۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۱۴
حضرت
علی اکبر (ع) چگونه جوانی بود؟
حضرت
علي اكبر (علیه السلام) فرزند ابي عبدالله الحسين(علیه السلام) بنا به روايتي در يازدهم
شعبان، سال43 قمري در مدينه منوره به دنیا آمد. پدر گرامي اش امام حسين و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او
از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و با بزرگاني چون پيامبر اسلام، حضرت فاطمه
زهرا، امير مؤمنان نسبت
دارد . درباره شخصيت علي اكبر گفته شد، كه او جواني خوش چهره، زيبا، خوش
زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و رخسار، شبيه ترين مردم به پيامبر
اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدش علي ابن ابي طالب (علیه السلام) به ارث برده
و جامع كمالات، محامد و محاسن بود.در روايتي به نقل از شيخ جعفر شوشتري در كتاب خصائص
الحسينيه درخصوص شباهت حضرت علی اکبر به پیامبر آمده است: اباعبدالله هنگامي
كه علي اكبر را به ميدان مي فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:« بدانيد هر زمان ما
دلمان براي رسول الله(ص) تنگ مي شد نگاه به صورت اين پسر مي كرديم.» او در مكتب جدش
امام علي بن ابي طالب (علیه السلام) و در دامن مهرانگيز پدرش امام حسين(علیه السلام)
در مدينه و كوفه تربيت و رشد و كمال يافت.
خواب
امام حسین(ع) و پرسش علی اکبر(ع)
در
توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه السلام از جوانان خاندان خواست آب بردارند و
سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی
او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت:« انالله و انا الیه راجعون و
الحمدلله رب العالمین »فرزندش علی اکبر پیش آمد و گفت:« ای پدر، چرا حمد خدا به جا
آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟ »فرمود:« پسرم. لحظهای به خواب رفتم
و در خواب، اسب سواری را دیدم که میگفت:« این گروه میروند و مرگ نیز به سوی آنها
می رود.»دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را میدهد.»علی اکبر گفت:« پدر جان!
خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟»فرمود:« چرا، سوگند به آن خدایی
که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.»علی اکبر گفت:« پس باکی نداریم از این
که بر حق بمیریم.»امام حسین علیه السلام به او فرمود:« خدایت بهترین پاداشی که فرزند
از پدر خود می برد به تو عنایت کند.»
گفتگوی
شبیه ترین به پیامبر با پدر در روز عاشورا
از
جوانان اهل بیت اول کسی که موفق شد از اباعبدالله کسب اجازه بکند، فرزند جوان
و رشیدش علی اکبر بود. روایت شده که وقتی برای اجازه گرفتن پیش حضرت می آمدند، حضرت
به نحوی تعلل می کرد، مثل داستان قاسم که مکرر شنیده اید، ولی وقتی که علی اکبر می
آید و اجازه میدان می خواهد، فقط سرخودشان را پائین می اندازند. جوان روانه میدان شد. نوشته
اند اباعبدالله در حالی که چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود، به او نظر کرد
مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه می کند. نا امیدانه نگاهی به جوانش کرد،
چند قدمی هم پشت سر او رفت، اینجا بود که گفت خدایا! خودت گواه باش که جوانی به جنگ
اینها می رود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیه تر است. جمله ای هم به عمر سعد گفت،
فریاد زد بطوری که عمر سعد فهمید: « خدا نسل ترا قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع
کردی.»این طور بود که علی اکبر به میدان رفت. مورخین اجماع دارند که حضرت علی اکبر
(ع)با شهامت و از جان گذشتگی بی نظیری مبارزه کرد. بعد از خدمت پدر بزرگوارش آمد که
این جزء معماهای تاریخ است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟ گفت پدر جان
"العطش" تشنگی دارد مرا می کشد، سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است،
یک ذره آب اگر به کام من برسد، نیرو می گیرم و باز حمله می کنم. این سخن جان اباعبدالله
را آتش می زند. می گوید پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشکتر است، ولی من به تو
وعده می دهم که از دست جدت پیغمبر آب خواهی نوشید. این جوان می رود به میدان و باز
مبارزه می کند.
پیامبر
مرا سیراب کرد
حضرت علی اکبر(ع) در كربلا حدود 25 سال داشت.سن او
را 18 سال و 20 سال هم گفته اند.او نخستین شهيد عاشورا از بنى هاشم بود.پس از حملات
پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان (در حدود 200 نفر)، « مرة
بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من
اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!پس علی اکبر به او رسید
در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او
را از اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر ... بعضی
نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق
آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب
که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را به میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف
بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.در این هنگام بود که فریاد زد: این جدم رسول
خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.تو را سلام می رساند و می گوید: در
آمدنت به نزد ما شتاب کن. و به شهادت رسید.
بارگاه
حضرت علی اکبر(ع)
على
اكبر، نزديكترين شهيدى است كه با امام حسين(ع)
دفن شده است. مدفن او پايين پاى ابا عبد الله الحسين«ع» قرار دارد و به اين خاطر ضريح
امام(ع) ، شش گوشه دارد.
31جوانی که در کربلا شهید و جانباز شدند
1
- عباس بن علی (ع)پدرش امیرالمؤمنین ( ع)، مادرش فاطمهامالبنین و کنیهاش
ابوالفضل است . «عباس» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود . وقتیکه سوار اسب
میشد، پاهایش به زمین میرسید . او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و
کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین (ع) در میان همه جوانان رجال اهلبیت (ع) نظیر نداشت .حضرت ابوالفضل
در کربلا سی و چهار ساله بود .
2
- علی بن حسین (ع) (امام زین العابدین): امام سجاد (ع) در حادثه کربلا بیست و دو
ساله و آنروزها بیمار بود . همین بیماری
نیز باعث شد که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر ( صلی الله علیه و
آله) در روی زمین باقی بماند .
3
. علی بن الحسین (علی اکبر ( ع))
4 . عبدالله بن علی (ع): پدرش، علی (علیه السلام) و مادرش فاطمهام البنین است که به توصیه برادرش حضرت عباس (ع) به میدان کارزار شتافت . او اولین فرزند امالنبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . سن او در هنگام شهادت بیست و پنجسال بود .
5
. عثمان بن علی: پدرش علی و مادرش امالبنین است . به خاطر علاقه شدید ی که حضرت
علی (ع) به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . دومین فرزند
امالبنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید و به هنگام شهادت نوزده ساله بود .
6
. جعفربن علی (ع): پدرش امیرالمؤمنین (ع) و مادرش فاطمهام البنین میباشد .
امام علی (علیه السلام) به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت،
نام فرزندش را «جعفر» نهاد .او در هنگام شهادت . نوزده سال داشت .
7
. ابوبکر بن علی (ع): پدرش علی (ع) و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود . او را
«محمد اصغر» و یا «عبدا ...» میخواندند . او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن،
به محاصره در آمده و به شهادت رسید.
8
. قاسم بن الحسن (ع): پدرش امام حسن مجتبی (علیه السلام) و مادرش «رمله» است.
9
. ابوبکر بن الحسن (ع): پدرش امام حسن مجتبی (ع) و مادرش، کنیز آن حضرت بود . او
از مدینه همراه عمویش امام حسین ( ع) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به
میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت .
10
. عبدالله بن الحسن (ع): پدرش امام حسن مجتبی (ع) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله
است . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین (ع) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم
جدا نمیشوم»
11
. عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب (س) است . او در اوائل راه
مکه به کربلا، در «وادی عقیق» به امام حسین (علیه السلام) پیوست .
12
. محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء است . او با برادرش «عون» در راه
مکه به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین (علیه السلام) پیوست و در روز عاشورا
قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید
13
. عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت علی (ع) است. او
در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد .عبدالله، چهارده سال
داشت.
14
. محمد بن مسلم: پدرش مسلمبنعقیل و مادرش از کنیزان بود . او در روز عاشورا پس
از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعی فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرده،
سپس به شهادت رسید. او سیزده ساله بود .
15
. عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل» برادر علی (ع) و مادرش از کنیزان است .او هم
در روز عاشورا در حمله دستهجمعی فرزندان ابیطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت
رسید .
16
. جعفربن عقیل: پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» است «جعفر» در روز عاشورا به میدان
جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره میکرد، به
شهادت رسید .
17
. سیف بن الحارث «الهمدانی»
18
. مالک بن عبدالله «الهمدانی»
19
. شبیب
«سیف»
و «مالک» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب» به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوستند .
20
. عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام (ع) ملحق
شد و حربن یزید خواست نگذارد . امام (ع) فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها
را از این کار باز داری» آنها به امام ملحق شدند. صاحب حدائق، آن دو را در شمار
شهدای حمله اول ذکر کرده است . دیگران گفتهاند با پدرشان در یکجا شهید شدند و
این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است .
21
. عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص) و از یاران علی (ع) بود . عمرو
قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین ( ع) پیوست . در روز عاشورا به میدان رفت
و جنگید، ولی به سوی حسین ( ع) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند . او خود
را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینهاش برخورد میکرد تا آسیبی به امام حسین
( علیه السلام) نرسد .
22
. عمرو بن جناده: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به
او گفت: «پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن .» او بعد از
اجازه از امام حسین (علیه السلام) به دشمن حمله کرد.
23
و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه: این
دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران علی ( ع) بوده است .
آنها در کربلا به امام حسین ( علیه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد
حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم
تو دفاع کنیم .» حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد .» این دو برادر در
نزدیکی امام ( ع) با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند . در زیارت ناحیه مقدسه آمده
است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاریین»
25
. وهب
26
. همسر وهب (هائیه)
وهب
مردی دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین ( ع) و با شنیدن
پیام امام ( ع) با همسر و مادر خود به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد . او در روز
عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین ( ع) به میدان رفت و با صولت عجیبی
جنگید، بهطوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هردو دستش را قطع کردند .
وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید .وهب هنگام شهادت بیست وپنجسال داشت .
«هانیه»
همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خونهای پیکر او را پاک
میکرد و گفت: «بهشتبرتو گوارا باد» . شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور
داد او را بکشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت . این نخستین زن و
یگانه زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین به شهادت رسید
27
و 28 . عبدالله بن یزید و عبیدالله بن یزید: «عبدالله»
و «عبیدالله» همراه پدرشان «یزید» که از شیعیان بصره بودند همراه عده ای دیگر از
بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین ( علیه
السلام) پیوستند .
در
روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت
رسیدند.
29
. عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و
شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند، ولی پیش از درگیری به
امام حسین ( ع) پیوستند .«عبدالرحمن» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به
شهادت رسیدند .
30
. عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود . پدرش حسان از
اصحاب امام علی ( ع) بود . عمار از مکه در خدمت امام ( ع) بود و از آن حضرت جدا
نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت .
31
. حبشی بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است . او در
ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا
آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید .
********روز
شمار هشتم ماه محرم سال 60 هجری
در
روز هشتم ماه محرم امام حسین (ع) و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛
می گویند امام (ع) كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله،
زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشك ها را پر كردند سپس آن آب
ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن
زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه
میكَند و آب به دست میآورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش
مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین( ع) و یارانش سخت بگیر. عمر بن
سعد دستور او را عمل کرد.
برخی
از ویژگی های جوانان کربلا
1- ایمان راسخ: جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش
در دامان خانوادههای مؤمن و پرهیزکار، به کاملترین مراحل ایمان دستیافته و در راه
حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بودند .
2- بصیرت: در دوران حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین
علیه خاندان پیامبر، تشخیص حقانیت امام حسین (علیه السلام)
کار آسانی نبود . حتی خیلی ها تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار
میدادند . در چنین موقعیتی عدهای از جوانان با بصیرت نسبتبه ضرورت قیام امام حسین
(علیه السلام)، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند .
3- وفاداری:
بارزترین صفت جوانان کربلا
وفاداری
آنان به امام زمانشان به حدی بود که در سختترین شرایط، حاضر نشدند پیمان خود را با
امام، نقض کنند .
4- ادب:
از ویژگیهای دیگر یاران امام حسین (علیه السلام) به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به
فضیلت ادب است.
5- جوانمردی: یکی دیگر از ویژگیهای جوانان کربلا،
جوانمردی و از خودگذشتگی آنان است.
6- پایبندی به احکام و ارزشها: ویژگی دیگر اصحاب جوان امام حسین (علیه السلام)، پاسداری از احکام
الهی و پافشاری بر ارزشهای اصیل دینی است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست
از جنگ برداشته و مشغول نماز میشوند .
7- رشادت: وهب جوانی بیست و پنج ساله بود که بعد از
اجازه از امام حسین (علیه السلام)، به میدان تاخت و با رشادت عحیبی می جنگید، به طوری
که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت . آنگاه هر دو دست او را قطع کردند . او همچنان
جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد که صلابت و دلاوری او را
دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری؟» . سپس دستور داد
گردنش را زدند .
8- صبر واستقامت: مصائب امام سجاد (علیه السلام) از
جمله سه شبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال
و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن تاراج خیمه ها و اسارت بانوان اهلبیت نشان دهنده
عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
منابع
1-
اللهوف،ص 47.
2-
بحار الانوار،ج 45/ص 44.
3-
مقتل الحسین مقرم،ص 324.
4-
فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی
5-
الامام الحسين،ج 3،ص 245
6-
اعيان الشيعه،ج 8،ص .206
7-
منتهي الامال ، ج 1، ص
8-
مقاتل الطالبين، ص 53.
9-
و مقاتل الطالبيين
تهیه
و تنظیم: محمود رضا درخشانی