عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۷۹۳۰
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۱
آیت الله مرعشی نجفی؛
یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید. صبح که برای نماز بلند شد دید برف زیادی آمده و پشت در را محکم گرفته. شیخ هر کاری کرد در باز نشد و در میان مقبره ماند.
عقیق:آیت الله نجفی مرعشی می فرمودند:در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره. جهت معروف شدن به این نام بود که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت. آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت. در حقیقت تارک دنیا بود.



یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید. صبح که برای نماز بلند شد دید برف زیادی آمده و پشت در را محکم گرفته. شیخ هر کاری کرد در باز نشد و در میان مقبره ماند.

از طرفی وسیله وضو حتی وسیله تیمم هم نبود چون مقبره با گچ و سیمان و سایر مصالح ساختمان پوشیده شده بود.

نزدیک طلوع آفتاب شد دید نمازش قضا می شود با همان حال بدون وضو و تیمم صحیح نماز را خواند.

بعد از نماز رو کرد به طرف آسمان و دست ها را بلند نمود و به شوخی به خداوند عرض کرد: خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی من چیزی نگفتم قبول کردم.گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم. گاهی نان و ارده شیره دادی شُکر کردم گاهی هم نان دادی اصلا خورش ندادی باز هم قبول کردم پس خدایا تو هم امروز این یک نماز بی طهارت مرا قبول کن و مرا مواخذه نکن.
بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش او را در خواب دید و پرسید خدا با تو چگونه رفتار کرد؟
گفته بود: خدا مرا به واسطه همان یک نماز بخشید.
هر چه را که خدا مقدر کرده، خوب یا بد، تلخ یا شیرین، کم یا زیاد، سیری و گرسنگی، غم و شادی، داری و نداری همه را باید قبول کرد و شکر کرد نه این که با کم و زیادش حالت تغییر کند باکوچکترین صدمه با خدا سر جنگ پیدا کنی.

 
پی نوشت:
کرامات و حکایان عاشقان خدا، ص147 ‌
منبع:روضه

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین