عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۹۸۱۳
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۱
مرحوم میرزاجواد تهرانی در میان علمای حاضر در اتاق با قامت خمیده ایستاده و به عصای خود تکیه داده بود. نظر امام خمینی(ره) به ایشان جلب شد و دستور دادند صندلی آوردند و از مرحوم میرزا خواستند روی صندلی بنشینند.
عقیق: دوم آبان ماه سال 1368 مصادف است با سالروز رحلت عارف وارسته میرزا جواد آقا تهرانی.

هرچند خودش چنان دل از دنیا بریده بود که حتی سفارش کرد تا علاوه بر تدفین در قبرستان عمومی، از نوشتن و نصب سنگ‌قبر هم اجتناب کنند، اما به شهادت همه کسانی که ایشان را می‌شناسند، آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی عارف واصلی بود که خلق نیکو و بیان تأثیرگذارش هنوز نزد اهل معرفت زبانزد است. این عالم وارسته خراسانی علاوه بر زهد و تقوا و خلوص کم‌نظیر، علاقه زیادی به رزمندگان اسلام داشت و در دوران دفاع مقدس با حضور در جمع رزمندگان اسلام ضمن روحیه بخشیدن به مجاهدان راه حق، خود نیز مسیر تعالی روحی و اعتقادی خویش را ادامه می‌داد. آنچه در پی می‌آید گزیده‌ای از خاطرات مربوط به این مجاهد نستوه است.

 

اخلاص

در آن سال‌های دفاع مقدس، بنده یک روز قبل از اینکه عازم جبهه شوم خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: آقا برای رزمندگان چه مطالبی را ضروری میدانید که تذکر بدهم، فرمودند: اخلاص از تکرار آن‌هم نترس.

حتی ایشان آن‌قدر خالص ‌لله شده بودند و اخلاص داشتند که وقتی کسشی مشورت می‌کرد آقا چه بگویم. می‌فرمودند: اخلاص و خود ایشان نیز در باب اول کتاب آیین زندگی مسئله اخلاص را مطرح نموده‌اند. (حجت‌الاسلام‌ مرحوم حاج‌آقا واله)

روحیه شهرت‌طلبی

در یکی از قرارگاه‌های جبهه، مراسم دعا بود، ایشان هم شرکت کرده بودند، غرق در معنویت و حال خوشی بو که فیلم‌بردار برای فیلم‌برداری از مراسم آمد. بنده در میان جمعیت اصلاً نتوانستم به‌راحتی ایشان را تشخیص بدهم، زیرا عمامه را از سر برداشته و مانند یک رزمنده مخلص نشسته بودند و کسی ایشان را نمی‌شناخت. این عمل نشانه تقوا و اخلاصشان بود که راضی نبودند مشهور شوند.

حتی‌الامکان سعی‌شان در همه‌جا این بود که خودشان را در معرض دید دوربین‌ها و رسانه‌ها قرار ندهند. (حجت‌الاسلام‌ مرحوم حاج‌آقا واله)

می‌خواهم در صف ابراهیمیان باشم

هنگامی‌که برای عزیمت به جبهه‌های جنگ نور علیه ظلمت از ایشان سؤال شد که آقا حال شما مساعد نیست و کهولت سن اجازه نمی‌دهد که در صف رزمندگان اسلام باشید، در پاسخ فرمودند: به این مسئله واقف هستم، اما می‌خواهم مثل آن پرستویی باشم که موقع پرتاب حضرت ابراهیم (ع) به‌طرف آتش، یک قطره آب به منقار خود گرفته بود، به او گفتند کجا می‌روی؟ گفت: می‌روم یک قطره آب را روی آتش بریزم! گفتند: این قطره آب که در این انبوه آتش اثر نمی‌گذارد، پرستو گفت: من هم می‌دانم تأثیر ندارد، اما می‌خواهم ابراهیمی باشم. سپس آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی اضافه می‌کردند من هم می‌دانم که در جبهه تأثیر چندانی ندارم، اما من هم می‌خواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم. (حجت‌الاسلام‌ مرحوم حاج‌آقا واله)

قول شفاعت گرفتن

در جبهه یک نوجوان بسیجی خدمت ایشان می‌رسد و می‌گوید آقا بیایید باهم یک عکس برداریم، ایشان می‌فرمایند: من به شرطی با شما عکس می‌گیرم که یک قول به من بدهید، نوجوان بسیجی می‌گوید: چه قولی به شما بدهم؟ آقا فرموده بودند: قول بده وقتی فردای قیامت دست جواد را می‌گیرند که به‌طرف جهنم ببرند، بیایی و مرا شفاعت کنی! قول می‌دهد و بعد آقا با او عکس می‌گیرد. (حجت‌الاسلام‌ مرحوم حاج‌آقا واله)

طوبی لکم

ایشان ساعت چهار تشریف آوردند و کلیه برادران بسیجی برای استفاده از بیانات ایشان اجتماع نموده بودند، هنگامی‌که پشت تریبون قرار گرفتند، سه مرتبه فرمودند: طوبی لکم_ با شنیدن همین جمله، برادران حاضر شروع به گریه کردند و همه منقلب و نالان شدند. اخلاص کلام و عمل ایشان است که در وجود مقدس خودشان و مستمعین این‌طور تجلی می‌کند. (حجت‌الاسلام‌ امانی)

شلیک گلوله خمپاره

در هنگامه جنگ ایران و عراق، ایشان به جبهه آمده بودند و به‌عنوان یک بسیجی لباس رزم پوشیده و در سنگر حق علیه باطل می‌جنگیدند. یک روز در واحد ادوات، با خمپاره 120، ایشان چهارده گلوله خمپاره به نام چهارده معصوم سلام‌الله علیها شلیک می‌کنند، که به ترتیب گلوله‌ها را از نام مبارک پیامبر (ص) شروع و به نام حضرت مهدی (ع) ختم می‌کنند، پس‌ از اینکه چهارده گلوله تمام می‌شود، دیده‌بان به‌ وسیله بی‌سیم سؤال می‌کند، چه کسی گلوله‌ها را شلیک نمود؟ می‌گویند: حضرت آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی! دیده‌بان اضافه می‌کند، علت سؤال من این بود که با دوربین می‌دیدم که کلیه گلوله‌های شلیک شده به هدف اصابت نمود و تاکنون چنین چیزی سابقه نداشته است. (حجت‌الاسلام‌ مرحوم حاج‌آقا واله)

 

جواز شلیک گلوله

روزی در جبهه دو عدد تیر به‌عنوان تمرین تیراندازی، شلیک کردند، سپس به داخل سنگر فرماندهی رفتیم، بنده کاملاً مشاهده می‌کردم چهره ایشان ناراحت بود، احساس عجیبی داشتند، پس از مدت‌زمانی کوتاه، رو به فرماندهی مقر کردند و فرمودند: آیا در این نزدیکی‌ها عراقی‌ها هم هستند؟ یا خیر؟

برادر فرمانده گفت: بله در نزدیکی مقر ما عراقی‌ها می‌باشند؛ بعد ایشان گفتند: آیا صدای تیرهای شلیک‌شده را فهمیدند؟ فرمانده گفت: بله می‌شنوند، کلیه تیرهایی که در اینجا توسط ما شلیک می‌شود، عراقی‌ها می‌شنوند. با شنیدن این خبر، خوشحال شدند و تبسمی رضایت‌بخش نمودند و فرمودند: خوب همین‌قدر که عراقی‌ها از صدای تیرهای شلیک‌شده ما ترسیده باشند کفایت می‌کند. این جواز شلیک کردن ما بود. (حجت‌الاسلام‌ امانی)

***

زندگینامه آیت‌الله میرزا جواد تهرانی (ره)

آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی عالمی وارسته مجاهدی خودساخته عارفی به خدا پیوسته فقیهی مفسر، مفسری فیلسوف، زاهدی اندیشمند و دانشمندی پرهیزکار بود که در علم و عمل و زهد و تقوی اسوه بود و سرمشق و حجت دیگران.

آیت‌الله میرزا جواد تهرانی به سال 1283 شمسی در خانواده‌ای اصیل و مذهبی در تهران متولد شد. پدرش مرحوم حاج محمدتقی و برادرش مرحوم حاج‌آقا رضا شاهپوری (حاج طرخانی) از تجار متدین متعهد و مورد اعتماد بازاریان بودند. مرحوم حاج‌آقا رضا به انتخاب مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی تا آخر عمر در سمت سرپرستی مسجد اعظم قم تلاشی مخلصانه و موفق داشت.

مرحوم میرزا پس از تحصیل دوره ابتدایی و اخذ گواهی سیکل از مدرسه ثروت تهران برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد و پس از چند سال سکونت در آن شهر و گذراندن مقدمات و بخشی از سطوح به نجف اشرف رفت.

در توقف دوساله خود در نجف از محضر اساتیدی همچون آیت‌الله حاج شیخ مرتضی طالقانی و مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ محمدتقی آملی صاحب «درالفوائد تعلیقه» بر شرح منظومه سبزواری بهره‌های علمی و اخلاقی فراوانی برد. به یاد دارم که در درس شرح منظومه از مرحوم آملی مکرر نقل‌قول می‌کرد و می‌فرمود: «ایشان عالمی وارسته و دائم‌الذکر و استاد فلسفه من بودند در نجف ... ».

با اینکه تصمیم داشت در نجف بماند و به ادامه تحصیل بپردازد از والده مکرمه‌اش نامه‌ای دریافت کرد که وی را به مراجعت به تهران فرامی‌خواند لذا علی‌رغم تمایل شخصی به اقامت در نجف ازآنجاکه به گفته خود «تحصیل را واجب و اطاعت امر مادر را اوجب» می‌دانست به تهران برگشت و پس از گذشت سه روز از مراسم ساده ازدواجی که قبلاً تدارکش را دیده بودند رهسپار مشهد مقدس شد و این حدود سال 1312 شمسی بود.

در مشهد پس از پایان تحصیل سطح در محضر مرحوم آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی در حوزه درس خارج فقه و اصول و معارف مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزامهدی غروی اصفهانی حاضر می‌شود و تا پایان عمر استاد (19 ذی‌الحجه 1365 ق) نزدیک ده سال از محضر وی مبانی اصولی مرحوم آیت‌الله میرزای نائینی و فقه و معارف اهل‌ بیت علیهم‌السلام را فرامی‌گیرد.

سالیان ملازمت با مرحوم آیت‌الله آقا میرزا مهدی دوران شکل‌گیری شخصیت علمی و اخلاقی او بود. مکتب استاد چنان در او رسوخ کرده بود که تا پایان عمر در تبیین و ترویج مبانی و خط‌مشی اعتقادی او کوشش داشت و در کتاب‌ها و درس‌های خود همواره به تفسیر و تبیین معارف بر اساس آرا و اندیشه‌های استاد پرداخت.

مرحوم میرزا پس از نیل به مدارج عالیه علوم متعارف حوزه و کسب کمالات معنوی و اخلاقی به تدریس و تألیف پرداخت و در انتخاب موضوع درس همواره به نیاز جامعه و مصلحت مسلمین و طلاب عنایت داشت سالیانی دراز خارج فقه و اصول درس می‌گفت و معارف را بر اساس آموخته‌های مکتب مرحوم میرزای غروی تدریس می‌کرد و به درخواست طلاب یکی دو دوره به تدریس شرح منظومه سبزواری پرداخت.

و سپس به تفسیر قرآن همت گماشت و دلیل آن را تنها اقتضای مصلحت می‌شمرد. محل تدریس ایشان غالباً مدرس فوقانی مدرسه میرزاجعفر بود و پس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملاحیدر درس می‌گفت. در ایراد مطالب بسیار مراقب بود که از احترام بزرگان علمی و دینی کاسته نشود و اهانت به آنان را گناهی کبیره می‌شمرد.

در تألیف نیز تابع وظیفه دینی و مسئولیت شرعی و اجتماعی بود و از چاپ هیچ‌کدام از آثار خود بهره مادی نبرد. آنچه در چاپ کتاب هزینه کرده بود دقیقاً محاسبه می‌کرد و قیمت کتاب را بر اساس آن تعیین می‌نمود و برای خود هیچ منظور نمی‌فرمود.

نام و عنوان خود را بر روی جلد نمی‌نوشت بلکه به عبارت «تألیف (ج ـ زارع) یا (ج) یا (جواد) و این اواخر (جواد تهرانی)» اکتفا می‌کرد. وقتی از ایشان سؤال شد نام فامیلی شما که زارع نیست چرا بر روی جلد کتابتان نوشته‌اید: تألیف: (ج ـ زارع) فرمود: معنی لغوی زارع را قصد کردم چه «الدنیا مزرعة الآخرة» و ما در این دنیا زارع هستیم. آری مرحوم میرزا دنیای ناپایدار را ـ در پرتو احادیث ـ کشتزاری می‌دید و خویشتن را برزیگری که نیک می‌کارد تا نیک بدرود.

 

آثار چاپ‌شده وی که برخی از آن‌ها بارها به چاپ مجدد رسیده است بدین شرح است:

1 ـ بررسی در پیرامون اسلام (رد بر کسروی)

2 ـ فلسفه بشری و اسلامی (در بیان و رد مبانی فلسفه کمونیسم)

3 ـ بهایی چه می‌گوید (در رد فرقه ضاله بهائیت)

4 ـ عارف و صوفی چه می‌گویند (در بیان مبادی و اصول تصوف و عرفان و رد آن)

5 ـ میزان المطالب (2 ـ 1) (شامل مباحث کلامی بر اساس قرآن و عترت)

6 ـ آیین زندگی و درس‌های اخلاق اسلامی (در بیان اخلاق اسلامی بر اساس آیات و روایات)

مرحوم میرزا در مسائل اجتماعی و قضا حوائج مؤمنین و رفع مشکلات و گرفتاری‌های برادران دینی سعی بلیغ و اهتمام جدی داشت. آنچه را از وی برای حل مشکل و یا رفع گرفتاری می‌خواستند با گشاده‌رویی در حد توان می‌پذیرفت و در انجام آن ذره‌ای کوتاهی نمی‌کرد حتی اگر لازم بود که توصیه نماید یا تلفن بزند یا نامه‌ای بنویسد ابداً دریغ نداشت بدین‌جهت خانه او همواره مأمن خسته‌دلان و پناه دردمندان و درماندگان بود.

تدریس و تألیف و اشتغالات علمی هرگز او را از توجه به مسئولیت‌های اجتماعی بازنداشت و در توصیه به شاگردان و دوستان همواره رعایت تقوی و برآوردن نیاز مردم را یادآوری می‌کرد.

اولین خیریه درمانی مشهد به نام درمانگاه خیریه بینوایان با اشاره و مساعدت ایشان و جمعی از دوستان پزشک وی در سال 1334 تأسیس و راه‌اندازی شد و خود هر هفته یک‌شب در جلسه هیئت‌مدیره آن شرکت می‌جست و برای آنان درس تفسیر می‌گفت.

مرحوم میرزا وجوهات شرعیه را قبول نمی‌کرد ولی به‌قدر توان و قدرت خود به نیازمندان پاسخ می‌داد و اگر وسعش نمی‌رسید آنان را به دوستان و آشنایان خود معرفی می‌فرمود.

تأسیس نخستین صندوق قرض‌الحسنه ایران که در سال 1342 در مشهد آغاز به کارکرد با تأیید و مساعدت ایشان صورت گرفت این مؤسسه هم‌اکنون به‌صورت مجموعه‌ای شامل صندوق قرض‌الحسنه فروشگاه تعاونی و کتابخانه برای ارائه خدمات رفاهی و فرهنگی به طلاب و روحانیون حوزه علمیه مشهد و دیگر اقشار مردم فعالیت چشمگیر و موفقی دارد.

مرحوم میرزا که پرورده مکتب انسان‌ساز اسلام و خود مجسمه‌ای از اسلام و تشیع بود وظیفه و تکلیف الهی خود را هم در فراگیری و تدریس علوم دینی جستجو می‌کرد و هم در حضور در جامعه و تلاش در رساندن مفاهیم والا و چندبعدی اسلام به زوایای مختلف اجتماع تا بدین حد که به هنگام جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل روزی در درس تفسیر گریست و فرمود: «کاش در صحرای سینا بودم و کفش سربازهای مصری را جفت می‌کردم».

او که به لزوم دگرگونی در ارکان فرهنگی و سیاسی ایران باور داشت در طول مبارزات اسلامی ملت ایران علیه رژیم ستم‌شاهی از پیشگامان نهضت بود. اطلاعیه‌های انقلابی او به همراه سایر آیات عظام در مشهد و حضور مستمر او در مراسم راهپیمایی و اعتراضات و تحصن‌ها از خاطرات فراموش‌نشدنی روزهای اوج انقلاب در مشهد است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز پیوسته از بارزترین چهره‌های حامی انقلاب بود و چندین بار برای دیدار حضرت امام خمینی (قدس سره) در فرصت‌های مختلف به‌صورت انفرادی یا با هیئت‌هایی از علما و روحانیون به قم و تهران رفت.

از جمله در سال 1358 که امام خمینی (ره) برای مدتی به قم مراجعه کرده بودند مرحوم میرزا به همراه جمعی از علما مدرسین و طلاب حوزه علمیه مشهد برای دیدار با امام رهسپار قم شدند.

نگارنده که با طلاب در حیاط بیرونی به انتظار دیدار و سخنرانی امام نشسته بود خوب به یاد دارد که امام در معیت برخی از علما مشهد از اندرونی وارد حیاط بیرونی شده و در اتاقی که برای سخنرانی در نظر گرفته‌شده بود مستقر شدند.

مرحوم میرزا در میان علمای حاضر در اتاق با قامت خمیده ایستاده و به عصای خود تکیه داده بود نظر امام به ایشان جلب شد و دستور دادند صندلی آوردند و از مرحوم میرزا خواستند که روی صندلی بنشینند ایشان به امام تعارف کردند و بالاخره با اصرار امام مرحوم میرزا روی صندلی نشست و امام ایستاده مشغول سخنرانی شدند. و این خود نمونه‌ای از توجه و عنایت خاص امام نسبت به مرحوم میرزا بود.

تأییدها و پشتیبانی‌های مکرر مرحوم میرزا از مواضع نظام جمهوری اسلامی در زمینه‌های مختلف و به‌ویژه حضور چندباره او در جبهه‌های جنگ در آشکار نمودن حقانیت انقلاب سهم به سزایی داشت. چهار بار به جبهه رفت و با رزمندگان اسلام در عملیات شرکت جست تیراندازی وی درصحنه نبرد و زدن خمپاره توسط ایشان را همراهان ایشان و رزمندگانی که در محل بودند از یاد نمی‌برند.

انس و محبت او با جوانان مخلص بسیجی چنان تأثیری در آن جوانان می‌نهاد که عزم آنان را در ادامه نبرد دوچندان می‌کرد. به جوانی بسیجی که اصرار داشت همراه مرحوم میرزا عکس بگیرد فرمود: «مشروط به این‌که در قیامت از جواد شفاعت کنی».

روزی که در محضرشان بودم بقچه‌ای به من نشان دادند و فرمودند: «در این بسته کفن من است هر وقت به جبهه می‌روم آن را با خود می‌برم و بارها به دوستان گفته‌ام در جبهه هرکجا که شهید شوم یا بمیرم همان‌جا با همین کفن مرا دفن کنید و حق ندارید جنازه مرا به مشهد یا جایی دیگر انتقال دهید».

با اینکه از امامت در نماز جماعت پرهیز داشت و بارها به برخی از شاگردانش و حتی بعضی از طلاب اقتدا می‌کرد اما فقط در جبهه بود که امامت در نماز را پذیرفت و خود دلیل آن را چنین بیان می‌کرد: «من دیدم این جوان‌ها جانشان را در طبق اخلاص گذاشته و آماده جانبازی هستند چون از من طلبه ناچیز خواستند که برایشان نماز جماعت بخوانم شرم کردم که تقاضای این عزیزان را رد کنم».

پس از ارتحال حضرت امام خمینی (ره) و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان به رهبری انقلاب اسلامی به همراه جمعی از علمای مشهد اطلاعیه‌ای را در پشتیبانی و حمایت کامل از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و لزوم پیروزی از دستورات معظم له امضا کرد.

وصیت‌نامه

در وصیت‌نامه مرحوم میرزا که آن را در تاریخ‌های مختلف بارها با خط خود تأیید یا اصلاح‌کرده است چنین آمده: جسدم را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهرـ هرکجا باشد ـ دفن کنند... علی‌ای‌حال جسد مرا به‌ زودی و بدون سر و صدا و اطلاع دادن به اشخاص و مردم باید در بیابان یا قبرستان عمومی مردم دفن نمایند و به‌ عنوان هفته و چهلم و سال مجلسی برپا نکنند. هر کس خواست برای من خودش در هر موقع طلب مغفرت می‌نماید. و به این رقم تنها من راضی و خرسند هستم. إن شاءالله تعالی ـ جواد. فرزندان من هر موقع خواستند برای من خیراتی بدهند مختصر نماز و روزه‌ای بگیرند نیز خوشحال خواهم بود إن شاءالله تعالی و آنان را وصیت می‌کنم تنها به تقوی و اطاعت خداوند متعال در همه حالات از زندگی‌شان. والسلام علی من تبع الهدی. جواد».

از حضرت علی (ع) آموخته بود که عاشق مرگ باشد و از آن هرگز نهراسد لذا از نزدیکانش خواسته بود که برای بهبودش دعا کنند. حتی در اوج بیماری که به ارتحالش انجامید اظهار می‌کرد که دردی ندارد آنچه سراپای وجودش را فراگرفته غم است غم و اندوه آخرت و قیامت.

مرحوم میرزا بارها به مفاد «موتوا قبل ان تموتوا» عمل کرده و حتی بارها روح ملکوتیش از بدن خاکی و تعلقات مادی به پرواز درآمده بود و فقط یک‌بار آن‌ هم تنها برای اثبات وجود روح مستقل در کتاب فلسفه بشری و اسلامی خود بدین گونه به آن اشاره‌ کرده است:

نویسنده شخصاً از کسانی هستم که روحم را ـ یعنی خودم را ـ یک نوبت در مقابل بدنم وجدان و مشاهده نمودم مانند مشاهده خودم را اکنون در مقابل لباسم که خارج از بدنم در مقابل چشمانم گذاشته و مشاهده می‌نمای و در آن حال به وجود واقعی مرگی که جدایی روح از بدن باشد چنان ایمان آوردم که اکنون ایمان به وجود شمس در عالم دارم (اگر نگویم که مطلب قویی‌تر و روشن‌تر از این بود)

سفر به سرای باقی

بیماری کبد که مدتی او را بستری کرده بود. بالاخره در سحرگاه سه‌شنبه دوم آبان ماه 1368 شمسی (برابر با 23 ربیع‌الاول 1410 قمری) او را از پا درآورد.

روح سترگش که در قفس تنگ کالبدش حبس شده بود گویا با شنیدن ترنم ملکوتی «قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیتَ قَوْمی یعْلَمُونَ، بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکرَمین» (یس: 27-26) که فرزندش بر بالین پدر می‌خواند چنان آسوده و سبک‌بال به پرواز درآمد که به نگاهی پنهان شد. و بدین‌سان کوزه سفالین بدن را به صحرا افکند و روی به‌عین الحیات"من شرب منها شربه لم یظما ابداً» (بحارالانوار، ج 14: 323) آورد. میرزا سبک حال زیست پس سبکبال خفت. (نگارنده علی اکبر الهی خراسانی)

***

پیام مقام معظم رهبری در پی ارتحال آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای طبسی (دامت تأییداته)

با تأثر و تأسف، خبر ارتحال عالم مجاهد و فقیه پرهیزگار و عبدصالح، آیت‌اللّه آقای حاج میرزا جوادآقا تهرانی (رضوان اللّه تعالی علیه) را دریافت کردم. آن عالم بزرگوار و پارسا، حقاً از زمره انسان‌های والا و برجسته یی بود که عمر خود را در بندگی خدا و خدمت به خلق و مجاهدت در راه دین گذرانید و بابیان و قلم و قدم، در طریق جلب رضای الهی گام برداشت.

سالیان دراز، حوزه علمیه مشهد را با درس فقه و تفسیر و عقاید، رونق بخشید و طلاب و فضلای زیادی را مستفیض گردانید. در مقاطع گوناگون از سالیان مرارتبار نهضت اسلامی و بخصوص در حوادث دوران پیروزی انقلاب، پشتیبان و همراه مبارزین و مایه دلگرمی آنان بود. پس از پیروزی انقلاب نیز درصحنه‌های بسیار مهم و حساس، با حضور مؤثر و با برکت خود، انقلاب را تقویت کرد و ازجمله در سال‌های جنگ تحمیلی، مکرر لباس رزم پوشید و باوجود کهولت سن، درصحنه نبرد، پیشوا و همگام جوانان مجاهد فی سبیل ادلّه شد.

رحلت آن بزرگوار، ضایعه‌ای برای حوزه‌های علمیه و مصیبتی برای آشنایان به منزلت علمی و عملی این عالم جلیل‌القدر‌است. این‌جانب، به همه علمای اعلام و حوزه علمیه و مردم مشهد و دیگر ارادتمندان و دوستداران آن عالم جلیل و مخصوصاً خانواده محترم و فرزندان مکرم ایشان تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند متعال رحمت و علو درجات برای ایشان مسألت می‌نمایم.

منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین