عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۳۷۶۷
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۰
در «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» قرار نیست با یک فضای کاملاً رئالیستی روبرو باشیم و همین باعث تمایز این کتاب از دیگر آثار دفاع مقدس می‌شود. روایت گاه آنقدر جذاب می‌شود که خواننده را از زمان جدا می‌کند.
عقیق: عملیات کربلای هشت موفق‌ترین پیروزی کشورمان در عملیات‌های تهاجمی در طول هشت سال دفاع مقدس بود که تأثیر بسیار زیادی بر روند جنگ تحمیلی داشت. این عملیات یکی از بزرگترین قدرت نمایی‌های جمهوری اسلامی در عرصه نظامی بود که هنوز هم بعد از گذشت چند دهه، از آن به عنوان یکی از پیچیده‌ترین عملیات‌های جنگی در طول قرن بیستم یاد می‌شود.         

آثار متعددی در رابطه با این عملیات بزرگ نوشته شده است که هم از زاویه تاریخ نگاری به آن نگریسته‌اند و هم از زاویه داستانی. اما مرتضی کربلایی‌لو از زاویه‌ای جدید به سراغ روایت داستان اتفاقات آن روزها رفته است و با کتاب «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» توانسته به کند و کاو حوادث پیش از این عملیات و رابطه رزمندگان با هم بپردازد. الهام استرابی، نویسنده جوان، در یادداشتی به برخی از ویژگی‌های این اثر از کربلایی‌لو اشاره کرده و نوشته است:

جنگ تحمیلی یکی از نقاط حساس و مهم تاریخ ایران بعد از انقلاب اسلامی سال 57 است؛ لذا برای بهتر شناساندن این دوره هشت ساله در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری همچون سینما، هنرهای تجسمی، موسیقی و ادبیات فعالیت‌های گسترده‌ای صورت گرفته است. در این میان، ادبیات سهم قابل توجهی دارد؛ به طوری که نویسندگان در سال‌های جنگ و پس از آن، با تلاش‌های بسیار آثار درخوری به یادگار گذاشته‌‌اند که اغلب در قالب‌ خاطرات فرماندهان، روز شمارهای تقویمی و همچنین زندگینامه فرماندهان نوشته شده است.

«جمجمه‌ات را قرض بده برادر» اثر مرتضی کربلایی‌لو از جمله این آثار است که در قالب داستان نوشته شده است. نویسنده در این رمان قهرمانان داستانش را از بین سربازانی خاص در یک گروهان انتخاب کرده: غواصان! غواصانی که برای شناسایی عملیات، طول اروند را مین می‌زنند و در خاک دشمن رفت و آمد می‌کنند. یک گروه هفت نفره با سرگروهی «مصطفی» که منتظر می‌ماند تا پس از هر بازگشت گرمشان کند و برساندشان تا سنگر انتهایی گردان؛ سرگروهی که پذیرفته نیست در جمع.

رمان در روزهای سرد زمستان 65 می‌گذرد، در کناره رود اروند جایی که رودخانه، ایران و عراق را جدا می‌کند؛ نی‌هایی که قد عَلَم کرده‌اند و کمی دورتر، بعد از نخل‌هایی که هنوز جان دارند، گردانی را در خود جا داده است. گردانی با سنگرهای تنگ هم و چادری تک افتاده از دسته. در همسایگی روستایی متروکه، با فاصله‌ای نه چندان دور از آبادان که خالی از سکنه شده و ویران است. پیش از عملیاتی مهم که شکست و پیروزی جنگ را رقم خواهد زد؛ فتح فاو.

نویسنده با استفاده از راوی سوم شخص، به دور از احساسات‌زدگی همه چیز را کنار هم می‌چیند و قصه‌اش را پیش می‌برد. او خرده‌روایت‌هایی می‌سازد که تا روز عملیات پیش می‌آید و هر بار یکی از افراد دسته را هدف قرار می‌دهد تا به واسطه آن، شخصیت و روابط او با فضا و افراد دسته را معرفی کند. روابطی که گاه عاطفی و گاه از جانب مسئولیت و وظیفه است. در این بخش، گذشته و آینده‌ توأمان می‌شود و خط ربط‌های داستان را برای خواننده مشخص می‌کند.

مصطفی که سر دسته است، در زمان سفر می‌کند و پیشگوی ماجراست. می‌داند کجا باشد، کجا عمل کند و در نهایت قهرمان می‌شود. «نورالله» و «هادی» که آرزویی دارند و با هم برای تحقق بخشیدن به آن نقشه می‌کشند؛ دو پسرعمویی که رابطه‌ای فراتر از دو فامیل دارند. «کاظم» خیال‌پردازی شدیدی دارد؛ خیال‌پردازی که به مکاشفات عرفانی ختم می‌شود. «حسین» که خودش را وقف میهن می‌کند و وابستگی‌اش به خانواده را کتمان می‌کند و فرزند تازه‌متولد شده‌اش را با این منطق که حضورش در جنگ الزام دارد، نادیده می‌گیرد. «سلیم» که بعد از شکست در عملیات‌های قبل، هنوز خودش را پیدا نکرده، گروه را رها کرده و گوشه‌نشین می‌شود تا خودش را بیابد، اما درگیر ماجرایی تازه می‌شود. و اما «هلال» که داستان با او آغاز می‌شود؛ مردی که در شهر و دیار خودش قهرمان است و در طول داستان بارها اینگونه خطاب می‌شود: از تو روایتی نخواهد ماند... ترس از فراموش شدن دارد و در آخر دلیل این نامگذاری عجیب را خواهیم دانست.

در «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» قرار نیست با یک فضای کاملاً رئالیستی روبرو باشیم و همین باعث تمایز این کتاب از دیگر آثار دفاع مقدس می‌شود. روایت آنقدر جذاب می‌شود که خواننده را از زمان جدا می‌کند، او با سطر سطر کتاب زندگی می‌کند و حتی خیسی لباس سیاه را روی پوست خودش حس می‌کند، از میان نی‌های سر برآورده از آب و نخل‌های استوار عبور می‌کند تا خودش را برساند به زیر کرسی گرمی که برایش آماده کرده‌اند، تا بخزد به گوشه امن چادر تا شبی دیگر پا بگذارد در سرمای اروند، برسد به لجن‌های آن طرف رود و از میان بلوک‌ها و سنگرها منطقه را رصد کند و سایه‌ای باشد در بین لهجه عربی و آواز ام‌کلثوم.


منبع:تسنیم


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین