عقیق:
ذکر توسل به امام زمان (عج)
روضه حضرت عبدالله بن الحسن(ع)
دعا ، یک بیت شعر و صحبت حاج منصور ارضی در پایان مراسم
متن اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی:
توسل به حضرت صاحب الزّمان (عج):
من که در پیچ و خم جاده دنیا ماندم
دردم اینست چرا ، این همه تنها ماندم
یک نفر نیست به داد من تنها برسد
در پی راه بَلَد ، دردل صحرا ماندم
حل این مشکل امروز بدست فرداست
چند سالیست که در حسرت فردا ماندم
در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود
چقدر منتظر یوسف زهرا ماندم
من به دنبال تو اما ، تو کنارم هستی
آه ، من با لب تشنه لب دریا ماندم
چه کسی گفته که تو غایبی آقا ، غلط است
من آلوده در این غیبت کبری ماندم
نوکری روسیه ام جای تعجب دارد
با تمام بدیم باز هم آقا ماندم
یا بگویید بیا یا که بگویید برو
خسته ام بس که در این شاید و اَمّا ماندم
پسر فاطمه نگذار که ناکام شوم
جلوه کن منتظر جلوه طاها ماندم
کربلا پای پیاده چقدر می چسبد
من که امسال هم از کرببلا جا ماندم
* * * * * * * * * * * * * *
مدح و روضه حضرت عبدالله بن الحسن (ع):
کیست این آقای عبدالله ها
قهرمان داستان کربلا
مثل سقا غیرتی و باادب
مثل قاسم مهربان و باوفا
کودک اما پیر درس معرفت
بر چنین فهم و شعورش مرحبا
دائما ذکرست دائم می چکد
از لب او شهد لا حول و لا
آسمانی هست و با فرش زمین
پای او اصلا نگشته آشنا
جای او دوش عمو جانش حسین
این چنین معراج باشد باصفا
می نشاند با عمو جان گفتنش
بر لب ارباب ما لبخند را
دور دستش حرز دیگر بسته است
بندی از قنداق اصغر بسته است
عشق را در نقش باور می کِشد
نقشه های تازه در سر می کِشد
عشق را دارد تماشا می کند
جامی از درد و بلا سر می کِشد
این پرستو آشیانش مقتل ست
عاقبت سمت عمو پر می کِشد
روی تل از دست عمه زینبش
دستهایش را مکرر می کِشد
می دود با چشم تر پیش عمو
نعره ای مانند حیدر می کِشد
دید که با نیزه اش آمد سنان
شمر هم از دور خنجر می کِشد
جنس دستش مثل دست فاطمه ست
می کشد دردی که مادر می کشد
دست های کوچکش تا زخم شد
سینه اش مانند زهرا زخم شد
* * * * * * * * * * * * * *
بیت شعری که حاج منصور در پایان مراسم خواندند:
به اشک چله نشینم که محترم باشم
خدا کند که شب اربعین حرم باشم