عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۴۱۷۱
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۰

رضا صیادی: سال ها قبل كه براي مدتي خبرنگار حوزه حوادث بودم، با يك سرهنگ كاربلد و به قول خودمان «اين كاره» مرتبط بودم به نام سرهنگ علي سيف. تنومند نبود اما ابهت عجيبي داشت، يك تنه امنيت محله نظام آباد كه خلافكارانش اسم و رسمي داشتند را تامين كرده بود. راستش را بخواهيد من هم از جناب سرهنگ حساب مي بردم و خيلي جرات نمي كردم برايش خبرنگار بازي دربياورم و مثلا انتقادي كنم. يك روز كه براي مصاحبه هفته پليس سراغش رفتم، سرهنگ شروع كرد به بيان دستاوردهاي يك ساله اخيرش؛ اينكه چند تريلي مواد محترقه و چند ده كيلو مواد مخدر و چند قبضه سلاح كشف شده و كلي افتخار ديگر كه انصافا حقيقت داشت و موي لاي درزشان نمي رفت. لحظه هاي آخر مصاحبه بود كه يكهو دل را به دريا زدم و تصميم گرفتم انتقاد كنم. كلي روي جمله بندي اش كار كردم كه زهرش گرفته شود:«جناب سرهنگ! برخي از اهالي محله ضمن تشكر از زحمات شما، يك انتقاد كوچك مطرح كرده اند.» تا گفتم انتقاد، چهره اش بر آشفت. چاره اي نداشتم، بايد جمله ام را به يك مقصد مي رساندم:« راستش برخي مي گويند وقتي با 110 تماس ميگيريم، مامورها كمي دير به محل حادثه مي رسند.» و روي «كمي» آكسان گذاشتم. سرهنگ ناگهان ايستاد. يك لحظه خودم را در بازداشتگاه تصور كردم اما نقشه ديگري داشت. گفت:«بايد با هم برويم يك عمليات پليسي، همين الان!» دستور داد بنز پليس را آماده كنند تا سوار شويم و برويم عمليات. وارد خيابان كه شديم شيشه ماشين را پايين داد و گفت يك بانك را انتخاب كن! حوالي ميدان امام حسين كلي بانك بود و من رندوم يك بانك تجارت را نشان دادم. چند لحظه بعد ماشين مقابل همان بانك توقف كرد و من و سرهنگ وارد شديم. رئيس بانك، سرهنگ را مي شناخت و به استقبالش آمد، سرباز نگهبان بانك هم برايش پا كوبيد و خلاصه همه تعجب كردند از حضور بي وقت رئيس كلانتري منطقه در يك بانك. دور ميز رئيس شعبه نشستيم و سرهنگ گفت:«غرض از مزاحمت! اين آقاي صيادي به ما اعتماد ندار. تا آمدم از خودم دفاع كنم كه به خدا من انتقاد يكي دو نفر از اهل محل را گفتم، دست روي پايم گذاشت كه ساكت! و ادامه داد:« آقاي خبرنگار مي گويد ماموران من دير به محل حادثه مي رسند.» با خودم گفتم حتما قرار است رئيس بانك گواهي دهد ماموران كلانتري منطقه چقدر وظيفه شناسند. مدير بانك سريع خواست اداي تكليف كند اما سرهنگ گفت:«لازم نيست شما دفاع كنيد! همين الان تلفن را برداريد و با 110 تماس بگيريد. بگوييد دو سارق مسلح به بانك حمله كرده اند و دارند مردم را مي زنند و پول ها را مي برند. مي خواهم ببينيم چقدر طول مي كشد ماموران من به محل حادثه برسند.» بعد رو به من گفت:« شما كه همش كنار من بودي، بانك را هم خودت انتخاب كردي، پس با كسي هماهنگ نكردم.» مدير بانك ترسيد. گفت:« شرمنده جناب سرهنگ، اين كار خلاف مقررات است.» و سرهنگ جواب داد:« اگر من به عنوان رئيس كلانتري بگويم خلاف مقررات نيست.» خلاصه رئيس بانك مجاب شد و با 110 تماس گرفت، اما آنقدر مصنوعي داشت اعلام سرقت مي كرد كه سرهنگ مجبور شد خودش گوشي را بقاپد و با حرارت بگويد:« زودتر مامور بفرستيد، با سلاح سرد و گرم افتاده اند به جان مردم!» بعد هم آدرس و كد شعبه را گفت و گوشي را قطع كرد. ما بانك متحير يكديگر را نگاه كرديم، اما سرهنگ سيف با آرامش يك قلپ چاي نوشيد و بي سيمش را روشن كرد و گذاشت روي ميز. گفت لطفا زمان بگيريد كه چقدر طول مي كشد تا از سامانه مركزي 110 به كلانتري ما اعلام سرقت شود. حدود دو دقيقه و 15 ثانيه گذشت كه صداي بي سيم سرهنگ سيف بالا رفت. لاي خش خش معروف بي سيم، صدا بلند شد:«سرقت مسلحانه از بانك تجارت شعبه...» سرهنگ سيف استكان خالي چاي اش را روي ميز گذاشت و گفت:«بفرماييد! بعد از دو دقيقه و 15 ثانيه تازه خبر به ما رسيد. حالا زمان بگير كه چقدر طول مي كشد ماموران من به بانك برسند.» يك دقيقه و بيست ثانيه بعد صداي آژير ماشين هاي پليس به گوشمان رسيد كه با سرعت نزديك مي شدند. ناگهان دو بنز پليس مقابل بانك ترمز زدند و از هر كدام چند مامور مسلح ريختند بيرون و با سرعت وارد بانك شدند.
سرهنگ به مامورانش گفت اين علميات براي سنجش آمادگي آنها بوده و بعد رو به من گفت:«قانع شدي؟»
چون اصل داستان خيلي طولاني شد، فرصت چنداني براي نتيجه گيري ندارم، اما راستش را بخواهيد اين منطقي ترين قانع شدن من در زندگي بود. سرهنگ سيف يك اصل مهم داستان نويسي را ناخواسته رعايت كرد:«نشان دادن به جاي گفتن» قرار نيست همه چيز را بگوييم و توقع داشته باشيم ديگران بپذيرند. گاهي اوقات بايد نشان داد. نشان دهيم كه در حوادث مقصر بوده ايم يا نه، نشان دهيم كم كاري كرده ايم يا نه، نشان دهيم «اين كاره» بوده ايم يا نه.
رونوشت: به همه مديران مملكت!


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین