طوفانی و بارانی شد و بعدازظهر هیچ کس بیرون نیامد، غروب شد ما که نماز را خوانیدم، یکی پیشنهاد  داد حالا که کسی نیست ما کنار ساحل برویم و امشب دعای کمیل را کنار ساحل بخوانیم، برای اولین بار ما پشت به قبله رو به دریا نشستیم و دعای کمیل خواندیم، نه بلندگو بود و نه تشکیلاتی.
شاید دو سه صفحه بیشتر نخوانده بودیم که صدای گریه می شنیدیم برگشتیم دیدیم تمام این ویلاها و زنها و مردها که می‌گفتیم وضع آن ها ناجور است آمدند نشستند و چندان هم وضع حجاب درستی نداشتند (این همان حرف حضرت آقا است که گفتند ممکن است ظاهر طور دیگری باشد اما دلش اینجاست) وقتی دعا را تمام کردیم، خانمی آمد پانصد تومان داد و گفت بگوئید روضه موسی ابن جعفر بخواند.
آمدنشان یک بحث است و اینکه آمد پانصد تومانی داد و گفت روضه بخوان بحثی دیگر است، از پسر این خانم سئوال کردم که این قصه روضه موسی ابن جعفر چیست؟ گفت خواهرم دیروز داشت در دریا غرق می‌شد مادرم نذر موسی ابن جعفر کرد که خواهرم نجات پیدا کند، زمانی که شما شروع به خواندن دعای کمیل کردید مادرم گفت خدا اینها را رسانده تا نذر من ادا شود.
اصلاً دید کل بچه‌های هیأت، درباره کل این مجموعه تغییر کرد که بله وقتی است که واقعاً مردم تحت تأثیر جو قرار می‌گیرند، چرا جو جامعه ما به این سمت رفته که شما نگاه می‌کنید ظاهرش معنوی نیست و به نظر می‌رسد که از معنویات فاصله گرفته است، چون ما و اصحاب رسانه جو را ایجاد کرده ایم؛ باید بپذیریم که مردم تحت تاثیر فضا سازی قرار می‌گیرند.
شب عاشورا و شب تاسوا در خیابان‌ها قدم بزنید و عکس بگیرید می‌بینید در طول سال آنهایی که هیئت نمی‌روند حتی کسی که سگ در دست دارد اصرار دارد که یک غذا بگیرد یعنی انگار مردم و حتی کسی که هیچ مشخصه‌ معنوی ندارد دوست دارند که کسی ببیند که اینها غذایی از هیئت گرفتند و این یعنی اینکه می‌خواهد بگوید من دلم به این سمت است.
می‌خواهم بگویم دشمن هر چقدر که بخواهد فضاسازی کند ممکن است مو، لباس،... جوان ما بردارد اما دل جوان ما را نمی‌تواند بگیرد، چون این دل او اینجا است؛ یک زمان می‌بینید آنهایی را که ظاهرشان مثبت نیست اما باطن آن ها خیلی پاک است، مقصر ما هستیم که در جایی طوری فضاسازی کردیم که فضا به سمت ریا رفته است و اخلاص را از آن گرفتیم.

یک ایراد که از بچه هیأتی‌ها می‌گیرم این است که چرا در مجلس امام حسین می‌گویید ریا هم بکنی درست است؟ امام حسین می‌پذیرد، کجا گفتند می‌پذیرد؟ آیت الله بهجت می‌گوید «مجلس امام حسین از افضل قربات است» پس نیت قربه الی الله قصد اخلاص دارد و قصد ریا ندارد.
دو جور فضاسازی منفی داریم یکی برای کسانی که به هر حال زمینه دارند و اگر فضا منفی شود به آنطرف می‌روند و اگر فضا را به این طرف بیاوریم مثل وقتی که سر بزنگاه موجی ایجاد می‌شود آنها را به این طرف می‌آورد و ما باید این سر بزنگاه‌ها را زیاد کنیم؛ مقام معظم رهبری فرمودند که گام چهارم انقلاب فضاسازی معنوی است، ما فکر کردیم باید برویم خیابان‌ها را ببندیم و نماز را وسط خیابان بخوانیم و این غلط بود.
معنی فضاسازی معنوی این نیست که برویم در پارک نماز بخوانیم و مسجد خالی بماند! باید در بحث فضاسازی دید خود را گسترده کنیم و از آن طرف جلوی فضاسازی منفی را بگیریم؛ الآن ببینید مثلاً صدا و سیما شب عید غدیر یا شب تولد امام رضا یک برنامه گذاشته بود که شب تولد گریه همه را درآورد یا مثلاً شب عید غدیر برنامه‌ای گذاشته بودند که بعضی از سریال‌هایی که پخش می شد قسمت‌های که عزا بود با شب عید همزمان می شد!
این مسائل، زدگی ایجاد می‌کند؛ فضایی را که در شب عید غدیر ایجاد کنیم فضایی نیست که مثلاً شهید نشان دهیم که همه گریه کنند و سینه بزنند، مگر مقام معظم رهبری نفرمودند در مولودی‌ها روضه نخوانید که فضاسازی‌های ما منفی است؛ ما این مورد را باید از هر دو سو داشته باشیم، فضاسازی آنطرف کمی خطرناک شده است که ظاهر مذهبی است و باطن یعنی در عمل و رفتار خلاف آن دیده می‌شود.



گاهی اوقات به همین دلیل است که بعضی‌ها پس می‌زنند؛ ایام محرم است و این جمله در مقتل خیلی ذهن من را درگیر کرده است که امام حسین در مسیری که به طرف کربلا می‌آمدند دو نفر را دیدند که از طرف کوفه می‌آیند فرمودند این دو نفر را بگویید بیایند تا خبری از کوفه بگیرم، وقتی آنها خدمت حضرت آمدند گفتند کوفه چهار کلمه است «قلوبهم معک اما سیوفهم علیک»؛ در دل تو را دوست دارند، اما اگر بیایی شش ماهه تو را سر می‌برند.
اتفاقاتی که در جامعه ما اتفاق می‌افتد همان پارادوکسی است که 1400 سال پیش در کوفه و کربلا اتفاق افتاده است، این جمله به تعبیر استاد ما یک محرم و صفر، یعنی60 شب، از زوایای مختلف قابل طرح می‌باشد، یک معنایش این است که حسینی که ما در ذهنمان ساختیم با حسینی که واقعیت دارد متفاوت است؛ چون ما در ذهن خود نهادینه کردیم که همین است یعنی ایشان را مطابق میل خود ساختیم.

حالا این اتفاق می‌افتد که می‌گوییم آن حسینی که بیرون است غلط است و آن حسینی که در ذهن ساختیم درست است، مردم کوفه گفتند که حسین دین ندارد «ان الحسین خرج عن دین جده و گفتند ما دین داریم؛ الآن یکی از علت‌های تأخیر ظهور هم همین است که ما یک امام زمانی در ذهن خود داریم، روایات این را می‌گویند که تا چیزی که در ذهن شیعه است با آنکه بیرون است یکی نشود اسبی زین نخواهد شد.

از بعد فرهنگی و اعتقادی تمام دغدغه انقلاب اسلامی هم همین بود؛ که اگر تو مسلمانی آن چیزی که به عنوان یک مسلمان در ذهن تو است این نیست که در مقابل ظلم  و ناحق سر فرود بیاوری، حرف انقلاب این بود که تو که حسینی هستی و هیئت می‌روی و ناهار می‌دهی چرا آن چه که ساختی با آن چیزی که بیرون است دو جور است یعنی هدف عمده امام این بود که آن چیزی که در ذهن شما است باید با مصداق بیرونی‌ آن یکی باشد.
حالا در ابعادی انقلاب اسلامی پیروز شد و این مساله را به حقیقت رساند اما آیا این در مورد بعد شخصی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی فرهنگی محقق شده یعنی آیا آن چیزی که به عنوان اسلام به معنای کلی‌ و شیعه در ذهن ما است با آن که بیرون است یکی است؟! اگر این پارادوکس را حل نکنیم در نهایت خطرناک می‌شود؛ یعنی همان روایتی می‌شود که فرمود «اذا یظهر ولدی المهدی یخرج من هذا الامر من کان یری انه من اهل»؛ موقعی که مهدی ظهور کند دسته‌ای از یاران پسرم مهدی خارج می‌شوند اینها چه کسانی هستند؟ اینها کسانی هستند که اگر در دوره غیبت به آنها نگاه می‌کردید می‌گفتید اگر امام زمان بیاید دست راست امام زمان می‌شود یعنی همه مراسم مذهبی‌ او ترک نمی‌شده است؛ روایت در الزام الناس مرحوم حائری است این روایت خیلی عجیب است، یعنی آنهایی که ظاهرشان درست است اما باطنشان پارادوکس دارد همان «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» می‌شوند.
یعنی در عمل پس می‌زند و بعد می‌گوید، عده‌ای پشت سر امام زمان می‌آیند که در دوره غیبت اگر به اینها نگاه می‌کردی می‌گفتی گروه خون آن ها به امام زمان نمی‌خورد و اصلاً دین ندارد این یا خورشید می‌پرستد یا ماه، همان که الآن می‌بینیم خیلی‌ از افراد ظاهرشان نیست اما سر بزنگاه می‌بینیم خیلی دیندارتر از امثال بنده هستند.

این مساله را کجا باید حل کرد؟ بخش مهمی از آن کار رسانه است و بخشی هم کار هیئت، یعنی باور کنید هیئت بزرگترین رسانه شیعه است یعنی اگر درست تبیین شود و کارکرد خود را درست بشناسد بزرگترین رسانه ما مذهبی‌ها هیئت است که متأسفانه ما از این پتانسیل در این 35 سال استفاده بایسته نکردیم.

در جائی از سخنانتان گفتید ما امام حسین را  مطابق ذائقه خود ساخته ایم، اینکه امام حسینی واقعی برای مردم بسازیم وظیفه کیست؟ آیا این مساله اصلا امکان پذیر است؟

ریاضت: وظیفه همه است، گفتم پتانسیل این مورد خیلی قوی است و هیچ کس نمی‌تواند با آن مقابله کند چون یک موج است اگر بخواهی با آن مقابله کنید شما را می‌برد، پس کسی نمی‌تواند با قصه محرم مبارزه کند، در طول تاریخ 1400 سال حکومت‌های متفاوت در کشورهای مختلف اسلامی آمدند که امام حسین علیه السلام را از بین ببرند، متوکل 18 بار کربلا را شخم زد و حرم ابی عبدالله را تخریب کرد.
حالا بعد از 1400 سال، یک نفر را پیدا کنید حتی از وهابی‌های سلفی یزیدی و بپرسید که قبر متوکل کجاست؟ اگر توانستند به شما نشان بدهند در صورتی که اگر شما به گاوپرستان عالم بگوئید که قبر سه ساله امام حسین علیه السلام کجاست همه نشان می‌دهند؛ این چیزی است که کسی نمی‌تواند با آن مقابله کند، امروز هیچ اثری از متوکل نیست ولی از امام حسین، حضرت عباس، حضرت علی اصغر، سه ساله امام حسین است و روز به روز هم پررنگ‌تر می‌شود.

اینها می‌خواهند چراغی را که خدا روشن کرده است با فوت خود خاموش کنند اما چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد؛ وظیفه حاکمیت هم است که متأسفانه حالا رسانه ما گاهی اوقات روی شور می‌دمد ولی گاهی اوقات مطلق روی شعور می‌دمد، بالاخره ما فقط با دو بال می‌توانیم پرواز کنیم این که مثلاً واقعه عاشورا و پیام‌هایش را تحلیل کنیم این خوب است شعور را بالا ببریم ولی بدون شور نمی‌شود.

یا اینکه فقط شور داشته باشیم البته که بدون شعور نمی‌شود؛ هیچ پرنده‌ای با یک بال نمی‌تواند بپرد به دو بال نیاز دارد در فضای شعائر حسینی هم ما به دو چیز نیاز داریم شور و شعور، متأسفانه این مورد گاهی اوقات گم شده است، حلقه مفقوده ما همینجا است که از کارکرد هیئت به عنوان شعور غافلیم که اتفاقاً اگر شعور باشد شور آن خیلی بیش‌تر می‌شود.
مثلاً یادم می‌آید چهار سال پیش که امام زاده علی اکبر به منبر می‌رفتم شب سوم ساعت 11 کسی با من تماس گرفت که من از فلان مجله می‌خواهم مصاحبه تلفنی داشته باشم و گفتم بفرمایید گفت ما با علماء صحبت کردیم می‌گویند خوب نیست که مثلاً شماها که سخنران‌های معروف و مشهوری هستید به جاهایی بروید که مداح‌محور است یعنی می‌خواستند من را تحریک کنند که امامزاده علی اکبر نروم!
بعد من گفتم کجا که ما می‌رویم مداح محور است؟ گفت امامزاده علی اکبر گفتم چه کسی تعیین می‌کند که امامزاده علی اکبر مداح محور است گفت خود دست اندرکاران آن هیئت گفتم بارها من از خود آقای کریمی در جلساتی که برای خادمین و دست‌اندرکاران مجموعه می‌گذارد بارها شنیدم که همه ما در این مجموعه نوکریم سخنران یک جور، مداح یک جور، آبدارچی، کفش جفت‌کن، کسی که سینه می‌زند یک جور،... اینجا امام حسین محور است.
یک مشکلی که وجود دارد این است که متأسفانه به جای اینکه بیاییم بین شور و شعور تلفیق کنیم، چند سالی در جامعه ما حتی بزرگان ما در این قصه لغزیدند و مقابله ایجاد کردند! در سخنرانی 80 درصد شعور و معرفت و 20 درصد شور با سخنران است از آن طرف در مداحی20 درصد شعور با مداحی 30 درصد با شعر و سبک پخته، که الحمد لله مداح‌ها دارند، و 50 درصد شعور است.
بین این دو، فاصله ایجاد کردند یعنی غالب جلسات بین سخنران و مداح اختلاف‌نظر و درگیری وجود دارد، چون بزرگان ما مداحان ما را نفی می‌کردند و این کار سودی ندارد و باعث می‌شود که ما هم از شور بیفتیم و هم از شعور؛ من به یکی از بزرگان گفتم یعنی مملکت ما هیچ مسئله‌ای نداشت که شما در یک جلسه خیلی مهم مثلاً استاد احمد خاتمی در خبرگان یک ساعت در مورد شعرهای آقای کریمی حرف زدند، این مورد  بد است.
متأسفانه در جاهایی این کارکرد دچار مشکل شد و بین دو نفر که متولی شور و شعورند فاصله ایجاد شد، ما نباید اجازه بدهیم که دشمن از این قضیه سوء استفاده کند من فکر می‌کنم که این موضوع از سوی دشمن بود که برای بهم ریختن جلسات این کار را بکند، الحمد لله علماء سخنرانان و هم مادحین این مسئله را فهمیدند و الآن این فضا خیلی بهتر شده است.
مثلاً آقای کریمی به من می‌گفتند شما که منبر می‌روید سعی کنید اول سخنرانی مسئله هم بگویید و این خیلی مهم است که ایشان به من این مورد را متذکر شود در صورتی که اصلاً خیلی‌ از افراد کسر شأن می‌دانند که سخنران مسئله بگوید، این نشان می‌دهد کسی که به عنوان محور است دغدغه فهم دارد.
نمی‌خواهد مستمعش دو سه ساعت وقت بگذراند و حداکثر عزاداری خیلی شیکی بکند و با انتشار یک سی دی تمام شود چون عقیده دارد که فردای قیامت باید جوابگو باشد البته خیلی‌ از افراد دیگر این دغدغه را دارند، متأسفانه بعضی از سخنرانان در این فکر هستند که از همان بای بسم الله گریه بگیرند و این هم غلط است کار سخنران سخنرانی و دادن معارف و شعور است.

من فکر می‌کنم که آن سه شاخصه اصلی هیئت اگر توسط آقایان، مادحین، سخنرانان و رسانه‌هایی که در عرصه هیئت و امور فرهنگی مثل این کار می‌کنند، برجسته شود خیلی قوی باشد و آن سه اصل و کارکرد هیئت‌ها این است:  کارکرد معرفتی، کارکرد تربیتی و کارکرد بصیرتی؛ شما هر چالشی در هیئت‌ها می‌بینید ناشی از خلأ در یکی از این سه حوزه است، یعنی هر جا که می‌گویید اینجا آسیب دارد به یکی از این سه حوزه بر می‌گردد.
و علتش هم این است که ما تبیین نکردیم، بالاخره بزرگان ما این نقص را باید قبول کنند که چرا ما بعد از 35 سال 22700 هیئت در تهران داریم؟ و به تعبیر یکی از اساتید ما 22 هزار و 700 امام حسین داریم، یعنی شما می‌بینید امام حسین این هیئت با امام حسین آن هیئت فرق می‌کند، نه تنها این هیئت با آن هیئت بلکه در همان هیئت هم آن کسی که سینه می‌زند با آن کسی که در صحن است یا آن کسی که بیرون است و... تصور متفاوتی از امام حسین دارند!

من جلسه‌ای می‌رفتم جمعیت خیلی زیادی می آمد. شب سوم دیدم که جلو را به اندازه 150 نفر جا خالی کردند به مسئول هیئت گفتم که اینجا را غیر انتقاعی کردید؟ مردم پشت در منتظر هستند؛ یک چنین هیئتی، بعداً هم جمع شد و به هم خورد، اگر اخلاص در آن نباشد جمع می‌شود، گفت حاج آقا امشب بچه‌های مداح فلان هیئت، مهمان ما است و قرار است بخواند گفتم بیاید بخواند چرا اینجا را اینطور کردید؟
گفت حاج آقا می‌دانید بچه‌های ما فقط برای روضه مداح خودمان گریه می‌کنند ایشان گریه‌کنان خود را می‌آورد این یعنی چه؟! این یک کارکرد معرفتی است، هیئت باید بالاخره یک خروجی داشته باشد شما اگر بخواهید معرفت بدهید با فقط یکبار سخنرانی معرفت نمی‌آید این باید تکرار شود و تکرار، تا در ذهن بماند.

زمانی هیئت‌ها سایت داشتند اما فقط مداحی می‌گذاشتند حالا به این سمت رفتند که سخنرانی را هم مکتوب کنند، این مورد بعد معرفتی را دارد ما تا بعد معرفتی را قوی نکنیم، تربیتی شکل نمی‌گیرد؛ دغدغه‌ای که امروزه پدر و مادرها دارند این است که می‌گویند بچه‌هایمان که می‌روند هیئت ادبیاتشان عوض می‌شود ولی خیلی از هیئت‌ها هم اینطور نیست، چرا این طور است چون رسانه ای است که کارکرد بسیار مثبتی دارد.

منتهی یک مقدار از آن قدرتی که دارد غافل شده‌ایم و از آن طرف دشمن خیلی کار کرد یک جمله شنیدم نمی‌دانم درست است یا خیر گفتند که چرچیل در پارلمان انگلیس گفته است که سه چیز را نمی‌توانیم از شیعه‌ها بگیریم قرآن، نهج البلاغه و حسین، این سه مورد در خون و ژن اینها است و گفت می‌توانیم کاری کنیم قرآن داشته باشند نداشته باشند، نهج البلاغه داشته باشند و نداشته باشند یک کاری می‌کنیم حسین داشته باشند اما نداشته باشند.
یعنی آن چیزی که درون ما است با آن چیزی که بیرون ما است یکی نباشد، گفت قرآن را خودمان چاپ می‌کنیم، تا سه چهار سال پیش، البته مسئولین اوقاف زود متوجه شدند، هنوز هم در بعضی از مساجد قرآن عثمان طه بدون ترجمه است یعنی قرآن دارم ولی ندارم، چه می‌فهمم همه که عربی بلد نیستند.
مثلاً ما نمایشگاه قرآن برگزار می کنیم یعنی چه مگر قرآن برای نمایش دادن است؟ این یعنی چه؟ اسمش را می‌گذاریم نمایشگاه قرآن بگذاریم کارهای هنری دینی مثلاً نمایشگاه کارهای هنری قرآنی، من یک جا رفتم خطبه عقد بخوانم آن چیزی که نوشته بودند مثلاً مهریه یک جلد کلام الله مجید یک زوج آیینه و شمعدان، بعد یک نفر گفت حاج آقا قیمت قرآن را تعیین کنید گفتم یعنی چه؟
قرآن که قیمت ندارد هدیه است گفت هدیه‌اش را تعیین کنید گفتم من وکیلم، الآن در پرونده‌هایی که مهریه را اجرا گذاشتند می‌گویند یک جلد کلام الله مجید از 700 تومانی داریم تا قرآن 70 میلیونی! الآن بعضی‌ها در مهریه‌ها  دچار اختلاف شدند که این کدام قرآن است و این به دلیل این است که ما نمایشگاه درست کردیم و گفتیم این قرآن اینقدر می‌ارزد.
ما با امام حسین هم همین کار را کردیم آن بعد معرفتی خالی شده است بعد تربیتی هم نیست؛ امروز در جامعه ما می‌گویند فلانی نابغه قرآنی است چرا؟ چون قرآن را از اول تا آخر می‌خواند حفظ است و از آخر به اول هم می‌خواند، کسی نیست بگوید اگر قرار بود قرآن برعکس خوانده شود، بر عکس نازل می‌شد؛ این یعنی چه؟ آیا قرآن برای این نازل شده که بر عکس بخوانیم؟
یکی را در برنامه ماه عسل آورده بودند گفتند ضربدری می‌خواند، پروانه‌ای می‌خواند؛ این یعنی چه؟ این یعنی شما از هدفی که دارید دور شدید، یعنی شما قرآن دارید ولی قرآن ندارید، چون قرآن این نیست.

گفت نهج البلاغه را خودمان چاپ می‌کنیم و اصلاً خودمان می دهیم شارحین شرح کنند، شما الآن می‌بینید آنقدر که نهج البلاغه شارح غیر شیعه دارد، شیعه ندارد! ابن ابی الحدید سنی می‌گوید من هزار بار نهج البلاغه را خواندم جورج جرداق مسیحی می‌گوید من تا به حال دویست بار نهج البلاغه را از اول تا انتها خواندم؛ کدام یک از بچه هیئتی‌ها یک بار نهج البلاغه را روزنامه‌ای مثل مجله ورزشی که ورق می‌زنند مرور کردند؟
پس ما از کجا می‌خواهیم معرفت پیدا کنیم چون معرفت، داخل است، اگر معرفت پیدا نشود بر تربیت من هم اثر می‌گذارد و تربیت پیدا نمی‌کنم هر چه بار معرفتی‌ام بالا برود مؤدب می‌شوم، از و در کجا باید بار معرفتی‌ام بالا برود؟ اگر بار معرفتی سر سفره امام حسین بالا نرفت بار تربیتی هم زیاد نمی‌شود، وقتی من در معرفت و تربیت لنگ بزنم آنوقت در بصیرت هم لنگ می‌زنم.
خیلی از افراد این جمله بصیرت حضرت آقا را سمت فتنه بردند در حالی که حضرت آقا 17 سال قبل از فتنه بحث بصیرت را مطرح کردند، اگر ما آن موقع با این مساله، شعاری برخورد نمی‌کردیم و به آن جنبه معرفتی می‌دادیم و آن را برجسته می ساختیم هیچ وقت 17 سال بعد دچار مشکل تربیتی در این بحث نمی‌شدیم، نمونه عینی‌ آن در انقلاب خودمان بود.
فتنه خیلی برای نظام و جامعه ما هزینه داشت، چون ما آن بعد معرفتی را که رهبر جامعه می‌خواست القاء کند شعاری کردیم و به حاشیه بردیم، حالا در مورد امام حسین هم درست همین مسئله است، ایشان را به حاشیه بردیم نکند خدای ناکرده قلوبهم معک و سیوفهم علیک بشویم؛ اگر این بعدها در ما به منصه ظهور و بروز نرسد احتمال این خطر است.
در زمان پیغمبر این بعد معرفتی و تربیتی و بصیرتی عمل نشد کار به جایی رسید که نیم قرن از رحلت پیغمبر نگذشته سر پسر پیغمبر بالای نیزه رفت، این نکته خیلی هشداردهنده است.

شما اگر معرفت اجتماع را بالا ببرید تربیت اجتماع بالا می‌آید، کار رسانه چیست امام فرمودند رسانه دانشگاه است باید اجتماع را تربیت کند هیئت دارد این کار را می‌کند اگر شما آورد معرفتی هیئت را قوی کنید آورد تربیتی‌ آن هم در جنبه فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود را نشان می‌دهد، یک شخص در هیئت از کوچکترین چیزها می‌تواند بزرگترین چیزها را به دست آورد.
روزی مرحوم سید علی میرهادی که پایه‌گذار این دعای ابوحمزه است، و من 13 ساله بودم که جلسات ایشان حاضر می‌شدم، جمله‌ای به من گفت که در هیئت یک کار نکن همه کار بکن گفتم یعنی چه؟ گفت در هیئت چکار می‌کنی؟ گفتم من از رساله مسئله می‌گویم گفت فقط مسئله نگو، گفت هم مسئله بگو هم حدیث، هم روضه بخوان، هم چایی بریز، هم چراغ را روشن کن هم اکو را وصل، هم جارو کن هم آشپزی، هم کفش جفت کن.
گفتم نمی‌شود باید تقسیم کار شود ایشان گفت گاهی اوقات روی دیگ غذای امام حسین چیزی گیر می‌آید که روی منبر گیر نمی‌آید؛ من آن وقت نفهمیدم که چه می‌گویند بعدها که درس خواندم و داخل کتاب‌های روایی وارد شدم، دیدم که خدا 2000 سال پیش با موسی کلیم در مناجاتش در مورد دیگ امام حسین حرف زده است، حالا اگر بخواهید بگویید در دیگ امام حسین چه گیر می‌آید که ممکن است در منبر نباشد این خود معرفت می‌خواهد.
یعنی ما همه جور همایش برای هیئت‌ها می‌گذاریم همایش مسئولین هیئت‌، سخنرانان، مداحان، اما همایش آشپزها نداریم، تیم آشپزی هیئت‌ها را جمع کنیم همایشی بگذاریم و بگوییم این دیگ با بقیه دیگ‌ها فرق می‌کند، این کیسه برنج با بقیه کیسه برنج‌ها فرق می‌کند، این خود یک معرفت یعنی معرفت آشپزی می‌خواهد، یکی از جنبه‌های مغفول ماندن هیئت همین است که ما فکر می‌کنیم که طرف باید بیاید آشپزی کند و برود.
آن چیزی که ذاکرین می‌خوانند خود یک نکته معرفتی دارد که مغفول مانده است، که ملا عباس مازندرانی با هیئتشان در روستا برای مدتها به کربلا رفتند بعد در تشرفی که حاصل شد حضرت به او فرمود سلام من را به آن پیرمردی که هر شب جمعه به هیئت شما می‌آید و کفش‌ها را جفت می‌کند و چایی می‌ریزد و همراه شما نیامده است، برسان و بگو هر دفعه که به هیئت آمدی انگار به حرم من آمدی.
این خود یک دهه منبر است که معرفت بدهیم که چه کسی چایی می‌ریزد و همیشه به منبر چسبیدیم و... آنهایی که می‌آیند جارو می‌کنند، چایی می‌ریزند.... جایگاهشان کجاست؟ اینها بعدهای مغفولی است که ما اگر به آنها بپردازیم متوجه می شوید این رسانه چه تحول عظیمی در سطح جامعه به وجود می‌آورد.
خود آقای کریمی بعضی اوقات می‌گوید که من حاضرم کل دهه را بدهم آن چیزی که شما مثلا در آبدارخانه یا دم در یا سر خیابان به دست می آورید، آن را بگیرم حاضری عوض کنی می‌گفتند آقا مگر می‌شود؟ ما خیلی آرزو داریم داخل بیاییم، واقعاً این یک نکته تربیتی است.
یک روز خادم مدرسه به مرحوم میرزا آشتیانی که از بزرگان فلاسفه و عرفا و متولی مدرسه مروی بود، گفت آقا من دیشب خودم را کلی نفرین کردم گفت چرا؟ گفتم من دیشب خوابم نمی‌برد و هر ده دقیقه یک بار آب می‌خوردم و هر دفعه بلند می‌شدم می‌دیدم شما در رکوع، سجود یا... هستید به خودم بد و بی راه گفتم که اگر من هم درس خوانده بودم و عمرم را تلف نمی‌کردم به شما می‌رسیدم.
گفت مرحوم میرزا شروع کرد به گریه کردن، گفتم آقا چرا گریه می‌کنید؟ گفت یک معامله با من می‌کنی گفتم چه: گفت کل این 80  سال نماز شب و... را می‌دهم و ثواب سلام بر حسینی که دیشب هنگام آب خوردن گفتی را می‌گیرم و اینها جنبه‌های مغفول مانده هیئت ما است که خیلی‌ از افراد می‌آیند و جلوی دوربین نیستند و سی دی نمی‌شوند اما اثر تربیتی خیلی خوبی دارند.
این مسائل مسائل عرفانی و متافیزیکی قضیه بود منظور سوال من جنبه جامعه شناسی و اثرات اجتماعی هیئت است، شاید هیچ عنصر اجتماعی نباشد که بتواند مردم را اینطور پیرامون یک چیز جمع کند. چه چیز از امام حسین است که بین همه ما مشترک است؟
ریاضت: جامع الاطراف بودن امام حسین است، هیئت یعنی جامع الاطراف بودن بعد اجتماعی هیئت همین است که شما هیچ کسی را نمی‌توانید از این دایره  بیرون ببینید، مثالی می‌زنم چند سال پیش در همین امامزاده علی اکبر در اطاق صوت رفتیم بعد از منبر آقای کریمی داشت می‌خواند و دم داد و سینه زدند بعد دیدیم دوربین روی یک نفر که از پشت موی بلند و  بسته ای داشت و یک گردنبند صلیب هم گردنش.

گفتم بر این زوم کنید تا خادم‌ها بعد از جلسه او را بیاورند تا ببینیم درگردنش چیست، بعد بر روی چهره‌اش زوم کرد همزمان با سینه زدن اشک می‌ریخت، بعد از جلسه به او گفتیم که حالا که توفیق حاصل شده است و در مجلس امام حسین هستی این گردنبند طلا و صلیب چیست؟ گفت من مسیحی‌ام، گفتم شما اینجا چکار می‌کنید؟ گفت پارسال روز تاسوعا من از اینجا رد می‌شدم تا به خانه فامیلم بروم دیدم اینجا شلوغ است، آمدم ببینم چه خبر است.
گفتند عزاداری و محرم است، ایستادم و دیدم سخنران شما می‌گوید در این خانه هر چیزی که می‌خواهید می‌دهند روز حضرت عباس هم بود و حرم حضرت عباس اذن دخول نمی‌خواهد، و اینجا هر کس هر مشکلی که دارد جوابش را می‌دهند، من مشکلی داشتم که 14 سال بود حل نمی‌شد، همان جا گفتم اگر اینها راست می‌گویند من نذری برای تاسوعا می‌کنم این را گفتم و رفتم گفت سوار ماشینم نشدم تلفن زنگ زد و مشکل 14 ساله من حل شد.
این آورد اجتماعی هیئت است، ما اول فکر کردیم او از جوان‌های مذهبی هیئتی است که حالا اسیر جبر شده است، بعد متوجه شدیم خیر امام حسین جامع الاطراف است همینطور که در خود کربلا هم جامع الاطراف است، شما می‌بینید وهب مسیحی جذب امام حسین می‌شود زهیر عثمانی مذهب، بعد از 40 سال سرلشکر معاویه بودن در جنگ صفین مقابل امیر المؤمنین بودن، زهیر می‌شود.

در آن تعبیر حضرت به زهیر و سعید ابن عبدالله و به عمر ابن جناده می‌فرماید انت امامی فی الجنه از اینجا به بعد من هر کجا که بروم شما جلوی من هستید این حرف خیلی بلندی است، من اصلاً نمی‌توانم قبول کنم که امام حسین چنین حرفی زده باشد ولی آدم به اینجا می‌رسد این یعنی چه؟ می‌خواهیم بگویم فی‌الواقع کارکرد اجتماعی هیئت همان جذب حداکثر است که حضرت آقا می‌گویند، منتهی ما از آن غافلیم.
ما در خیلی از هیئات جذب حداکثری نداریم، حتی در جاهایی جذب که نداریم هیچ دافعه داریم؛ الآن غالب این 2 هزار و 700 هیئت، هیئت‌های انشعابی از هیئت دیگری است یعنی به جای اینکه همدیگر را جذب کنند به بهانه‌های مختلف همدیگر را دفع کردند.

درباره متکثر شدن هیئت ها توضیح بدهید.
ریاضت: هفته پیش به همایش مسئولین هیئت‌های شمیرانات رفته بودم فکر می‌کنید شمیران چند هیئت دارد؟ 1300 هیئت دارد؛ البته هر چه بیشتر چراغ به نام اهل بیت روشن شود، نقطه مثبتی است به شرط اینکه آن بحث معرفتی و تربیتی و بصیرتی در آن اجرا شود؛ البته یک کار خوبی که چند سال در شمیران انجام می‌شود این است که همه آن ها در یک دهه نیستند بعضی‌ها دهه اول، بعضی‌ها دهه دوم و بعضی‌ها دهه سوم و این سنت خیلی خوبی است.

این یعنی ما به هدف رسیدیم در ضمن اینکه تکثر ایجاد شده آن وحدت هم ایجاد شده است، الحمد لله الآن فضا بسیار خوب شده است، آن پارامتر معرفتی بالاتر آمده و موجب برخوردهای تربیتی اجتماعی شده است یعنی دیگر آن فاصله‌ها نیست ولی هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب خیلی فاصله داریم ولی به نظر من در عرصه اجتماعی فعلی ما جذب حداکثری بزرگترین دستاورد هیئت است.


هیئت ها اثرات بازدارندگی هم در افراد هم در جامعه دارند، این مورد را بیشتر بسط بدهید.
ریاضت: یادم می‌آید که سال 66 دوستان ما در ریاست جمهوری خدمت امام رسیده بودند به امام گفتند که حوزه خیلی از لحاظ فرهنگی خراب است، چکار کنیم جامعه اصلاح شود امام فرمودند شما نمی‌خواهد جامعه را اصلاح کنید هر کسی برود خودش را اصلاح کند، جامعه را من و شما تشکیل می‌دهیم اگر من و شما و... درست شویم در  بیرون  اجتماع می‌شویم و اگر هر کسی روی خودش کار کند طبیعتاً جامعه اصلاح می‌شود.
لذا امام فرمود این مشکل ما از جایی شروع شد که همه تصمیم گرفتیم دیگران را اصلاح کنیم و خودسازی را فراموش کردیم، من فکر می‌کنم اگر ما این دستاورد در بعد تربیتی هیئت را جدی بگیریم و اگر فرد را اصلاح کنیم جامعه اصلاح می‌شود؛ شما الآن در هر سازمانی یک واحد فرهنگی وجود دارد، هر کسی نمی‌تواند کار فرهنگی انجام دهد.
من یک سئوال دارم امام حسین شب عاشورا برای لشکر عمر سعد سخنرانی کرده است؟ خیر، در روایت داریم صبح عاشورا بیش از چهل نفر از لشکر عمر سعد به این طرف آمدند و این یعنی اثر تربیتی عملکرد امام حسین و لشکر امام حسین در یک شب تا صبح، از این طرف شما نمی‌بینید که کسی به آن طرف رفته باشد و این یعنی جاذبه بسیار قوی است.
استاد آقای مجتهدی می‌فرمود راضی نیستم کسی بگوید من طلبه آقای مجتهدی هستم مگر اینکه وقتی ازدواج کرد شش ماه بعد از ازدواج او تمام دخترهای فامیل خانمش بگویند ما فقط با طلبه ازدواج می‌کنیم؛ و این یعنی اثر تربیتی و جذب،کارکرد هیئت باید این باشد، هیئتی کسی است که اگر ازدواج کرد بعد از شش ماه همه فامیل‌های خانمش بگویند ما با یک بچه هیئتی سینه‌زن مداح نوکر امام حسین ازدواج می‌کنیم.

بد است که خانه اول خیلی از هیئتی‌ها، هیئت است، خانه دومشان قهوه‌خانه‌ و خانه سومشان زن و بچه است
و این نیازمند بصیرتی قوی‌ است که ما چگونه عمل کنیم که بتوانیم این جذابیت را داشته باشیم، حالا البته نمی‌توانیم بگوییم کاملاً برعکس است ولی در جاهایی برعکس است؛ متأسفانه خانه اول خیلی از هیئتی‌ها، هیئت است، خانه دومشان قهوه‌خانه‌ و خانه سومشان زن و بچه است،  این بزرگترین خطر است؛ هیئتی‌ها کربلا که می‌خواهند بروند می‌گویند یک کربلا مجردی برویم!
حالا از جنبه خانوادگی کربلا یک سئوال دارم، من هر دفعه می‌روم کربلا بدون خانواده نمی‌روم و می‌گویم امام حسین با زن و بچه به کربلا رفت، شما چرا خانمت را خانه می‌گذاری و به هیئت می‌روی شما باید با خانواده هیئت بروی، می‌شود من حرم امام حسین بروم و خودم به تنهایی بهره ببرم پس خانواده‌ام چه؟ پس بعد خانوادگی چه می‌شود؟ خود امام حسین در کربلا از شش ماهه تا صد ساله را با خود آورد و هر کدام نقش خود را داشتند.
یکی از اساتید می گفت من قصه کربلا را آنالیز کردم می توان از آن 160 واحد درسی درآورد که حدود 40 واحد آن در مورد خانواده است یعنی کارکردهای هیئت بر خانواده که خانواده چه اثر مهمی می‌تواند داشته باشد، من همین بحث را در جلسه مطرح کردم نهضت ازدواج به راه افتاد، در هیئتی که اکثراً جوانان ازدواج نکرده در آن بودند در عرض یک سال یعنی دهه دوم بحث ازدواج و خانواده را مطرح کردم به سال بعد نرسیده خیلی‌ از آنها ازدواج کردند.

این که می‌گویند مشکلات اقتصادی و... خیلی اوقات حرف است، ما یک جاهایی در کارهای مثبت و حسنه باید به جلو برویم و فکر کنم یکی از کارهای مهم هیئت همین پیش بردن جامعه در کارهای خیر است که الحمد لله چنین هم هست، الآن غالب هیئت‌ها برای رسیدگی به ایتام، بی بضاعت‌ها، محرومین و.... خیریه دارند که از برکات هیئت است و البته مغفول مانده است.
گاهی اوقات بعضی‌ها پیامک می‌فرستند که به جای این همه هزینه داخل هیئت، آن را به یتیم بدهید غافل از اینکه خیلی از رسیدگی‌ها به یتیم‌ها از پشت همین هیئت‌ها است اگر هیئت‌ها نبود شما چطور می‌توانستید مردم را یک جا جمع کنید تا به ایتام کمک کنند، یعنی در حال حاضر هر هیئت در جامعه ما خود به تنهایی یک کمیته امداد کوچک است و این هم به برکت مجلس امام حسین است.
شما کجا می‌توانید بدون هزینه یک NGO فعال رسیدگی به ایتام و محرومین درست کنی، الآن هر کاری که بخواهید انجام دهید باید یک تشکیلاتی راه بیاندازید و کلی بودجه هزینه کنید و هیئت‌ها مجانی این ان جی او های خیریه را راه انداخته‌اند و این رسیدگی به امور اقتصادی بی بضاعت‌ها و محرومین کارکرد اجتماعی هیئت است؛ شاید کمتر هیئتی را پیدا کنید که خیریه نداشته باشد.

اگر هم هیئت ضعیفی باشد و خیریه نداشته باشد غالب آنها با یک صندوق قرض الحسنه قرارداد دارند و پول‌هایشان را در آنجا تجمیع کردند و فرد معرفی می‌کنند تا به آنجا برود و وام بگیرد، بسیاری از صندوق‌های قرض الحسنه از هیئت‌ها در آمد، قرض الحسنه فاطمیه برای هیئت فاطمیه است، صندوق الزهرا برای هیئت الزهرا است و... یعنی می‌بینید که کارکرد اجتماعی قرض الحسنه که یک سنت قرآنی است به برکت امام حسین در جامعه ما ایجاد شده است.
اینها همه هیئتی‌ها بودند که دور هم جمع شدند و هیئت راه انداختند و بعد از سه چهار سال که با همدیگر همراه و صمیمی شدند، در کنار آن یک خیریه هم زدند، الآن 90 درصد حسینیه‌های بزرگ مثل حسینه انصار الحسین در تهران  خیریه و صندوق قرض الحسنه دارد و این به برکت هیئت و مجالس امام حسین است.
گاهی اوقات مغفول هم می‌ماند مثلاً از نظر جنبه‌های اجتماعی خیلی به روز است همانطوری که امام حسین علیه السلام دست گیر بوده، شیعه و گریه کن امام حسین هم دست گیر است شیعه فقط برای امیر المؤمنین بر سر نمی‌زد که بگوید امیر المؤمنین ابوالایتام بود خودش هم ابوالایتام است و حالا بسیاری از هیئتی‌ها ده نفر ، پنج نفر و پانزده نفر یتیم تحت پوشش دارند یعنی یک نفر ده یتیم را پوشش دارد و می‌گویند نگویید.

در هیچ بستری ما نمی توانیم چنین چیزی را رقم بزنیم، اما ما از این بستر استفاده نمی کنیم.

ریاضت: مقداری مدیریت و برنامه‌ریزی می‌خواهد، یک مشکلی که داشتیم این بود که قبلاً می‌گفتند نظم هیئت‌ها در بی‌نظمی‌ آن است، در حالی که اصلاً کلمه هیئت از هیئت اقتباس شده که در علم می‌گویند علم هیئت یعنی خیلی نظم دارد هیئتی یعنی منظم، یکی از کارکردهای اجتماعی هیئت این است که باید در بستر جامعه نظم ایجاد کند چون اینها در هیئتی بودند که منظم بوده است ولی متأسفانه این جنبه‌های مغفول هیئت می‌باشد.

 چند سال پیش تزئین و فضاسازی های بعضی از هیئت ها به مراسم های آنچنانی شبیه شده بود، اما همه حساس شدند و بسیار اعتراض شد، یا در مورد موضوع برهنه شدن که آقا مطرح کردند حتی کسانی که خود مبدع آن بودند بلافاصله این قضیه را فیصله دادند.

ریاضت: اصلاً غیر از این نیست و هدف نهضت ابی عبدالله علیه السلام این است که ما در امر ولایت مطیع شویم ما به حضرت عباس عشق می‌ورزیم و امام سجاد می‌فرماید همه شهدا به درجه او غبطه می‌خورند فکر می‌کنید چرا غبطه می‌خورند چون شهید کربلا بود؟ بقیه هم بودند. چون تشنه بوده است؟ بقیه هم تشنه بودند ولی حضرت عباس یک ویژگی دارد که در زیارت ایشان نهفته است.
ما متأسفانه زیارت حضرت عباس را نمی‌خوانیم که می‌فرماید: «السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المؤمنین و لحسن و لحسین» عباس علیه السلام نه به خاطر شجاعت و غیرتش به درجه‌ای رسید که همه غبطه می‌خورند بلکه به خاطر اطاعت و مطیع بودن ایشان است، وقتی مطیع امام زمانش است و هر چه این درجه بیش‌تر می‌شود درجه تقرب بالاتر می‌رود، پنج برادر از برادران امام حسین در کربلا به شهادت رسیدند و همه تشنه بودند ولی امام حسین به هیچ کدام نمی‌فرماید که فدایت شوم، یک وقت کسی به معصوم مثلاً ما می‌گوییم به ابی انت و امی و یک وقت یک معصوم به معصوم می‌گوید بنفسی انت یا بنفسی لک الفداء، یک وقت یک معصوم به کسی که جزء 14 معصوم نیست.
درجه حضرت عباس بسیار بالا است با این که جزء 14 معصوم نمی‌باشند، بگوید من فدایت شوم و این خیلی ارزش دارد چرا؟ به خاطر آن اطاعت است؛ حالا گاهی اوقات به علت نبود معرفت در پیامک‌ها می‌گویند اگر خدا حسین دیگری بیافریند عباس دیگری نمی‌تواند بیافریند یعنی کل اصول و اعتقادات را زیر سئوال می بریم تا حضرت عباس را بالا بیاوریم!

حضرت عباس بالا مقام است به خاطر این که اصول را درست پیش رفته است، متاسفانه بعد معرفتی در مساله تولی و تبری گم شده است! اگر حضرت عباس غیرتمند است این غیرت را از پدرش امیر المؤمنین دارد اگر حضرت عباس شجاع است سر سفره امیر المؤمنین بزرگ شده و شجاعت را از پدرش به ارث برده است و می‌گوییم حیدر ثانی است و اگر در کوچه بود سکوت می‌کرد چون حضرت عباس بدون اذن پدر که ولی زمان بوده کاری نمی‌کرده است.
ذاکری یک جا خوانده بود وقتی که بدن امام حسین را تیرباران کردند عباس دست به قبضه شمشیر برد ابی عبدالله دستش را گرفت استاد ما می‌فرمود چنین چیزی نیست اصلاً حضرت عباس بدون اذن امام حسین علیه السلام کاری نمی‌کند و این نشان دهنده اطاعت ایشان است، الحمد لله الآن نظم جلسات و همه چیز بهتر شده است و فکر می‌کنم مقداری جلوتر برویم فضا بسیار مطلوب‌تر خواهد شد.

این موارد هم جز با عنایت خودشان محقق نمی شود؟
ریاضت: همه چیز دست خودشان است، خدا مقلب القلوب و الابصار است یک دفعه دل‌ها را نرم می‌کند، زمانی هیئت می‌گرفتند که دیده شوند ولی الآن فهمیدند که هیئت بگیرند تا امام حسین علیه السلام دیده شود؛ بسیاری اوقات هیئت می‌زنیم تا راه امام حسین را به مردم معرفی کنیم و بگوییم که او هدف و محور است و هیئت بزنیم تا آنهایی که امام حسین را نمی‌شناسند، بشناسند و آنهایی که امام حسین را می‌شناسند بهتر بشناسند.
وقتی هیئت می‌زنیم تا خودمان دیده شویم کار خطرناک می‌شود، ولی وقتی من به این نیت هیئت می‌زنم تا ابی عبدالله دیده شود آنوقت خود ابی عبدالله کمک می‌کند و من فقط وسیله هستم.

 با وجود تجربه کمی که دارم مصداق های بسیاری را می توانم بشمارم که این دستگاه با مدیریت امام حسین علیه السلام است مثلا در مورد تمثال ها که به یکباره اصلا جمع شد.
ریاضت: این عرصه عرصه بازی نیست، آقای مجتهدی می‌گفت آن چراغی را که ایزد برفروزد، هر آنکس پف کند ریشش بسوزد، کسانی که آمدند بازی کنند و امام حسین را منحرف کنند  جلسات را از آن محتوایی که باید داشته باشد دور کنند خود امام حسین جلو آنها را می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد که این اتفاق بیفتد و قطعاً مدیریت و تدبیر دست خود ایشان است.

هیئت ها چند وجه و جنبه دارند مثل عاطفی، سیاسی، اجتماعی و...، جنبه غالب آن کدام جنبه است؟
ریاضت: حضرت آقا می‌فرمایند که سه جنبه اساسی دارد منطق وتفکر، حماسه و رشادت، عاطفه و احساس، که همه این سه اصل باید در جنبه فردی، خانوادگی، اجتماعی بروز پیدا کند ایشان در صحبتی که دو سال پیش برای خطبا داشتند فرمودند مواظب باشید دو اصل تفکر و منطق، و حماسه و رشادت تحت الشعاع عاطفه قرار نگیرد، یعنی وظیفه یک عده ‌این است که بعد تفکر و منطق را برجسته کنند که در این مورد بیشتر سخنران‌ها نقش دارند.
یک عده باید جنبه حماسه و رشادت را برجسته کنند که در اینجا نقش مادحین بیشتر است، شعرهایی که می‌خوانند روح حماسه و رشادت را ایجاد کند و اگر ایجاد کند ما در عرصه اجتماعی و سیاسی درسهایی می‌گیریم، این جامعه حماسی و رشید بار می‌آید، جنبه عاطفه و احساسی که این مورد هم کار مداح است و هم کار سخنران و باید با هم پیش بروند.

البته آن موضوع حماسه و رشادت هم فقط کار مادحین نیست، جنبه عقل و منطق هم فقط کار سخنران نیست و مادحین هم می‌توانند در این عرصه با خواندن شعرهایی پخته آن منطق را به وجود بیاورند؛ یک جمله‌ در زیارت اربعین تکلیف همه را روشن می‌کند و آن اینکه امام حسین کشته شد تا همه از جهل بیرون بیایند و عاقل شوند.
یک وقت من باید احساسات را تحریک کنم تا متوجه شوید یا مخاطب من یک چیز را درک کند باید احساسش را تحریک کنم و یک جایی باید بعد عقلی‌اش را تحریک کنم اما به تعبیر حضرت آقا هیچکدام از اینها نباید دیگری را تحت الشعاع قرار دهد امروز می بینیم که در دهه اول جنبه عاطفه و احساس غلبه دارد.
اتفاق بسیار خوبی که افتاده این است که اگر دهه اول جنبه شور و عاطفه و احساس خیلی غلبه دارد از دهه دوم به بعد 5 دهه جنبه شعور غلبه دارد یعنی آن حرارت در دهه اول تمام می‌شود و از بعد دهه اول همه دنبال مطلب هستند به نظرم می‌رسد که چند سالی است به این جا رسیده ایم.

نسل سخنران های جوان و خوش فکر و خوش بیان هم به یکباره زیاد شد.
ریاضت: بله، بالاخره حوزه علمیه هم نیازها را رصد می‌کند چند سالی است مراجع ما به فکر افتادند مبلغ تربیت کنند مگر ما چقدر مجتهد و مرجع تقلید می‌خواهیم، بالاخره هرم سنی هیئتی‌های ما از دوره دبیرستان به دانشگاه رسیده است، چرا وضع بهتر می‌شود و علاوه بر شور و احساسی که هست دنبال آن جنبه شعور می‌آیند؟ به خاطر اینکه هیئت و سینه زدن حالا به هرم سنی دانشگاه رسیده است و در یک عرصه‌ای قرار گرفتند که الی ماشاء الله شبهه وجود دارد.
از ریزترین حرکت شما ایراد می‌گیرد و در هیئت می‌گوید پاسخش چیست؟ حالا من سخنران باید به دنبال مطلب بروم که بتوانم پاسخ را بدهم و این فرد هم به عنوان بچه هیئتی می‌خواهد از این لباس مشکی که می‌پوشد دفاع کند، ما در مقدمه این بحث تولی و تبری را مطرح کردیم و گفتیم این دو، دو اصل فروع دین است و اگر هیئت مصداق تولی و تبری است مقدمات و واجبات آن چیست؟
وقتی مخاطب بخواهد من مجبورم به دنبال آن بروم، ذاکر باید برود شعر پخته‌ای بیاورد که این جوان بچه هیئتی‌ به یک شعر ومصیبتی مسلط شود و جواب شبهه را در دانشگاه با یک بیت شعر بدهد و طرف مقابل هم قانع شود.
بالاخره شعرهای پخته با سند مستند وجود داشته باشد، این اتفاق می‌افتد، علتش هم این است که خود مخاطب درخواست دارد؛ تا هفت هشت سال پیش بیشتر بچه هیئتی‌ و مخاطبمان دبیرستانی بودند الآن بیشتر بچه هیئتی‌ها هم دانشگاهی هستند و هم بیشتر آن ها در عرصه کار فرهنگی وارد شدند، فکر می‌کنم یکی از کارکردهای مهم این است که ما را وادار کرده است به دنبال مطالعه برویم.

بحثی در مورد جذب حداکثری در هیئت داشتیم، بعضی از افراد می گویند فلانی با آن تیپش یا حجابش در شان هیئت نیست و هیئت را تحت تاثیر قرار می دهد، حد و مرز این مساله چیست؟
ریاضت: حدی ندارد چون مجلس امام حسین است و دست ما نیست ما نمی‌توانیم جلوگیری کنیم اما می‌توانیم شأن را حفظ کنیم الآن همه تیپی به حرم امام رضا علیه السلام می‌آید طرف با وضعی ناجور هم که می‌آید یک چادر به او می‌دهند یعنی فضایش را عوض می‌کنند و نمی‌گذارند با همان فضا داخل بیاید، آن کارکرد تربیتی هیئت که بعد از بعد معرفتی بود اگر قوی شود این اثر را می‌گذارد.
بله من می‌پذیرم اگر یک نفر با وضع آنچنانی هیات آمد و با همان وضع از هیأت رفت، پس ما مشکل داریم یعنی این جلسه ما کارکرد تربیتی‌اش را از دست داده است مثلاً  قبلا در جلسات شخصی مثل رسول ترک آمد و همه کاری می‌کرد، وقتی آمد و رفت بار دیگر آن مدلی نیامد؛ کارکرد تربیتی همین است یعنی او را متحول کرد ما باید این جنبه تحولی و اثرگذاری‌ را در خود بالا ببریم نه اینکه جلوی طرف را بگیریم و بگوییم وزانت هیئت پایین می‌آید.
اتفاقاً اگر هیئت توانست آن را تغییر دهد وزانتش بالا می‌رود، اگر این آدم وارد جمع ما شد و تغییر نکرد یعنی اصلاً ما وزنی نداریم باید متحول شود و می‌شود چون دست ما نیست دست خود خدا است البته بعضی از نقص‌ها را زمان از بین می‌برد.
حضرت آقا فرمودند آن کسی که به تعبیر ما بد حجاب است او را اینجا راه ندادند دل این فرد با ما است، این یک نقص است و این نقص را باید برطرف کنیم، یکی از کارکردهای هیئت همین برطرف کردن نقص‌ها در عرصه اجتماعی است.
یک سرهنگی تعریف می‌کرد می‌گفت: من دوره‌ای مسئول پادگان خوی بودم گفت خیلی تلاش می‌کردیم که سربازها برای نماز بیایند ولی نمی‌آمدند و اکراه داشتیم اضافه خدمت بزنیم که اجباری شود، گفت شروع کردیم که با این سربازها ارتباط برقرار کنیم و رفیق شویم، کار به جایی رسید که سربازها آنقدر با ما رفیق شدند که دیگر بحث فرماندهی و سرباز نبود،گفت یک روز تصمیم گرفتم که وارد ماجرا شوم که شما به نمازخانه بیایید.
خیلی از آنها با پوتین به نمازخانه آمدند، اصلاً در فاز نماز نبودند بی وضو با پوتین به نمازخانه آمدند، وقتی امام جماعت آمد خیلی عصبانی شد که چرا با کفش آمدید اینجا محل نماز است و احتیاط پیدا می‌کند و.... داد و بی داد کرد، دیدیم خیلی ناجور شد کلی روی آنها کار کردیم که به نمازخانه بیایند. رفتم به حاج آقا گفتم حاج آقا من اینها را تا اینجا آوردم حالا پوتینشان را شما در بیاور.
ما هیئت آمدیم شأن پیدا کنیم یا به آنهایی که شأن ندارند شأن بدهیم، کدام است؟ وقتی هیئت می‌گیریم تا ما را ببینند یک وقت هیئت می‌گیریم امام حسین را ببینند و اگر این باشد دیگر این حرف‌ها در آن نیست اصلاً وزانت و شأن یعنی چه؟ امام حسین بچه اش را وسط میدان می‌آورد می‌گوید به او آب بدهید می‌میرد آب هم ندهید می‌میرد یعنی چی؟

یکی از شبهات این است که امام حسین به چه دلیل بچه را آورد؟ جواب این است که امام بخش هدایتی دارد فرمود آب نه به کار این نه به کار من می‌آید اما به کار شما می‌آید اگر یک نفر پیدا شود یک لیوان آب بیاورد با هم به بهشت می‌رویم، این اثر تربیتی است شما فکر می‌کنید چرا این جمله وجود دارد چه چیزی در کربلا وجود دارد که سید طاووس می‌نویسد عصر عاشورا دیدم کل 40 هزار لشکر عمر سعد گریه می‌کنند.
چه چیز در آنجا وجود داشت؟ می‌گویند زینب کبری عصر عاشورا به پیش عمر سعد آمد و گفت «یا بن سعد ای قتل اباعبدالله و انت تنظر»؛ حسین را می‌کشند تو ایستادی نگاه می‌کنی؟ نوشتند عمر سعد رویش را از زینب کبری بر می‌گرداند ولی همه هم نوشتند رویش را با بی احترامی بر نگرداند رویش برگرداند که زینب کبری اشک عمر سعد را نبیند، این پتانسیل خیلی قوی است؛ ما باید بتوانیم مدیریت داشته باشیم.
امام حسین علیه السلام همه چیز را حتی قوت ما را پوشش می‌دهد و اصلاً مجلس برای اوست، به قول استاد ما امام حسین خود را خیلی پایین آورده است که به ما اجازه می‌دهد امام حسین بگوییم، تو دیگر  ایشان را پایین نیاور، فکر می‌کنم ما حتی می‌توانیم وزانت هیئت را بالا ببریم شما بیست دست چادر بگذار هر کسی که در هیئت وارد شد یک چادر به او بدهید به کسی هم توهین نمی‌شود.
یا اصلاً یک کار دیگری انجام دهیم نه اینکه چادر بدهیم و بگوییم سر کن، من می‌گویم چرا اصلاً این کار را نکنیم که یک دست چادر و روسری به این اشخاصی با این وضع می‌آیند هدیه بدهیم و خیلی محترمانه این کار را بکنیم، آنوقت می‌بینید که وزن هیئت چقدر تغییر می‌کند و بالا می‌رود.
یک مداح در کربلا روضه می‌خواند یک خانم مانتویی وآقایی آمدند و در جمعی که در بین الحرمین جمع شده بودند نشستند، در کربلا همه زن های عرب‌ چادری هستند یعنی کربلا بی حجاب ندارد، روضه که تمام شد مداح برگشت که قبول باشد بگوید، آنها را دید و خیلی تحویل گرفت بعد که این خانم با شوهرش بلند شدند بروند مداح گفت آقا من با شما و خانمتان عرضی دارم اگر تشریف داشته باشید سئوالی دارم گفتند بفرمایید.
گفت شما الآن کجا می‌روید گفتند ما خیلی از صدا و سوز شما منقلب شدیم الآن به حرم میرویم گفت اگر امام حسین از شما سئوال کند چادر مادر من چه اشکالی داشت که شما سر نکردی گفت خانم شروع کرد به گریه کردن و به شوهرش گفت برو برای من چادر بخر؛  با یک کلام هم می‌شود؛ در هیئت هم فضا و هم زمینه آماده است.
آن مداح جور دیگر هم می‌توانست بگوید که خانم اینجا رعایت کن اینجا هم دست بر نمی‌داری ما اینجوری زیاد می‌گوییم که مثلاً خجالت نمی‌کشی، اینجور پدر جدش هم چادری نمی‌شود؛ با یک جمله متحول کرد گفت اگر این آقا که داری به حرمش می‌روی از شما سئوال کرد که چادر مادر من چه اشکالی داشت که شما سر نکردی آن وقت شما چه جوابی می‌دهید همین؛ نه لحن بد، نه برخورد بد.
آنوقت وزن این مداح بالا می‌رود دیگر او را به عنوان یک مداح نمی‌بینند به چشم یک مربی و معلم نگاه می‌کنند، خود ابی عبدالله هم دیگر به او به چشم یک ذاکر نمی بیند می گوید تو او را به طرف من آوردی و از جهل و نادانی خارج ساختی.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین