عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۱۸۰۴
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۳ - ۰۱:۳۵
عالم پس از مرگ از برزخ تا قیامت و تا پس آن یعنی آخرت برای آدمی امری چند مجهولی است.
عقیق: ناشناخته ها برای انسان ترسناک است. انسان در ناشناخته ها یا گام نمی گذارد یا با تمام احتیاط در آن وارد می شود. امیرمومنان علی(ع) می فرماید که مردم دشمن ناشناخته ها و مجهولات هستند. ترس و خوف و دشمنی نسبت به ناشناخته ها موجب می شود که انسان بخشی بزرگی از زندگی خود را به گونه ای دیگر تفسیر و تحلیل کرده و رفتاری مناسب نداشته باشد. اگر انسان مجهولات خودش را کاهش می داد و نسبت به پیرامون خود دانش کامل تر و روشن تری داشت، شاید وضعیت او بیش از پیش بهتر می شد و بهبود می یافت.
عالم پس از مرگ از برزخ تا قیامت و تا پس آن یعنی آخرت برای آدمی امری چند مجهولی است. از این روست که به یک معنا با آن دشمن است و به یک معنا از آن ترس دارد و گریزان است. اما اگر آدمی کاری می کرد که این مجهول برای او به دانش و علم تبدیل می شد، شاید وضعیت او در زندگی معمولی دنیوی بهتر از آن چیزی می شد که اکنون است؛ زیرا ترس از آینده، وضعیت امروز بشر و رفتارهایش را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، تصویری روشن از آینده بشر پس از مرگ به ویژه در عالم برزخ بدهد تا این گونه زندگی دنیوی بشر نیز معنایی دیگر پیدا کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
حقیقت عالم پس از مرگ
از نظر آموزه های قرآنی، هستی دارای عوالم و جهان های متعدد و متنوعی است. هر یک از عوالم با عالم دیگر تفاوت بسیاری دارد که در نوع خود بی نظیر است هر چند که برخی مشترکات نیز داشته باشد ولی تفاوت های آن چنان زیاد است که نمی توان آن ها را همانند یا شبیه هم دانست.
از جمله عوالم هستی که در آیات قرآنی به آن اشاره و بلکه پرداخته شده، عالم برزخ است. واژه برزخ که به نظر می رسد فارسی باشد که به زبان عربی راه یافته است، به معنای حایل دو چیز است. به عنوان نمونه حایل میان دو دریا که آب آن دو به یک دیگر سرایت نمی کند و تفاوت محسوسی چون شیرینی و تلخی میان آن ها دیده می شود به عنوان برزخ یاد شده است.(فرقان، آیه ۵۳؛ و الرحمن، آیات ۱۹ و ۲۰)
عالم برزخ در اصطلاح قرآنی ، به عالم و جهانی گفته می شود که انسان پس از مرگ تا روز قیامت در آن به سر می برد. از این روست که به عالمی که از زمان مرگ تا زمان قیامت ادامه می یابد در اصطلاح قرآنی برزخ نامیده شده است.( مجمع البیان، ج ۷ ۸ ، ص ۱۸۵ ۱۸۷)
خداوند در آیه ۱۰۰ سوره مومنون به صراحت تمام و روشن از این عالم سخن به میان آورده و زمان پس از مرگ انسان را تا روز قیامت به عنوان برزخ دانسته است. پس آغاز زمان برزخ هر شخصی همان پس از مرگ(مومنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰) و پایان آن نیز روز قیامت است.(همان)
انسان ها در این مدتی که در عالم برزخ هستند با دو نوع زندگی متفاوتی برخوردار هستند؛ زیرا برخی از آنان در بهشت برزخی زندگی می کنند و از مواهب آن بهره مند هستند(یس، آیه ۲۶؛ مجمع البیان، ج ۷ ۸ ، ص ۶۵۸ ؛ روح المعانی، ج ۱۲، جزء ۲۲، ص ۳۴۱؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۷۹) و برخی دیگر در دوزخ برزخی وارد می شوند و در آن جا عذاب می شوند.( واقعه ، آیات ۹۰ و ۹۲ و ۹۳) از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از «فنزل من حمیم» در این آیه همان عذاب در قبر است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۳۰)
هم چنین از آیه ۱۱ سوره غافر که کسانی که در محشر در روز قیامت سخن می گویند از دو مرگ و دو زندگی سخن دارند. از این مطلب می توان دریافت که آنان از یک زندگی دنیوی و سپس مرگ دنیوی و پس از آن زندگی برزخی و مرگ برزخی پیش از قیامت سخن می گویند. پس از قیامت که اشخاص زنده می شوند پنجمین حالتی است که به انسان ها دست می دهد. در حالت مومنان بهشتی تا ابد زندگ هستند در حالی که دوزخیان در حالتی میان مرگ و زندگی دست و پا می زنند.(اعلی، آیات ۱۲ و ۱۳)
هم چنین خداوند در آیات ۴۵ و ۴۶ سوره غافر وقتی درباره فرعون و عذاب هایش سخن به میان آورده با دو تعبیر متفاوت از دو عالم سخن به میان می آورد؛ زیرا منظور از «النّار یعرضون « به قرینه «و یوم تقوم الساعة « عذاب برزخ و پس از غرق شدن و مردن در دنیا است.
در عالم برزخ انسان ها دارای اجسام برزخی هستند که با اجسام و جسدهای مادی دنیوی تفاوت دارد. از این روست که امام صادق(ع) می فرماید که ارواح در عالم برزخ در صفت اجساد هستند؛ یعنی اینان جسم دارند ولی جسد ندارند، بلکه جسمی شبیه و همانند جسد است. واژه جسد با جسم این فرق را دارد که جسد به کالبد سخت انسانی در جهان مادی گفته می شود ولی جسم می تواند لطیف همانند هوا باشد. از این روست که آن حضرت از جسم برزخی با عنوان (صفه الاجساد) تعبیر می کند.(کافی، ج ۳، ص ۲۴۴؛ بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۶۹)
عالم برزخ مانند عالم ماده شب و روز دارد. خداوند به صراحت در آیه ۲۷ سوره ابراهیم از «غدواً و عشیاً» سخن گفته است. از این تعبیر استفاده می شود که در عالم برزخ، شب و روزی همانند شب و روز دنیا وجود دارد؛ چنان که از امام صادق(ع) نقل شده است: این جریان در برزخ، قبل از فرا رسیدن قیامت است. (مجمع البیان، ج ۷ ۸ ، ص ۸۱۸ ؛ البرهان، ج ۴، ص ۷۶۲)
عالم برزخ، عالم حساب و کتاب ابتدایی است. از این رو، هر کسی که وارد این عالم می شود، می بایست در همان ورودی عالم برزخ یعنی در قبر پاسخ گوی پرسش های نکیر و منکر باشد تا گذرنامه خودش را برای رفتن به یکی از دو عالم بهشت برزخی یا دوزخ برخی بگیرد. از این روست که در آیه ۲۷ سوره ابراهیم از پرسش و پاسخ در عالم برزخ سخن به میان آمده است. از ائمّه(ع) از جمله حضرت علی(ع) نقل شده است: ...وقتی فرد را وارد قبرش می کنند دو فرشته بر او وارد می شوند و از او درباره پروردگار، دین و پیامبرش می پرسند و وی در جواب آنها می گوید: خدا، پروردگارم و محمّد(ص)پیامبرم و اسلام، آیینم است و سپس آنان به وی می گویند: خداوند تو را به آنچه دوست می داری و از آن راضی هستی ثابت بدارد و این همان قول خداوند متعال است: «یثبت اللّه الّذین آمنوا ...(مجمع البیان، ج ۵ ۶ ، ص ۴۸۲ ۴۸۳)
هم چنین از این آیه شریف به دست می آید که مومنان در پاسخ گویی نسبت به اعتقادشان بر می آیند و از ثبات عقیده خود سود می برند؛ چرا که در زندگی دنیوی خود قول ثابتی داشته و خداوند آن را در دل هایشان تثبیت کرده و اکنون به سادگی از پاسخ گویی بر می آیند؛ هر چند که تلقین به ویژه به زبان عربی که زبان قابل فهم در آن مرحله از عالم برزخ است، برای اینان نیز مفید است. تلقین بهتر است که در همان زمانی که دفن پایین یافت ، انجام گیرد؛ چرا که در روایات است که وقتی نخستین گام ها بازگشت تشییع کنندگان به گوش رسید، نکیر و منکر یا بشیر و مبشر به سراغ مرده می آید. البته سؤال نکیر و منکر در واقع بیرون کشیدن نهان روح است و جواب روح همان باطن اوست. یعنی این سؤال و جواب مثل سؤال و جواب های دنیوی و متعارف ذهن ما نیست. در واقع این دو ملک باطن پنهان ارواح را آشکار می سازند و حقایق وجود آنها را پدیدار می سازند.(اصول کافی، ج ۲، ص ۶۳۴ و ج ۳، ص۲۰۱ و ۲۳۶ ؛ و نیز کتاب سفینه البحار شیخ عباس قمی)
پیامبر(ص) به برخی از اصحاب فرمود: وقتی دو آزمایش کننده ی قبر بر تو وارد شدند، چگونه خواهی بود؟ صحابی گفت: آن دو آزمایش کننده چه کسی اند؟ فرمود: دو ملکی اند، سختگیر و خشن، آوازشان مانند رعد غرنده، چشمانشان چو برق خیره کننده، با موهای بلند که زیر پای آنها می شود وروی آن راه می روند، دارای دندان های که با آن زمین را می شکافند و از تو می پرسند.( بحار الانوار، ج ۶ ، ص ۲۱۵، حدیث ۵)
امام صادق(ع) فرمود: همین که میت دفن شد، دو ملکی به نام های منکر و نکیر سراغ او می آیند که آوازشان مانند... از میت می پرسند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پس میت اگر مؤمن باشد می گوید الله پروردگارم، اسلام دین من است، سپس می پرسند، راجع به مردی که از میان شما بیرون آمد چه می گویی؟ میت می گوید: پیامبر را از من می پرسی؟ شهادت می دهم که او رسول خداست...( الفروع من الکافی، ج ۳ ، ص ۲۳۶، حدیث ۷) و از امام او می پرسند، میت امام خود را معرفی می کند، دو ملک می پرسند، چگونه امامت را شناختی؟ میت می گوید: این امری است که خدا مرا بر آن هدایت کرده است.( همان، ج ۳، ص ۲۳۸، حدیث ۱۱)
در روایتی از امیر المؤمنین(ع) مانند آن چه از رسول خدا نقل شد آمده است:... و سوال می کنند امام تو کیست؟ پاسخ می گوید: امام من علی بن ابیطالب(ع) است. سپس دیگر ائمه(ع) را یکی پس از دیگری می شمرد تا به امام زمان خویش می رسد.(الانوار النعمانیه، ج ۴ ، ص۲۲۲) امام سجاد(ع) جمعه ها در مسجد النبی به موعظه ی مردم می پرداخت، و از پایان عمر و سوال و نکیر و منکر می گفت: از خدایی که می پرستی، از پیامبری که برای تو مبعوث شد، از دینی که بر آن هستی، از کتابی که می خوانی، از امامی که پیروی می کنی، از عمری که سپری کردی و از مالی که به دست آوردی و خرج کرده ای سوال می کنند.( بحار الانوار،ج ۶ ، ص ۲۲۳، حدیث ۲۴)
در روایات دیگر آمده است: از قبله اش از دوستانش(همان، ج ۶ ، ص ۱۷۵، حدیث ۱) از نمازش، زکاتش، روزه اش.( حق الیقین، عبدالله شبّر، ج ۲ ، ص ۳۸۸)
در برخی روایات آمده است که نکیر و منکر با آن قیافه ی وحشتناک و... مربوط به میت کافر است، اما ملایکه ی مسؤل پرسش از میت مؤمن به نام مبشر و بشیر است، ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) پرسید آیا آن دو ملک بر مؤمن و کافر با یک صورت وارد می شوند؟ فرمود: خیر.( الفروع من الکافی، ج ۳ ، ص ۲۳۹، حدیث ۱۲)
شیخ مفید(ره) می فرماید: در برخی از روایات نام دو ملکی که بر کافر نازل می شوند ناکر و نکیر و نام دو ملکی که بر مؤمن نازل می شوند مبشر و بشیر ذکر شده است، گفته شده اگر نام دو ملک کافر نکیر و ناکر است به خاطر این است که کافر منکر حق است و منکر آن ملایکه و از آمدن آنها ناخشنود است و دو ملک مؤمن مبشر و بشیر است چون آن دو رضایت و ثواب خدا را بر او بشارت می دهند.( شرح عقاید صدوق یا تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، ص ۲۲۰; علم الیقین، فیض کاشانی، ج ۲ ، ص ۱۰۷۳)
سید نعمت الله جزایری می فرماید: از ظاهر دعاهایی که از ائمه ی اطهار(ع) رسیده بر می آید که منکر و نکیر جهت بازجویی کفّار و فساق می آیند و مبشر و بشیر با بهترین هیئت و صورت به بازجویی مؤمنین می آید و موجب خشنودی آنها می شوند.(الانوار النعمانیه، ج ۳ ، ص ۲۲۵)
این که مردگان پس از مرگ در عالم برزخ که میان دنیا و آخرت است، کجا به سر می برند؟ این معنا به دست می آید که آنان به گونه ای در عالم برزخ هستند که یک پای آنان در دنیا و یک پای آنان در آخرت است. از این روست که در مکان هایی در همین زمین حضور دارند. به عنوان نمونه از گرد آمدن مومنان پس از مرگ در شب نخست در بیت المقدس و کفار در برهوت یمن سخن به میان آمده است.
ملک روم از امام حسن پرسش هایی را مطرح نمودند. از جمله این که ارواح مؤمنین پس از مرگ کجا جمع می شوند؟ آن حضرت (ع) فرمود: تَجْتَمِعُ عِنْدَ صَخْرَهِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ فِی لَیْلَهِ الْجُمُعَهِ. وَ هُوَ عَرْشُ اللَهِ الادْنَی . مِنْهَا یَبْسُطُ اللَهُ الارْضَ وَ إلَیْهَا یَطْوِیهَا، وَ مِنْهَا الْمَحْشَرُ وَ مِنْهَا اسْتَوَی رَبُّنَا إلَی السَّمَآءِ، أَیِ اسْتَوْلَی عَلَی السَّمَآءِ وَالْمَلَائِکَهِ؛ «اجتماع می کنند در نزد سنگ بیت المقدس در شب جمعه . و بیت المقدس عرش نزدیک خداست . و از آنجا خداوند زمین را پهن کرد و بگستراند و به بیت المقدس زمین را در هم می پیچد، و از آنجا محشر به پا میگردد و از آنجا پروردگارِ ما بر فرشتگان و آسمان استیلا پیدا نموده و محیط شد.»
سپس ملک روم از ارواح کفّار و محلّ اجتماع آنان پرسش کرد. حضرت فرمود: تَجْتَمِعُ فِی وَادِی حَضْرَمُوتَ، وَرَآءَ مَدِینَهِ الْیَمَنِ. ثُمَّ یَبْعَثُ اللَهُ نَارًا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ نَارًا مِنَ الْمَغْرِبِ وَ یُتْبِعُهُمَا بِرِیحَیْنِ شَدِیدَیْنِ فَیُحْشَرُ النَّاسُ؛ اجتماع می کنند در وادی حضرموت در پشت شهر یَمَن . و سپس خداوند بر می انگیزد آتشی را از طرف مشرق و آتشی را از طرف مغرب ، و به دنبال آنها دو باد تند را بر می انگیزد، پس مردم محشور می گردند.»
در روایات دیگری آمده که مومنان پس از آن هر شب در وادی السلام گرد می آیند. در «تفسیر علیّ بن إبراهیم قمّیّ» درباره بهشت عدن آمده است که : قالَ ذَلِکَ فی جَنّاتِ الدُّنْیا قَبْلَ الْقیامَهِ، وَالدَّلیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ بُکْرَهً وَ عَشِیًّا ؛ فَالْبُکْرَهُ وَالْعَشیُّ لا تَکونُ فی الاخِرَهِ فی جنّاتِ الْخُلْدِ، وَ إنَّما تَکونُ الْغَداهُ وَالْعَشیُّ فی جَنّاتِ الدُّنیا الَّتی تَنْتَقِلُ أرْواحُ الْمُؤْمِنینَ إلَیْها وَ تَطْلُعُ فیها الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ؛ «می فرماید که جنّات عدن بهشت هائی در دنیاست قبل از قیام قیامت ، و دلیل آن اینکه : در این آیه لفظ بکره و عشیّ ـ که صبح و شب است ـ بکار برده شده و صبح و شب در آخرت و در بهشت های خلد نیست . بلکه حقّاً صبح و شب متعلّق به بهشت های دنیوی است که ارواح مؤمنان بدانجا انتقال می یابد و در آنجا خورشید و ماه طلوع دارند.»
در أخبار مستفیضه وارد است که ارواح مؤمنان در وادی السّلام و ارواح کافران و معاندان در بَرَهُوت یمن است . برهوت نام چاهی است در سرزمین حَضْرَمَوت که در جنوب یمن است ؛ البتّه از باب تعلّق و ربط عالم برزخ با عالم قبر است ؛ یعنی آن صور برزخیّه به آن مکان هائی از دنیا ربط و تعلّق دارند که خسته کننده تر و پرآفت تر و پست تر و زننده تر و کثیف تر است . در آن چاه ، مارهای سیاه ، عقرب ها، جغدها و حیوانات وحشی آنقدر فراوانند که کسی قدرت عبور ندارد، از همه گذشته گرمای سوزان که دقیقه ای از آن قابل تحمّل نیست .
در «کافی » با سند خود روایت می کند که : قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: شَرُّ بِئْرٍ فِی النَّارِ بَرَهُوتٌ الَّذِی فِیهِ أَرْوَاحُ الْکُفَّارِ؛ «بدترین چاه در آتش ، برهوت است که در آن ارواح کافران است .( فروع کافی » طبع سنگی ، ج ۱، ص ۶۷)
و نیز در «کافی » با سند خود روایت میکند از قدّاح عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَهِ عَنْ ءَابَآئِهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: شَرُّ مَآءٍ عَلَی وَجْهِ الارْضِ مَآءُ بَرَهُوتٍ، وَ هُوَ الَّذِی بِحَضْرَمُوتَ تَرِدُهُ هَامُ الْکُفَّارِ؛ «از حضرت صادق از پدرانش علیهم السّلام روایت است که أمیرالمؤمنین صلواتُ الله عَلیه فرمودند: بدترین آبها در بسیط زمین آب برهوت است . و برهوت همان است که در حَضْرَموت است ، و در آنجا جغدهائی که ارواح کفّار بدانها تعلّق پیدا کرده است وارد می شوند.»(همان)
ارتباط گیری با عالم پس از مرگ
اکنون که دانسته شد عالم برزخ عالم پس از مرگ و پیش از ورود به عالم قیامت و حساب و کتاب قیامت است، سخن این است که آیا می توان با این عالم که حایل میان دنیا و آخرت است، ارتباط برقرار کرد؟ آیا پیش از برچیده شدن عالم دنیا و ایجاد عالم آخرت، می توانیم با عالم برزخ و عالم مردگان ارتباط برقرار کنیم؟
در پاسخ باید گفت به دلیل این که عالم برزخ یک جهانی که برخی از ویژگی های دنیای مادی و برخی از ویژگی های جهان آخرت را داراست ، می توان با آن دنیا ارتباط برقرار کرد.
این ارتباط به دو شکل ممکن است اتفاق بیافتد: ۱. مرده به عالم زندگان بیاید؛ ۲. زنده به عالم مردگان سفر کند. از آیات و روایت به دست می آید که چنین امکانی وجود دارد و بلکه واقع نیز شده است. آمدن مردگان به دنیای زندگان گاه به معجزاتی صورت گرفته است؛ چنان که حضرت عزیر(ع) به مدت صد سال مرد و سپس به دنیای مردگان آمد.(بقره، آیه ۲۵۹) همین حالت برای اصحاب کهف اتفاق افتاد که در آغاز سوره کهف به آن پرداخته شده است. این نوع آمدن از نوع رجعت است که برای مومنان و کافران در آخر زمان نیز اتفاق خواهد افتاد.
اما مراد و منظور ما این گونه ارتباط گیری نیست؛ بلکه منظور آن است که مرده در زمانی که خداوند به او می گوید: هرگز راه بازگشتی به دنیای زندگان نیست،(مومنون، آیه ۹۹) آیا می تواند با بودن در همان عالم مردگان و عالم برزخ با زندگان ارتباط برقرار کند؟ در پاسخ باید گفت که چنین چیزی ممکن و شدنی است.
در روایات است که مردگان به سبب آن که در عالم برزخی هستند که از نظر مرتبه و درجه بالاتر از مرتبه دنیاست، هم از نظر معرفتی و شناختی و هم از نظر اشراف و احاطه علمی و عملی نسبت به دنیا و اهل آن برتر هستند. وقتی انسان می میرد، پرده ها کنار می رود و آنان با حقایق ملکوتی آشنا می شوند.(ق، ایه ۲۲) در عالم برزخ این محدودیت های دنیا و موانع وجود ندارد و انسان ها از حواس و ادراکات برتری بهره مند هستند. از این روست که ارتباط گیری آنان با اهل دنیا آسان تر است. البته برخی از محدودیت ها برای ارتباط گیری به سبب نوع اعمال آنان وجود دارد؛ زیرا کسی که خود دست و پایش را بسته نمی تواند از آن چه می بیند به زبان بیاورد و یا به جایی برود و اطلاع رسانی کند.
یکی از راه های ارتباط گیری مردگان با زندگان از طریق خواب و رویاست. مردگان می توانند در عالم خواب به نزد زندگان آمده و با آنان سخن گویند و حتی برخی از نیازها و حوائج خود را بگویند تا برآورده شده و مشکلات آنان کم تر شود؛ چرا که در خواب همه زندگان به عوالم دیگر برده می شوند (زمر، آیه ۴۲) و این صعود و بالا رفتن با توجه به تفاوت درجات و روحانیت شخص است. برخی به عوالم برتر از عالم برزخ نیز می روند.
البته ارواح زندگان در این سیر شبانه برخی با نتایج اعمال روزانه خود آگاه می شوند و تاثیرات آن را در شخصیت و روح و روان خود می بینند و برخی دیگر نیز از حوادث آینده از یک روز تا چند سال بعد از آن آگاه می شوند؛ چنان که حضرت یوسف در رویا از پیامبری خود (یوسف، آیه ۴) و هم بندان زندان پس از دیدن رویا البته با تعبیر حضرت یوسف(ع) از نجات و مرگ خود(یوسف، آیات ۳۶ و ۴۱) و شاه مصر از دو دوره هفت ساله فراوانی و خشکسالی (یوسف، آیات ۴۳ و ۴۶ تا ۴۹) مطلع و آگاه شدند.
از سوی دیگر زندگان نیز می توانند با مردگان خود تماس بگیرند. البته این نیازمند آن است که انسان خود را به درجاتی از روحانیت و معنویت برساند. پس زندگان می توانند با عالم برزخ ارتباط برقرار کنند و هیچ گونه ممنوعیتی از این سو نیست؛ مگر ممنوعیتی که خود انسان برای خود ایجاد می کند و حواس باطنی خود را از کار می اندازد. کودکان به سبب این که دارای هر دو حواس هستند با عالم برزخ و ملکوت ارتباط دارند و حواس باطنی آنان فرشتگان و موجودات مجرد را می بیند و می تواند جدا شدن روح از بدن را ببیند و از آن آگاه شود. البته پس از مدتی به عللی درونی و بیرونی این ارتباط کاهش یافته و حواس باطنی از قدرت می افتد که بازسازی و تقویت آن نیازمند به تزکیه نفس دارد. کسی که حواس باطنی خود را تقویت کرد می تواند با گوش و چشم خود عالم برزخ را ببیند و سخنان آنان را بشنود.
آیت الله اراکی می فرمودند که آقا نورالدین اراکی پای کرسی نشسته بودند . به او خبر دادند که یکی از علمای اراک که به کربلا رفته بود فوت کرده است. ایشان پیشانی شان راروی کرسی گذاشتند و گفتند که این شایعه است. از ایشان پرسیدند که شما از کجا مطمئن هستید ؟ ایشان فرمودند که وقتی مومنی از دنیا برود هاتفی بین زمین و آسمان ندا می کند که او از دنیا رفته و وارد برزخ شده است. بعد خبر رسید که این شایعه بوده است .
هم چنین درباره آیت الله جمال گلپایگانی که ازمراجع با عظمت نجف بودند، نقل شده که ایشان این ارتباط گیری را داشته و چشم و گوش باطنی و برزخی اش را فعال کرده بود. پسر ایشان می گفتند: روزی پدرم به من گفت به منزل شیخ حسین اصفهانی معروف به کمپانی برو و ببین که اتفاقی برای ایشان افتاده است یا نه؟ وقتی به منزل ایشان رفتم دیدم که شیخ سکته کرده است و از دنیا رفته است. وقتی پسر جویا می شود، مرحوم گلپایگانی فرمود: قبل از اذان صبح من دیدم آقای ضیاء عراقی که از بزرگان نجف بود که مدتی قبل ازدنیا رفته بود، از برزخ آمد . از ایشان سوال کردم: برای چه آمده اید ؟ گفت : برای تشییع آقا شیخ حسین آمده ام . من فهمیدم که اتفاقی برای شیخ افتاده است .
بنابراین، ارتباط گیری از هر دو طرف وجود دارد، ولی درجه ارتباط گیری و دسترسی به یک دیگر بسته به میزان آزادی عمل دو طرف دارد. اهل دنیا که خود را از بند شهوت و دنیا و قیودات آن آزاد کرده است می تواند با چشم و گوش باطنی ببیند و با حواس دیگر لمس کند و بچشد. هم چنین کسی که این گونه به عالم برزخ رفته از آزادی عمل بیش تری برخوردار است و می تواند رفت و آمد آزادتری داشته باشد.
وقتی انسانی در دنیا با اعمال زشت و بد خود، حواس باطنی خود را از میان برده یا ضعیف کرده و مثلا بر چشم و گوش باطنی خود پرافکنده و گوش خود را سنگین کرده به گونه ای که دیگر حقیقت را نمی شنوند، چنین شخصی که خودش را کور کرده در آخرت و برزخ که دنیای باطن و ملکوت است و آن اعضا می بایست فعال باشند، چنین شخصی کور و کر خواهد بود. از این روست که خداوند به کسانی که در آخرت اعتراض می کنند که چرا ایشان را کور محشور کرده است، می فرماید: قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی ؛ گفت : ای پروردگار من! چرا مرا کور محشور کردی در حالی که بینا بودم؟ خداوند گفت: هم چنان که تو پیش از این آیات ما را فراموش کردی، امروز خودت فراموش شده ای.(طه، آیات ۱۲۵ و ۱۲۶)
پس شخص خودش حواس باطنی خودش را که آیات الهی بود و می توانست با این ابزار الهی ملکوت و حقایق ملکوتی را ببیند را بسته و از کار انداخته است؛ از این روست که خداوند در آیه ۴۶ سوره حج می فرماید که چشم های ظاهر ایشان کور نیست، بلکه آن دیدگان قلب ایشان که در دلهایشان قرار دارد، کور است. این در دنیا ابزارهای دیدن و شنیدن حقایق و ملکوتی خود را نابود کرده یا بسته است و کور و کر شده است. بنابراین، آن چیزی که در قیامت و یا عالم برزخ با آن مواجه می شود نتایج اعمال خودش در دنیا است، بنابراین اگر سرزنشی و اعتراضی باشد می بایست به خودش داشته باشد که خودش را کور و کر به جهان دیگر کشانده و آن چه اکنون در محضرش است همان اعمالش است.(تکویر، ایه ۱۴؛ عادیات، آیه ۱۰)
از این جا دانسته می شود که محدودیت های که برای شخص در عالم برزخ است همان نتایج اعمال دنیوی اوست که خودش آن محدودیت ها را موجب شده است. از این روست که در روایات آمده که مومنان با توجه به آزادی و محدودیت هایشان هر زمان یا هر روزی یا چند روزی می توانند به عالم زندگان سفر کنند.
البته هر زمانی برای ارتباط گیری مزاحم مردگان و ارواح نشویم؛ زیرا در برخی از زمان ها آنان به کارهای خودشان اشتغال دارند، به ویژه شبها که مومنان در وادی السلام نجف گرد می آیند و در خدمت امیرمومنان (ع) از مواهب معنوی و مادی برزخ بهره می شوند و به افزایش معرفت خود می پردازند. از این روست که زیارت قبور در شب ها مکروه است؛ زیرا آنان را از دیدار حضرت امیر مومنان علی(ع) و بهره مندی از مواهب شبانه آن جا محروم می کنیم و آنان برای پاسخ گویی به کسانی که سر قبرشان آمده اند، به وادی السلام نمی روند.
بهترین زمان برای ارتباط گیری روزها و به ویژه در زوال خورشید و هنگام ظهر است. البته در عصرهای پنج شنبه، و بین الطلوعین روز جمعه نیز زمان مناسبی است. در این زمان با حضور در سر قبور ایشان با خواندن فاتحه و آیه الکرسی و سوره یس و قرائت قرآن می توان به آنان کمک کرد و دستگیر مردگان در عالم برزخ شد. دادن صدقه به ویژه پس از دفن بسیار مهم و اساسی است تا وضعیت او را بهبود بخشد. هر کسی می بایست نسبت به مردگان که دست ایشان از دنیا کوتاه است دلسوز و مهربان باشد و تفاوتی ندارد که این شخص مرده مسلمان حتی خودکشی کرده باشد یا سنگسار شده باشد و تنها برای کافر جایز نیست که عملی جز لعن فرستاده شود؛ زیرا دعا و نماز برای کافر حرام است.(توبه، آیه ۸۴ ؛ بقره، آیه ۸۹ و ایات دیگر)
پیامبر(ص) می فرماید: صلوا علی المرجوم من أمتی وعلی القاتل نفسه من أمتی ، لا تدعوا أحدا من أمتی بلا صلاة ؛ بر سنگسار شده از امت من و هم چنین بر کسی که خودکشی کرده از امت من، نماز بگزارید و دعا کنید و هیچ کس از غیر امت مرا نه نماز بگزارید و نه دعا کنید.(من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۰) پس به قول پیامبر(ص) بر کسی که شهادتین را گفته و تهلیل می گوید، نماز گزارید و دعا بکنید: پیامبر(ص) می فرماید: صلّوا علی من قال : لا إله إلا الله.( سنن البیهقی ج ۴ ، ص ۱۹ ، سنن الدار قطنی ج ۲ ، ص ۵)
روح کافر پس از مرگ آن روحانیت خودش را از دست می دهد و دیگر نمی توان بر آن اطلاق روح کرد. از این روست که در روایات بر آن نسمه اطلاق می شود که دیگر آن روحانیت قوی چون باد را ندارد و هم چون نسیمی ضعیف شده که میان مرگ و زندگی دست و پا می زند.(اعلی، آیات ۱۲ و ۱۳)
و در بصآئر الدّرجات با سند خود از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت می کند که محمّد بن مسلم می گوید: جَآءَ أَعْرَابِیٌّ إلَی أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ: مِنْ أَیْنَ جِئْتَ یَا أَعْرَابِیُّ؟ قَالَ: مِنَ الاحْقَافِ، أَحْقَافِ عَادٍ، قَالَ: رَأَیْتُ وَادِیًا مُظْلِمًا فِیهِ الْهَامُ وَ الْبُومُ لَا یُبْصَرُ قَعْرُهُ. قَالَ: وَ تَدْرِی مَا ذَاکَ الْوَادِی ؟ قَالَ: لَا وَ اللَهِ مَا أَدْرِی . قَالَ: ذَاکَ بَرَهُوتٌ، فِیهِ نَسَمَهُ کُلِّ کَافِرٍ؛ «یک مرد أعرابی به محضر امام محمّد باقر علیه السّلام آمد، حضرت فرمود: ای أعرابی از کجا آمدی ؟ أعرابی گفت : از أحقاف ، أحقافِ عاد آمده ام ، و گفت : یک وادی سیاه و تاریکی را دیدم که در آنها بوم ها و جغدها بودند و به اندازه ای بزرگ بود که نهایت آن دیده نمی شد. حضرت فرمود: آیا می دانی آن چه وادی است ؟ عرض کرد: سوگند بخدا نمی دانم . حضرت فرمود: آن وادی برهوت است که در آن نسمه هر کافری است .( «بصآئر الدّرجات ، طبع سنگی ، ص ۱۱۸ و ۱۱۹ و ۱۴۸ ؛ و اختصاص ، ص ۳۲۱ و ۳۲۲؛ و بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۸۷)
از این که در این روایات از روح کافر در برزخ به نسمه تعبیر شده به دست می آید که روح دچار خسران و ضعف شدید به سبب اعمال باطل شخص در دنیا شده که دیگر حالت روحانیت خود را از دست داده و بسیار ضعیف شده است.
نکته پایانی این که ارتباط گیری می بایست از سوی زندگان مشروع باشد. به این معنا که موجب تسخیر ارواح نشود بلکه برای این که باشد که کمکی به آنان بشود. اما ارتباط گیری مردگان برای این است که از زندگان چیزی بخواهند یا به آنان نسبت به امری هشدار دهند.

 
منبع:جام
211008
 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین