عقیق: آیتالله تحریری، از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم در گفتوگو یی به ارائه سخنانی درباره چیستی عرفان اسلامی وچگونگی به کار بردن آن در عرصه زندگی فردی و اجتماعی پرداخت.
گزیده ای از بیانات ایشان را بخوانید:
*انسان باید در وهله اول توجه داشته باشد که حقیقت عرفان اسلامی چیست و آنگاه رابطه این عرفان با زندگی فردی و اجتماعی را تبیین کند. عرفان اسلامی عبارت از شناخت خداوند متعال است که خود دارای مراحل مختلفی است. در حقیقت این شناخت نقطه اوج معرفت است ومراتب پایینتری را نیز داراست، اما نکته قابل توجه این است که شناخت، ایمان به وحدانیت خداست که این ایمان به وحدانیت، در هستی و در تمام شئون و آثار هستی و کمالات تجلی پیدا میکند.
*ملازم این اعتقاد این است که انسان درمییابد که همه موجودات در هستی و تمامی شئون و کمالات خود به یک حقیقت مطلق تکیه دارند؛ به این ترتیب که از آن وجود متعال نشئت گرفته و به سوی آن نیز رجوع میکنند، لذا کمال انسان نیز در آن تجلی مییابد که از ابتدا به آن اعتقاد راسخ داشته و آنگاه این حقیقت در تمامی شئون مختلف زندگی و وجودی توجه داشته باشد. انسان متمایز از سایر موجودات است و این وجوه تمایز را در قالب دو عنوان کلی میتوان تبیین کرد.
وی ادامه داد: در وهله اول از جهت شناخت است که دارای مراتبی است که میتواند در آن مراتب خود را بروز دهد: از جمله شناخت از خودش، شناخت از ارتباطش با مبدأ عالم و ارتباط حقیقی با سایر موجودات و شناخت از کمال حقیقی خودش که این شناخت جز از راه دین الهی میسر نیست. مرتبه دیگر امتیاز انسان دارا بودن قوای گوناگون در وجود اوست که این قوا را با شناخت مذکور در جهت ارتباط با کمال مطلق الهی به فعلیت برساند ووی را در شئون گوناگون وجودیش به صورت آگاهانه با ذات اقدس الهی متصل و مرتبط کند.
*هر مرحله از عرفان اسلامی شرایط خاصی را میطلبد؛ مانند کوهنوردانی که از ابتدای صعود به قله در هر مرحله از دامنه، نقاط شیبدار و... ابزار متناسب با آن را استفاده میکنند؛ چون انسان در هر مرحله آگاهیهای متناسب با آن مسیر را کسب کرده وبرنامه لازمه را طرحریزی میکند. اساساً هر چه شناخت انسان نسبت به یک موضوع بیشتر باشد، طبیعتا شناخت وی از آسیبها و نقاط حساس آن بیشتر خواهد بود و در این مسیر قطعا کسانی که به قله کوه میرسند، از امتیازات ویژهای برخوردارند و مسلما کسانی که در قسمت پایینتری از قله قرار دارد، به اندازه تلاشی که در راستای فتح قله انجام دادهاند، از امتیازاتی بهرهمند خواهند بود.
*به اعتقاد ما اولین عارفان اسلام حضرت پیامبر(ص) و ائمه علیهمالسلام هستند که در اوج قله معرفت خداوند متعال قرار دارند که شناخت آنها نسبت به خداوند متعال و هستی و کمالات هستی به صورت شهود قلبی بوده است؛ بدین معنا که ایشان وحدانیت خدا را درجمیع خصوصیات هستی با قلب مشاهد میکنند که این نقطه اوج عرفان است که قابل دسترسی برای هرکس نیست، اما اگر کسی در راستای تبعیت کامل از انبیاء و اولیای الهی و ائمه قدم بردارد، میتواند به اندازه ظرفیت وجودی خود از آن بهرهمند شود.
*بنابراین دیدگاه اسلام در باب عرفان اسلامی مخصوصا در مکتب اهل بیت(ع) به این شکل است که انسان ابتدا در تمام شئون هستی وزندگی فردی و اجتماعی خود تنها توجه به خدای یکتا داشته باشد و مرتبه بعدی در راستای اعمال فردی است که انسان خاضع باشد و در تمامی احوالات خویش در مقابل خداوند خود را ملزم به فرمانبرداری بداند و تمامی فرامین الهی را با قصد تبعیت و قصد قربت به ذات مقدس حضرت الله به انجام رساند.
*عرفان عملی پیوند ناگسستنی با شناخت انسان نسبت به خدای متعال دارد؛ بدین نحو که انسان خداوند را غنی بالذات در صفات، در هستی و جمیع شئون هستی بداند و در عمل نیز در مقابل او خضوعی آگاهانه داشته باشد. در ساحت خانواده نیز باید گفت که خداوند میخواهد انسان را با این روابط خانوادگی به کمال حقیقی برساند، ولذا بایسته است که در پرتو تبعیت از دین اللهی، روابط خانوادگی را بر اساس دستورات اللهی تشکیل دهیم. شیوه عمل ما درروابط اقتصادی، خویشاوندی وحتی رئیس و مرئوسی نیز باید بر اساس تبعیت از دستورات خدای متعال و معصومین(ع) باشد. انسان اگر به این اندازه ازتبعیت ملزم باشد در واقع به عرفان عملی ملتزم گردیده و عرفان عملی نیز جز این نیست.
*البته این تبعیت که لازمه عرفان عملی است، یک پایه اولیه دارد که تحقق آن بر همگان میسر است و آن عبارت است از انجام واجباتو دوری از محرمات؛ چراکه انسان با شناخت اولیه از خدای متعال و خضوع در برابر او و انجام واجبات و دوری از محرمات، قطعا به مقصود خود کهگام نهادن در مسیر الی الله است، دست خواهد یافت. خدای متعال برای میسر شدن این عرفان عملی برای همگان، در دین خود راه آسانی را برای انسان قرار داده است؛ دین جز التزام به فرامین الهی نیست که آن همان انجام واجبات و دوری از محرمات است.
*اگر فردی به صورت دقیق ملتزم به این امر شود، مطمئنا گام اساسی و زیربنایی معرفت الهی را در راستای زندگی موحدانه طی کرده است. درخت دین یک تنه دارد و متشکل از ریشه و شاخ و برگهاست. این شاخ و برگها نقش زیبایی این درخت را ایفا میکنند. این شاخ و برگ ایجاد رابطه معرفتی با خداوند است، بدین شکل که انسان علاوه بر انجام واجبات و دوری از محرمات، توجه داشته باشد کهدستورات مستحبه دین را در روابط گوناگون خود اعم از روابط با خدا و خلق خدا در تمامی زمینهها دخیل کند.
*بعد از اینکه فرد ملتزم به دستورات مستحبه شد و مسائل اخلاقی را در امور فردی و اجتماعی خویش دخالت داد، هر مقدار که این التزام وعمل به دستورات آگاهانه صورت پذیرد، از ویژگی والاتری برخوردار خواهد بود. ما با خداوند ارتباط وجودی داریم، هر لحظه از او فیض میگیریم وهمواره بسوی او در حرکتیم (انا لله و انا الیه راجعون) و همواره از ناحیه او به واسطه وحی الهی و با بیان پیشوایان دین قوانین را اخذ میکنیم تا به واسطه همگی اینها زندگانی ما رنگ و بوی عارفانه به خود بگیرد و این اساس عرفان عملی است.
منبع: تسنیم